اسم پسر با ت | فهرست کامل اسم پسر که با حرف ت شروع می‌شود

در این مطلب لیست اسم پسر با ت را می‌بینید. فهرست کامل نام‌ و اسم پسر اصیل که با حرف ت شروع می‌شود به همراه معنی اسم و معرفی ریشه اسامی (فارسی، عربی، کردی، ترکی، اوستایی- پهلوی و …).

اسم پسر با ت

لیست اسامی دخترانه

لیست اسامی پسرانه

نامگذاری یکی از بزرگترین دغدغه پدران و مادران قبل از تولد فرزندشان است. راحت تلفظ شدن، با مفهوم و معنا بودن، هماهنگی با دیگر اسامی اعضای خانواده، سازگار با عرف جامعه و محل زندگی و… از جمله عوامل تاثیر گذار در انتخاب اسم است. با توجه به این موضوع و علاقه والدین به انتخاب اسمی شایسته برای فرزندان، اگر به دنبال مجموعه‌ای زیبا از اسم پسر با ت هستید، در ادامه لیست کاملی از این اسامی به همراه ریشه و معنی آن را برای شما گرداوری کرده‌ایم.

همچنین اگر می‌خواهید لیست کاملی از اسم پسر خاص را در یک مطلب مشاهده کنید، می‌توانید از مطلب مربوطه نیز دیدن کنید.

 

اسم پسر با ت

 

پیشنهاد ستاره برای اسم پسر با ت:

توانا | تهمین | تیرداد | توحید | تورال | توما | تارخ | تیماس | تیوان

 

اسم پسر با ت فارسی

تابال /tābāl/

معنی: نام فرمانداری ایرانی در زمان کوروش پادشاه هخامنشی


تابان مهر /tābān-mehr/

معنی: خورشید تابان.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱


تابش /tābeš/

معنی: اسم مصدر از تابیدن، ۱- عمل تابیدن، درخشش؛ ۲- شعاع‌هایی که از منبع تابنده پراکنده می‌شود، نور، روشنی.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱


تاجیک /tājik/

معنی: ایرانی، آنکه ترک و مغول و عرب نژاد نباشد


تارک /tārak/

معنی: ۱- قسمت بالا و میانیِ سر، فرق سر؛ ۲- مجاز از اوج.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱


تخار /toxār/

معنی: نام چند تن از شخصیتهای شاهنامه، از جمله نام یکی از همراهان فرود


تخواره /toxvāre/

معنی: نام چند تن از شخصیتهای شاهنامه، از جمله نام پدر خزانه دار خسرو پرویز پادشاه ساسانی


ترسا /tarsā/

معنی: ترسنده، راهب مسیحی


ترند /tarand/

معنی: صعوه، مرغی کوچک و کم پرواز و متحرک و خواننده


تشتر /taštar/

معنی: خدای باران، نام ستاره شعرای یمانی، سیزدهمین روز هر ماه شمسی


تکاور /takāvar/

معنی: تیزتک، (در نظام) مأمور عملیات ویژه در ارتش، دونده، تندرو
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱


تهم /tahm/

معنی: نیرومند، ستبر، دلیر
پیشینه تاریخی: از سران ایرانی


تهماسب /tahmāsb/

معنی: طهماسب.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱


تهمان /tah(a)mān/

معنی: ۱- پهلوانان؛ ۲- نیرومندها.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱


تهمتن /tah(a)m tan/

معنی: تنومند، قوی جثه، نیرومند
فراوانی در ثبت احوال: ۲۳۸
پیشینه تاریخی: لقبِ رستم پهلوانِ داستانی شاهنامه


تهمورس /tahmures/

معنی: تهمورث
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱


توان /tavān/

معنی: قدرت، توانایی، توانایی تحمل چیزی، طاقت، توانستن
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱


توفان /tufān/

معنی: طوفان، غوغا، هیاهو
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
پیشینه تاریخی: توفانِ نوح


تیران /tirān/

معنی: ۱) نام پسر اردشیر سوم؛ ۲) تیران اول بیست و هفتمین پادشاه از سلسله‌ی اشکانیان ارمنستان و پسر آرتاشش سوم؛ ۳) تیران دوم سی و چهارمین پادشاه از سلسله‌ی اشکانیان ارمنستان و پسر خسرو دوم؛ ۴) نام مرکز شهرستان تیران و کَروَن در استان اصفهان.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱


تیربد /tirbod/

معنی: فرمانده‌ی یک ستون کوچک تیر انداز.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱


تیرداد /tirdād/

معنی: زاده شده در تیرماه
فراوانی در ثبت احوال: ۴۸۰
پیشینه تاریخی: نام سه تن از شاهان اشکانی. ۱) تیرداد اول: [حدود ۲۴۸-۲۱۱ پیش از میلاد] که به تحکیم قدرت دولت جوان اشکانی پرداخت و در برابر تهاجم سلوکیان مقاومت کرد. ۲) تیرداد دوم: [حدود ۳۲ پیش از میلاد] جانشین فرهاد چهارم، که با بازگشت او، به سوریه گریخت و به امپراتور روم پناهنده شد. ۳) تیرداد سوم: [۳۶ میلادی] دست نشانده‌ی امپراتور روم، که با حملهی اردوان سوم به سوریه گریخت


تیرزاد /tirzād/

معنی: در ماه تیر زاده شده


تیرگان /tirgān/

معنی: در ایران قدیم جشنی که در سیزدهم تیر به مناسبت یکی شدن نام روز با نام ماه برگزار می‌‌شده است.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱


تیماس /timās/

معنی: جنگل، بیشه


تیوان /tivān/

معنی: تیو = طاقت و توانایی + ان (نسبت) به معنی توانا.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۳۸

 

اسم پسر با ت عربی

تاج /tāj/

معنی: افسر، دیهیم، گرزن


تاجالدین /tājoddin/

معنی: ۱- تاجِ دین؛ ۲- مجاز از مورد افتخار برای دین
فراوانی در ثبت احوال: ۱۵۵۸
پیشینه تاریخی: نام پادشاهی از اتابکان لرستان.


تاجی /tāji/

معنی: منسوب به تاج


تائب /tā’b/

معنی: آن که از عملی پشیمان شده وآن را ترک کرده است، توبه کننده.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱


تبرک /tabarok/

معنی: مبارک بودن، مبارکی، خجستگی، خوش یمنی، برکت گرفتن


تجلی /tajalli/

معنی: ۱- ظاهرشدن، آشکارشدن؛ ۲- ظاهر و جلوه‌گر شدن آثار خداوند؛ ۳- در تصوف به معنی آشکار شدن و ظهور کردن ذات و صفات الوهیت در دل سالک.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱


تحسین /tahsin/

معنی: ستودن و تمجید کردن، مورد ستایش قرار دادن، آفرین گفتن و نیک شمردن
فراوانی در ثبت احوال: ۷۳۷


تدین /tadayyon/

معنی: دیندار بودن، مؤمن بودن، دینداری.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱


تراب /torāb/

معنی: خاک
فراوانی در ثبت احوال: ۶۴۱۸


تقدیر /taqdir/

معنی: سرنوشت


تقی /taqi/

معنی: تقی، در لغت به معنای پرهیزگار و پرهیزکردن و جمع آن اتقیاست
فراوانی در ثبت احوال: ۶۵۰۱۰


تقی الدین /taqiyyaddin/

معنی: پرهیزگار در دین


تمیم /tamim/

معنی: تمام و کامل، استوار، سخت
فراوانی در ثبت احوال: ۵۷۵
پیشینه تاریخی: نام چند تن از صحابه و اشخاص در جهان اسلام


تواب /tavāb/

معنی: بسیار توبه کننده


توحید /to(w)hid/

معنی: ۱- در ادیان به معنی یگانه دانستن خدا؛ اقرار به یگانگی خداوند، یکتا پرستی؛ ۲- اخلاص؛ ۳- در تصوف مرحله‌ای از سلوک است که در آن، سالک ذهن خود را از هر چه غیر حق است، خالی میکند و جز به خداوند به چیزی توجه ندارد.
فراوانی در ثبت احوال: ۲۵۰۴۶
پیشینه تاریخی: نام شهری در شهرستان شیروان و چرداول در استان ایلام.


توفیق /to(w)fiq/

معنی: ۱- امکان دستیابی به مقصود، موفقیت، کامیابی؛ ۲- یاری و تأیید، تأیید پروردگار، مدد الهی؛ ۳- در قدیم به معنای سازگار گرداندن دو یا چند چیز با هم به کار می‌رفته است، سازگاری
فراوانی در ثبت احوال: ۱۴۳۸۲
پیشینه تاریخی: ۱) شاه مصر [۱۸۷۹-۱۸۹۲ میلادی] که نظارت بریتانیا را بر اداره‌ی امور مصر پذیرفت و تسلط مصر بر سودان را از دست داد؛ ۲) روزنامه نگار و هنرپیشه‌ی ایرانی، [حدود ۱۲۵۸-۱۳۱۸ شمسی] از پیشگامان نمایش کمدی، ناشر و بنیانگذار روزنامه‌ی فکاهی توفیق.


توکل /tavakol/

معنی: ۱- یقین داشتن به رحمت خداوند و امید بستن به او؛ ۲- در تصوف به معنی واگذار کردن کارها به خداوند در جایی که اراده و قدرت بشری کارساز نباشد.
فراوانی در ثبت احوال: ۶۱۴۳

 

اسم پسر با ت ترکی

تاراز /tārāz/

معنی: تراز، هم سطح، طراز بنایی.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
پیشینه تاریخی: ۱) نام یکی از قله‌های سلسله جبال زاگرس؛ ۲) نام روستایی در شهرستان ایذه در استان خوزستان


تانیش /tāniš/

معنی: آشنا، فامیل.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱


تایماز /tāymāz/

معنی: پابرجا، استوار، خطاناپذیر
فراوانی در ثبت احوال: ۱۳۶۷


تاینور /tāy nur/

معنی: مانند نور.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱


ترخان /tarxān/

معنی: ۱- هم معنی اسم طرخان، آن که خان (پادشاه) به او امتیازات ویژه‌ای مانند معافیت از مالیات داده؛ ۲- مجاز از آزاد؛ ۳- ترخون؛ گیاهی علفی و پایا که برگهای معطر آن مزه‌ی تندی دارد و مصرف خوراکی و دارویی دارد، ترخان، طرخون.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱


تکش /takaš/

معنی: نام یکی از پادشاهان ساسله خوارزمشاهیان


تکین /takin/

معنی: تگین، پهلوان، دلاور، یگانه، خوش ترکیب
فراوانی در ثبت احوال: ۲۴۶


تگین /tagin/

معنی: تکین، پهلوان، دلاور، یگانه، خوشتیپ


تمغا /tamqā/

معنی: نشان، علامت مهری که بر فرمان های پادشاهان می زدند


تورال /turāl/

معنی: جاوید، همیشه زنده
فراوانی در ثبت احوال: ۱۶۵


توسن /tusan/

معنی: اسب سرکش


توماج /tumāj/

معنی: چرم دباغی شده، تیماج (چرمی رنگی که بوی خوشی دارد)
فراوانی در ثبت احوال: ۵۹۸


تیمور /teymur/

معنی: آهن، فولاد
فراوانی در ثبت احوال: ۳۲۰۸۶
پیشینه تاریخی: نام مؤسس سلسه‌ی تیموریان یا گورکانیان، مشهور به امیر تیمور گورکانی (گورکانی)، [۷۳۶-۸۰۷ قمری].


تیمورتاش /teymurtāš/

معنی: نام یکی از طوایف ترک

 

اسم پسر با ت لری

تاشین /tāšin/

معنی: همچون صخره، سخت و مقاوم


تاوین /tāvein/

معنی: برابر، همسان، میزان


توکان /tukān/

معنی: ۱- در گویش لری توک = چشم، عین که با (ان) نسبت آمده است و روی هم رفته به معنی آن که چون چشم عزیز است، استفاده می‌شود ۲- در نجوم یکی از صورت‌های فلکی نیمکره‌ی جنوبی آسمان، که آن را به صورت دارکوب آمریکایی مجسم کرده اند
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
پیشینه تاریخی: نام پس «بایدو» که در گرجستان صاحب قدرت بود [قرن ۷ هجری].


تی تـر /titor/

معنی: تیر انداز


تیرَش /tiraš/

معنی: چشم عسلی، آنکه رنگ چشم اش به زردی می زند


تیفون /tifun/

معنی: طوفان، موج


تیکلا /tikelā/

معنی: آخرین اتابک بختیاری


تیگدار /tiigdār/

معنی: خوش اقبال


تیلا /tilā/

معنی: عصای دست، تکیه گاه


تیمدار /timdār/

معنی: اصل و نصب دار، اصیل

 

اسم پسر با ت در شاهنامه

تاجبخش /tājbaxš/

معنی: بخشنده تاج پادشاهی، رساننده کسی به پادشاهی
پیشینه تاریخی: از القاب رستم پهلوان شاهنامه


تاجور /tājvar/

معنی: پادشاه، سلطان


تباک /tābāk/

معنی: از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاور ایرانی و فرمانروای جهرم در زمان اردشیر بابکان پادشاه ساسانی


تژاو /tažāv/

معنی: نام دلاور تورانی، داماد افراسیاب


تلیمان /talimān/

معنی: از شخصیتهای شاهنامه
پیشینه تاریخی: نام شاهزاده و پهلوانی ایرانی، در زمان فریدون


تور /tor/

معنی: تیره و تاریک، سرزمین توران، پارچه مشبک نازک
پیشینه تاریخی: پسر جمشید و سمن ناز، اسم دومین فرزند فریدون


توس /tus/

معنی: ۱- درختی بزرگ و جنگلی، غان
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
پیشینه تاریخی: ۱) در شاهنامه (= طوس)، پسر نوذر پهلوان و سردار بزرگ ایران در دوره‌ی کیقباد، کیکاووس و کیخسرو. سردار لشکر ایران در جنگهای میان ایران و توران؛ ۲) توس (= طوس) نام قدیم ناحیه‌ای در شمال خراسان، کمابیش معادل شهرستان مشهد کنونی، که شهرهای مهمش تابران، نوقان و رادکان بود؛ ۳) نام جایی (روستایی) در بخش مرکزی شهرستان مشهد، آرامگاه فردوسی شاعر ایرانی – سراینده‌ی شاهکار بزرگ شاهنامه – در آنجا واقع است.

 

اسم پسر با ت اوستایی

تابک /tābak/

معنی: فرمانروای جهرم در دوره اردشیر پاپکان


تاژ /tāž/

معنی: لطیف، نازک
پیشینه تاریخی: نام پسرفرواک برادر هوشنگ پادشاه پیشدادی


تخشا /toxšā/

معنی: ۱- در زبان پهلوی (tuoxšāk) به معنی کوشنده، سعی کننده، کوشا؛ ۲-در زبان اوستائی (thwaoxš، thwaoxša) به معنی غیور، با همت؛ ۳- در زبان هندی باستانی (tvakšas) به معنی قوه، نیرو.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱


ترکش /tarkeš/

معنی: نام پدر مرزبان، تیردان


تسو /tasu/

معنی: واحد زمان


تکاپو /takāpu/

معنی: جستجو کننده راستی و درستی


تنان /tanān/

معنی: از فرمانروایان زمان داریوش


تهمورث /tahmures/

معنی: در اوستایی به معنی قوی جثه و نیرومند
فراوانی در ثبت احوال: ۲۰۹
پیشینه تاریخی: در شاهنامه شاه پیشدادی، معروف به دیوبند، که ریسندگی، بافندگی و اهلی کردن را به مردم آموخت.


تهمین /tahmin/

معنی: پهلوان، شجاع، پهلوان
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
پیشینه تاریخی: از القاب رستم پهلوان شاهنامه، منسوب به تهم (نیرومند)


توانا /tavānā/

معنی: دارای قدرت انجام کار، نیرومند، پر قدرت، قادر در مقابل ناتوان
فراوانی در ثبت احوال: ۱۹۰


توراسپ /turāsp/

معنی: دارنده اسپ تورانی


تورک /torak/

معنی: پسر شیدسب پادشاه زابلستان از نوادگان جمشید شاه


تیروند /tirvand/

معنی: نگبان باران


تیریژ /tiriž/

معنی: پرتو


تیس /tis/

معنی: نام درختی است

 

اسم پسر با ت در سایر ریشه‌ها

تارخ /tārox/

معنی: در عبری هم معنی با تارح و به معنای تنبل
ریشه: عبری
فراوانی در ثبت احوال: ۸۷۵
پیشینه تاریخی: نام پدر حضرت ابراهیم (ع)


تام /tām/

معنی: همنشین خوب
ریشه: عبری


تورج /turaj/

معنی: نام پسر بزرگ فریدون؛ همان تور که توران منسوب به اوست، چنانکه ایران منسوب به ایرج است.
ریشه: پهلوی
فراوانی در ثبت احوال: ۱۵۳۴۶


توما /tuma/

معنی: تؤام، همراه، نام یکی از حواریون عیسی
ریشه: یونانی


تونی /toni/

معنی: مافوق ستایش
ریشه: لاتین


تیگران /tigrān/

معنی: خوب و پسندیده
ریشه: ارمنی
پیشینه تاریخی: از سرداران نامی خشایارشاه، پادشاه ارمنستان

یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط

نظر خود را بنویسید