اسم پسر با پ؛ فهرست کامل اسم پسر که با حرف پ شروع می‌شود

در این مطلب مجموعه اسم پسر با پ را می‌خوانید. فهرست کامل نام‌ و اسم پسر اصیل که با حرف پ شروع می‌شود به همراه معنی اسم و معرفی ریشه اسامی (فارسی، کردی، ترکی، اوستایی- پهلوی و …).

اسم پسر با پ

لیست اسامی دخترانه

لیست اسامی پسرانه

نامگذاری یکی از بزرگترین دغدغه پدران و مادران قبل از تولد فرزندشان است. راحت تلفظ شدن، با مفهوم و معنا بودن، هماهنگی با دیگر اسامی اعضای خانواده، سازگار با عرف جامعه و محل زندگی و… از جمله عوامل تاثیر گذار در انتخاب اسم است. با توجه به این موضوع و علاقه والدین به انتخاب اسمی شایسته برای فرزندان، گلچینی از زیباترین اسامی پسرانه که با حرف پ آغاز می‌شوند را جمع آوری کرده‌ایم.

 

اسم پسر با پ

 

پیشنهاد ستاره برای اسم پسر با پ:

پادرا | پارسا | پارسان | پدرام | پرهام | پندار | پویان

 

اسم پسر با پ فارسی

پاپریک /pāyrik/

معنی: نام گیاهی خوشبو


پادار /pādār/

معنی: ثابت


پاداش /pādāš/

معنی: اجر کار خوب، جزا


پادرا /pādrā/

معنی: پاد به معنی سرزمین و «را» (در اوستایی) به معنی شکوه و درخشش و روشنایی است، در مجموع به معنی سرزمین باشکوه
فراوانی در ثبت احوال: ۵۴۹


پادشا /pādšā/

معنی: حاکم


پارسا /pārsā/

معنی: اسم پسر اصیل ایرانی به معنی ۱- آن که از ارتکاب گناه و خطا پرهیز کند، پرهیزگار، زاهد، متقی، دیندار، متدین، مقدس؛ ۲- عارف، دانشمند.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۳۱۷۲


پارسا کیا /pārsā-kiyā/

معنی: پارسا = آن که از گناه بپرهیزد، پاکدامن + کیا = کسی که پادشاه بزرگ باشد، پادشاهِ بزرگ و پرهیزکار و پاکدامن
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
پیشینه تاریخی: نام یکی از اُمرای درگاه کارکیا.


پارسا مهر /pārsā-mehr/

معنی: پرهیزگارِ مهربان.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۳۱


پارسان /pārsān/

معنی: پارس + ان (پسوند نسبت)، منسوب به پارس، پارسی، اهل پارس، از مردم پارس.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۱۶


پارسوا /pārsuā/

معنی: خطه، مرز، کنار
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
پیشینه تاریخی: نام ناحیه‌ای در غرب سرزمین ماد.


پارسیا /pārsiyā/

معنی: منسوب به پارسی، (منسوب به قوم پارس)؛ پارسی، اهل پارس، از مردم پارس.
فراوانی در ثبت احوال: ۴۵۵


پارسین /pārsin/

معنی: پارس + ین (پسوند نسبت)، ۱- منسوب به پارس؛ ۲- پارسی، اهل پارس، از مردم پارس.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۶۷


پارسینا /pārsinā/

معنی: پارسین + ا (پسوند نسبت)
فراوانی در ثبت احوال: ۲۱۲


پاشا /pāšā/

معنی: مخففِ پادشاه، بزرگ
فراوانی در ثبت احوال: ۵۳۶۴
پیشینه تاریخی: در امپراتوری عثمانی، لقب و عنوانی برای مقامات لشکری و کشوری و بعضاً فرمانروا و حاکم هر یک از سرزمین‌های وابسته.


پاکان /pākān/

معنی: منسوب به پاک، طاهران.
فراوانی در ثبت احوال: ۳۴۸


پاکباز /pāk bāz/

معنی: ۱- ویژگی آن که حاضر است در راه هدف همه چیز خود را از دست بدهد؛ ۲- مجاز از فداکار و از خودگذشته.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱


پاکداد /pākdād/

معنی: پاک+ داد = داده، عدل، انصاف، عادل، دادگر ۱- داده‌ی پاک، پاکزاده، آنکه پدرانش از افراد خوب یا از خانوادهای با اصل و نسب بودهاند، اصیل، نژاده؛ ۲- آنکه دارای عدل و انصاف خالص و ناب است؛ ۳- آنکه کاملاً عادل و دادگر است.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱


پاکدل /pākdel/

معنی: مجاز از ویژگی آن که حسد، کینه و گمان درباره‌ی دیگران ندارد؛ بیکینه.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱


پاکدیس /pākdis/

معنی: پاک گونه، مانندپاکان


پاکرای /pākrāy/

معنی: ۱- دارای عقیده و نظر پاک؛ ۲- در قدیم مجاز از آن که خردمندانه و درست می‌اندیشد، دانا.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱


پاکرو /pākru/

معنی: پارسا، عفیف


پاکسار /pāksār/

معنی: پاک + سار (جزء پسین بعضی کلمه‌های مرکب به معنی «شبیه و مانند») ۱- شبیه و مانند پاک؛ ۲- مجاز از پاک، بی‌آلایش، مبرا از بدی و گناه، درست، درستکار، بی‌عیب و نقص.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱


پاکنام /pāk nām/

معنی: خوشنام، نیکنام، دارای شهرت نیک.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱


پاکنژاد /pāknežād/

معنی: اصیل، دارای اصل ونسب خوب


پاکیار /pāk yār/

معنی: ۱- یار مخلص؛ ۲- دارنده‌ی پاکی.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱


پایا /pāyā/

معنی: ۱- آنچه دیر می‌پاید، ماندگار، ثابت؛ ۲- ویژگی گیاهی که بیش از دو سال عمر داشته باشد یا چند ساله باشد.
فراوانی در ثبت احوال: ۳۸۵


پاینده /pāyande/

معنی: همبستگی، جاوید، پایدار، استوار


پایور /pāyvar/

معنی: ۱- در قدیم به معنی قدرتمند، زورمند؛ ۲- افسر شهربانی.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱


پدرام /pedrām/

معنی: ۱- آراسته؛ ۲- نیکو؛ ۳- خوشدل، شاد؛ ۴- سرسبز وخرم؛ ۵- مبارک، فرخ، خجسته؛ ۶- شادی، خوشحالی.
فراوانی در ثبت احوال: ۲۷۱۵۵


پدیدار /padidār/

معنی: آشکار، ظاهر، نمایان
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱


پرتام /partām/

معنی: چیره، غالب.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱


پرژک /paržak/

معنی: گریه، گریستن


پرژین /paržin/

معنی: پرچین، حصار، پرچینی از گلهای ریز به دور باغات


پرمان /parmān/

معنی: فرمان، امر.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱


پرهام /parhām/

معنی: فرشته خوبی، پیر همه (پدر همه)،. معادل عبری آن آبراهام می‌باشد. نامی پارسی باستانی و معرب آن نیز ابراهیم است.
فراوانی در ثبت احوال: ۵۴۶۵۹


پرهان /parhān/

معنی: لقب حضرت ابراهیم و نامی در پارسی باستان


پرواس /parvās/

معنی: دست سودن برچیزی، خلاصی، نجات، فراغ


پروان /parvān/

معنی: چرخ ابریشم تابی، نام شهری در غزنه، نام رودی درقزوین


پروند /parvand/

معنی: ابریشم، نوعی گلابی جنگلی


پریس /paris/

معنی: پارس (قوم).
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱


پژند /pažand/

معنی: گیاهی خوشبو و خود رو مانند اسفناج


پژوتن /pažutan/

معنی: پشوتن، فداکار
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱


پژوهان /pažuhān/

معنی: در حال پژوهیدن و تحقیق، جویان.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱


پژوهش /pažuheš/

معنی: جستجو، بازخواست، تحقیق


پشن /pašan/

معنی: مردجنگی، نام برادرزاده فریدون


پناه /panāh/

معنی: پشتیبان، حامی، نگهبان.
فراوانی در ثبت احوال: ۸۴۲


پندار /pendār/

معنی: فکر، اندیشه.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۵۸۳


پهلبد /pahlbod/

معنی: پهلوان.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱


پهلوان /pahle(a)vān/

معنی: ۱- جنگجوی شجاع و زورمند؛ ۲- مجاز از آنکه در امری سرآمد است؛ ۳- مجاز از قوی‌ هیکل و قوی جثه؛ ۴- در قدیم به معنی سردار لشکر.
فراوانی در ثبت احوال: ۲۷۳


پورانه /purāne/

معنی: پسرانه، منسوب به پسر


پورسام /pursām/

معنی: پور = پسر + سام به معنی پسرِ سام
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱


پورسینا /pursinā/

معنی: پور = پسر + سینا به معنی پسر سینا.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱


پورشا /puršā/

معنی: شاپور
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱


پورشان /puršān/

معنی: پور = پسر + شان = شأن، مقام و مرتبه، ارزش، اعتبار، شکوه، جلال و عظمت، ۱- پسر دارای شأن، مقام و مرتبه؛ ۲- پسر دارای قدر و ارزش؛ ۳- پسر دارای جلال و عظمت.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱


پوریا /puriyā/

معنی: هم خانواده پریا به معنی نیک صورت، نام پهلوان ایرانی معروف به پوریای ولی
فراوانی در ثبت احوال: ۸۸۸۶۴
پیشینه تاریخی: نام پهلوان دلیر ایرانی مشهور به پهلوان محمود خوارزمی و ملقب به «پوریای ولی» و نیز متخلص به قتالی، پهلوان، عارف و شاعر قرن ۷ و ۸ هجری، مثنوی عرفانی کَنزُالحَقایق را سروده است


پوریا مهر /purya-mehr/

معنی: مرکب از نام‌های پوریا و مهر.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱


پوشنگ /pušang/

معنی: بوشنج، فوشنج
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
پیشینه تاریخی: نام شهری در خراسان قدیم میان هرات و نیشابور، در جای کنونی شهر غوریان، در افغانستان که در دوران ساسانی تا حمله ی امیر تیمور رونق داشت.


پویا /puyā/

معنی: ۱- ویژگی آن که حرکت میکند و دارای استعداد یا توان دگرگونی در جهت برتری و پیشرفت است؛ ۲- در قدیم به معنی آن که برای به دست آوردن چیزی میکوشد، دونده پی چیزی وجوینده‌ی آن
فراوانی در ثبت احوال: ۵۸۸۳۴


پویان /puyān/

معنی: ۱- آن‌ که در حال حرکت به نرمی و آرامی است، روان؛ ۲- دونده، دوان، شتابان؛ جوینده؛ ۳- جستجو کننده.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۶۹۶۵


پیام /payām/

معنی: الهام، وحی، مطلبی که به شکل کلام، نوشته یا نشانه‌ای از فرد یا گروهی به فرد یا گروه دیگر فرستاده شود
فراوانی در ثبت احوال: ۲۷۳۰۷


پیرام /pirām/

معنی: نام عاشقی است بابلی که با معشوقه اش ; تیسبه خودکشی کرد


پیرداد /pirdād/

معنی: داده پیر یا بچه‌ای که در پیری داده شده


پیرزاد /pirzād/

معنی: زاده پیر


پیرعلی /pirali/

معنی: کسی که علی مرشد اوست


پیرمحمد /pirmohammad/

معنی: کسی که محمد مرشد اوست


پیرمهر /pir mehr/

معنی: محبت و دوستی کهن.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱


پیرنیا /pirniā/

معنی: کسی که جد او پیر و مرشد است


پیروزان /piruzān/

معنی: پیروز + ان (پسوند نسبت)، ۱- منسوب به پیروز؛ ۲- جمع پیروز
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
پیشینه تاریخی: نام سردار یزدگرد ساسانی.


پیروزبخت /piruzbaxt/

معنی: سعادتمند، نیکبخت


پیغام /peyqām/

معنی: پیام
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱


پیکان /peykān/

معنی: نوک فلزی و تیزسر تیر یا نیزه


پیما /peymā/

معنی: بن مضارعِ پیمودن، پیمودن؛ راه رونده، طی کننده.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱


پیمان /peymān/

معنی: قراری که دو یا چند تن می‌گذارند تا کاری انجام دهند یا تعهدی نسبت به هم یا به کسی داشته باشند؛ قرار، عهد.
فراوانی در ثبت احوال: ۸۳۴۶۸


پیوس /piyus/

معنی: انتظار، امید، طمع، توقع

 

اسم پسر با پ اوستایی

پاباس /pābās/

معنی: پسر فرناک، پادشاه اساطیری ارامنه


پاپک /pāpak/

معنی: استوار، پدر کوچک
پیشینه تاریخی: دبیر انوشیروان


پاده /pāde/

معنی: نام پدر زن مزدک


پاردیک /pārdik/

معنی: نام پدربزرگ ساسان به نوشته سنگ نوشته کعبه زرتشت
پیشینه تاریخی: نام پدربزرگ ساسان به نوشته سنگ نوشته کعبه زرتشت


پارساک /pārsāk/

معنی: نام برادر زاده داریوش بزرگ


پاژن /pāžan/

معنی: تیزرو کوهی


پاساک /pāsāk/

معنی: نام برادرزاده داریوش بزرگ


پاک نهاد /pāknahād/

معنی: پاک سرشت


پاکر /pāker/

معنی: پسر ارد پادشاه اشکانی


پاکروان /pākravān/

معنی: پاک باطن، نیک نفس


پاکزاد /pākzād/

معنی: پاک نژاد، نجیب


پاکمهر /pāk mehr/

معنی: مجاز از ویژگی‌آن که دوستی او بی ریا و خالص باشد.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱


پایدار /pāydār/

معنی: ۱- دارای ثبات، ثابت، همیشگی؛ ۲- در قدیم مقاوم، مقاومت کننده؛ ۳- در حالت قیدی به حالت همیشگی، پا برجا.
فراوانی در ثبت احوال: ۲۹۵


پایکار /pāykār/

معنی: فرماندار گرجستان


پایمرد /pāymard/

معنی: دستگیرنده، استوار


پایوالیک /pāyvālik/

معنی: پسر جمشید


پته مانی /patahmāni/

معنی: دادگستر


پرچم /parčam/

معنی: درفش


پرداد /pardād/

معنی: نخستین آفریننده


پرشان /paršān/

معنی: رزمجو
فراوانی در ثبت احوال: ۴۱۳


پریبرز /pariborz/

معنی: بلند بالا، نام پسر کیکاووس


پژدو /peždu/

معنی: نام نیای اشوزرتشت، بهرام پژدو از چکامه سرایان نامی زرتشتی


پژمان /pežmān/

معنی: مخمور، غضبناک، افسرده
فراوانی در ثبت احوال: ۳۰۰۱۰
پیشینه تاریخی: پژمان یختیاری شاعر معاصر


پژواک /pežvāk/

معنی: صدایی که حاصل تکرارِ صدا پس از برخورد به مانع و بازتاب آن است
فراوانی در ثبت احوال: ۱۷۱


پشوتن /pašutan/

معنی: ۱- فداکار؛ ۲- در اوستایی (pešo tanu) به معنی محکوم تن
فراوانی در ثبت احوال: ۱۷۷
پیشینه تاریخی: در شاهنامه نام پسر گشتاسب و از یاران سوشیانت در روز رستاخیز، بر اساس روایت های زرتشتی. زرتشت از اهورامزدا برایش عمر جاودانی خواست.


پنام /panām/

معنی: پارچه‌ای معمولاً چهارگوش که زرتشتیان هنگام مراسم مذهبی بر دهان می‌بندند.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱


پودات /pudat/

معنی: آشکار


پوربه /purbe/

معنی: پسر خوب و نیک.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱


پورشسب /puršasb/

معنی: نام پدر زردشت


پوروشپ /porošap/

معنی: دارنده اسپان بسیار، پدر اشوزرتشت


پوروشسب /porošasb/

معنی: دارنده اسبان زیاد، پدر اشورزتشت


پوینده /puyande/

معنی: پویا، پویان


پیروزگر /piruzgar/

معنی: پیروز، کامیاب، خوشبخت، کامروا


پیشداد /pišdād/

معنی: نخستین قانون گذار، بنیانگذار عدل و دادگری


پیشرو /pišro(w)/

معنی: آن که پیشرفت کرده، پیشتاز، پیشگام، رهبر، پیشوا، مقتدا، آن که جلوتر از دیگران یا پیشاپیش آنان حرکت می‌کند، طلایه دار، پیش رونده، جلودار
فراوانی در ثبت احوال: ۳۲۰


پیلتن /piltan/

معنی: پهلوانی بوده از فرزندان رستم زال
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱

 

اسم پسر با پ در شاهنامه

پرمایه /pormāye/

معنی: باسواد، بامعلومات، خردمند، دانشمند، عالم، ثروتمند، دارا، غنی، متمول، غلیظ
پیشینه تاریخی: برادر فریدون


پرموده /parmude/

معنی: فرموده
پیشینه تاریخی: پسر بزرگ ساوه شاه


پرویز /parviz/

معنی: پیروز، پیروزگر، فاتح.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۵۴۷۴
پیشینه تاریخی: نام خسرو دوم شاهنشاه ساسانی، مشهور به «خسرو پرویز» پسر هرمزد چهارم و نواده ی انوشیروان [۵۹۰-۶۲۷ میلادی]


پشنگ /pašang/

معنی: دیلم، ستم، محنت، مرد جنگی
پیشینه تاریخی: پادشاه توران و پدر افراسیاب


پلاشان /palāšān/

معنی: بلاشان، از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری تورانی از پهلوانان افراسیاب، همزمان با کیخسرو پادشاه کیانی
پیشینه تاریخی: نام سیزدهمین پادشاه اشکانی که پسر بلاش دوم بود.


پولاد /pulād/

معنی: فولاد، آهن آبدیده
فراوانی در ثبت احوال: ۱۲۵۲
پیشینه تاریخی: نام پهلوانی در زمان کیقباد


پولادوند /puladvand/

معنی: نیرومند
پیشینه تاریخی: سردار تورانی


پیران /piran/

معنی: سالخوردگان، دانایان
پیشینه تاریخی: سردار تورانی – وزیر افراسیاب


پیروز /piruz/

معنی: هم معنی اسم فیروز)، ۱- غلبه کننده بر حریف در جنگ یا مسابقه؛ ۲- فرخنده، مبارک، خجسته؛ ۳- در قدیم به معنی یکی از صفات خداوند مورد استفاده قرار می‌گرفته است. همچنین در قدیم به معنی خوشحال، شاد، فیروزه (سنگ قیمتی) مورد استفاده قرار می‌گرفته است. ۴- مجاز از کبود
فراوانی در ثبت احوال: ۲۶۹۱
پیشینه تاریخی: نام سه تن از شاهان ساسانی


پیروز خسرو /piruzxosro/

معنی: پادشاه پیروز
پیشینه تاریخی: رییس لشگر اردشیر شیروی


پیروز شاپور /piruzšāpur/

معنی: شاهزاده پیروز
پیشینه تاریخی: فرستاده رستم نزد سعد وقاص


پیلسم /pilsam/

معنی: از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری تورانی، برادر پیران فرزند ویسه در زمان افراسیاب، سم سطبر و درشت و سخت، اسبی دارای سمی ضخم و گران، مجازاً، اسب قوی زورآور، کنایه از شب سیاه و تاریک
پیشینه تاریخی: نام برادر پیران ویسه، از پهلوانان لشکر افراسیاب که به دست رستم کشته شد.

 

اسم پسر با پ در سایر ریشه های زبان فارسی

پایار /pāyār/

معنی: ۱- سال گذشته، پار؛ ۲- در کردی به معنی پایدار، سربلند.
ریشه: کردی
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱


پایاز /pāyāz/

معنی: پایدار
ریشه: لری


پرمند /permand/

معنی: پرتو
ریشه: لری


پریش /periš/

معنی: آشفته حال، معادل پریشان فارسی
ریشه: لری


پریوان /privā/

معنی: دستیار شبان، آنکه گوشه و کنار را شبانی می دهد
ریشه: لری


پسیان /pesyān/

معنی: خمیده، سست شده
ریشه: کردی


پورنا /purnā/

معنی: بُرنا
ریشه: پهلوی
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱


پوریامین /puryāmin/

معنی: پسرِ یامین
ریشه: فارسی – عربی
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱


پیا /piyā/

معنی: مرد، نوعی گیاه ظریف که در خزان پائیز به آسانی دستخوش آتش و دستاویز باد می‌شود
ریشه: لری

 

اسم پسر با پ در ریشه های خارجی

پاتریس /pātris/

معنی: اصیل، نجیب، میهن پرست
ریشه: فرانسوی


پاتریک /pātrik/

معنی: اصیل، نجیب، میهن پرست
ریشه: فرانسوی


پاتیرا /pātirā/

معنی: فراوانی
ریشه: آشوری


پارسیس /pārsis/

معنی: شکل یونانی پارسی،‌ ایرانی
ریشه: یونانی


پالاز /pālāz/

معنی: نوعی زیرانداز نازک
ریشه: ترکمنی


پترو /petro/

معنی: دراصل پطروس، در زبان سریانی کیفاس (سنگ)
ریشه: اسپانیایی


پدرو /pedro/

معنی: قابل اعتماد، معتبر
ریشه: اسپانیایی


پرشیا /peršiā/

معنی: ایران
ریشه: انگلیسی


پریام /pariyām/

معنی: در افسانه های قدیم یونان، آخرین پادشاه تروا که شهر وی به دست یونانیان افتاد
ریشه: یونانی


پطرس /petros/

معنی: یکی ازدوازده حواری مسیح، دراصل سریانی، کیفاس به معنی سنگ
ریشه: عبری


پولت /polet/

معنی: هنرپیشه اهل ایالات متحده آمریکا
ریشه: فرانسوی


پولوس /polos/

معنی: درلغت یعنی کوچک، نام حکیمی ایرانی و عیسوی معاصرانوشیروان
ریشه: یونانی


پی یر /piyer/

معنی: قابل اعتماد، صخره
ریشه: فرانسوی


پیتر /piter/

معنی: قابل اعتماد، صخره
ریشه: فرانسوی

یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط

  • بدون نام

    خوب بود سایت

  • آخه پیکان هم شد اسم؟!!!
    اسم فقط پوریا و پرهام برای پسر
    سارا و لادن برای دختر

  • بدون نام

    جواب ابلهان خاموشی است

  • سلام اسم خودم پوریا ی اسم پسر ک ب اسمم بیاد لطفا معرفی کنید

  • بدون نام

    اسمی پسری خوبی که اولش پ باشه

  • بدون نام

    سلام و خسته نباشید خدمت شما
    اسم پسر میخوام که به پانیا بخوره

    • سلام و خسته نباشید اسم پسری میخوام که به پوریا بخوره

  • پارمیس

    سلام با اسم پارمیس چه خوبه واسه پسرم لطفا بهم بگید باتشکر

  • پریناز

    اسم پانیسا و پرسام خوبه ؟ اسم خودم پریناز اسم شوهرم پرهام می‌خوام به اسممون بیاد و جدید و قشنگ باشه

  • سلام اسم پسرمیخوام
    که به ملیکا بیاد بجز میکاییل

  • بدون نام

    سلام اسم پسر من پویا چه اسمی دختر به پویا میاد

  • دمتون گرم من اسم یه نفرو که از فروشگاه ما خرید کرده بود یادم رفته بود بنویسم فقط میدونستم اولش پ هست، پیداش کردم

  • بدون نام

    آریا ادرینا

  • چندتا اسم بگین ک ب پیمان بیاد؟

  • سلام ببخشید اسم پسرم پارساست اسم دختر و پسری که با اسم پارسا هماهنگ باشه معرفی میکنید لطفا؟

  • سلام من اسم دخترم پانیساومیخوایم اسم پسرمون روپادرا بزاریم نظرتون درمورد اسم پادرا چیه لطفا کمک کنید

    • ناشناس

      اسم خوبیه ولی باید ببینین بزرگ که میشه چجوری صداش می‌کنن و یا اینکه یهو مسخرش نکنن

  • حسن پرتوی

    سلام وعرض ادب
    اسم دخترم پریا است چه اسم پسری با این اسم جور در میاد یه اسمی که با مصما باشه و پسرم بزرگ شد از اسمش راضی باشه

نظر خود را بنویسید