تعبیر خواب | تعبیر خواب کامل و دقیق به صورت آنلاین

سلام وقت شما بخیر
معنای تعداد سه در خواب به چه معنایی هست ؟ اینکه سه تعداد از چیزی در خواب ببینیم مدام تکرار میشه در خواب هام. دیشب سه چادر رنگی دیدم که بچه فامیل روش مدفوع کرده بود…

سلام خسته نباشید من با پدرم مشکل دارم و چندین بار درخواب میبینم به دستور پدرم جن ها کتکم میزنن و من قدرت تکلم ندارم

سلام و وقت بخیر
من ی مدت بود ب خاطر شکست عشقی ک داشتم خیلی ناراحت بودم همش گریه و اینا داشتم،حالم خیلی بد بود،بعد ی شب خاب پدرم و دیدم (پدرم فوت شده)من کنارش بودم با لباس عروس،ولی دوماد اینا رو ندیدما حتی قیافه ی خودم و بابامم ندیدم،فقط میدونستم اون منم ک لباس عروس پوشیدم اونم پدرمه ،اونموقع ی کم اروم شدم،ولی جدیدا تو همین سایتا دیدم اگ لباس عروس پوشیده باشی ولی دوماد نباشه ،خاب خوبی….

ادامه
بعدش با داماد دایی مامانم دست میدم و بعد دایی مامانم که برخلاف زمان زنده بودنش چاق تره و ریش و سبیل داره و انتظار دارم بغلم کنه که فقط دست میده و من تعجب میکنم و بعدش هم پدربزرگم که 4زانو نشسته، طولانی بغلم میکنه و میبوسیم همو و با لبخند و مهربونی میگه مراقب خودت باش دخترم و من هم لبخند میزنم و میرم

سلام
من دیروز خواب دیدم که خونه مادربزرگم هستیم و صدای دزدگیر ماشین میاد که میبینم دزدگیر ماشین منه که توی کیفم روی بخاری اتاق هست و دکمه قفل رو روشن و خاموش میکنم تا صداش قطع شه.(ماشینم رو میبینم که قرمزه و به نظر میاد تازه خریدم).میبینم شبه و میخوایم بریم خونه.با خودم فکر میکنم تا حالا شب رانندگی نکردم،پشت خواهرم هم هرگز نمیخوام برم،من خودم میتونم و از پسش برمیام.
نمیدونم کی ازم میپرسه که چرا دزدگیر ماشینم چندبار صدا داده که میگم رو صفحه نمایشگرش میزنه شیشه صندلی عقب ضعیف هست
ادامه پیام بعد

ادامه من گریه میکردم و می گفتم کار من نبود داییم میگفت اشکال نداره و اجازه نمیداد ک من حرف بزنم ولی زنداییم هی میگفت توضیح بده ولی داییم نمی خواست بگم دستم رو گرفت برو اون طرف ک هی زنداییم ازم نپرسه میگفت چیزی نشده ولی زنداییم ناراحت و عصبی بود با زنداییم از پله ها پایین رفتیم من هی گریه میکردم گوشی خونمون تو کیفش بود گفتم گوشی ماست بده تا اومدم ج بدم قطع شدپسریه دایی دیگم بود یه دفعه وارد جمعیت شدیم زنداییم گم کردم۲باراسمش رو صدا زدم ولی پیداش نمیکردم دفعه اول یه خانم چادری برگشت و نگام کرد

سلام توی مشهد بودم رفتم به باشگاه هتل،داشتم داخل میشدم ک گفت چون کارت نداری نمیشه سوار اسانسور شدم اسانسور یک نفر بود خیلی کوچیک بود یه پیرمرد میخواست سوار بشه ک من دستم رو روی کلید نگه داشتم ک زودتر بسته بشه می ترسیدم سوار بشه اسانسورهمین طور بالا میرفت وقتی به طبقه خودمون رسیدیم از اون طرف شیشه ای بیرون رو نگاه میکردم یه جای خراب و خاکی بود بعد به خودم می گفتم چرا مشهد این قدر خراب شده تعجب کرده بودم و ترسیده بودم یه دفعه حرف اون پیرمرد یادم اومد ک میگفت ی جاهایی از مشهد خرابه هست ادامه

سلام و احترام خدمت شما
من در خواب حضرت علی (ع) را دیدم که در کنارم بودند و به مفاتیح نگاه می‌کردیم؛ به دعاهایی که از ایشان برجا مانده… و یکی از دعا ها را باز کردیم که دعای نور بود با این مضمون که:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ. بِسْمِ اللَّهِ النُّورِ، بِسْمِ اللَّهِ نُورِ النُّورِ
به نام خدا كه رحمتش بسيار و مهرباني‌اش هميشگي است به نام خداي نور، به نام خداي نور نور
…و ادامه دعا…