تعبیر خواب | تعبیر خواب کامل و دقیق به صورت آنلاین

سلام خسته نباشید من امروز خواب دیدم در صحرا گاو می چراندم یه ساختمانی دیدم فامیل هام اونجا جمع شده بودن من را صدا کردن رفتم دیدم برنج میپذن به من گفتن بیا بخور گفتم نه دیدم پسر عمویم که مرده است روی صندلی نشسته به من گفت بیا بخور گفتم نمی خورم میشه تعبیرش بگین لطفا

سلام خسته نباشید من دیروز یه خوابی دیدم که یکی از یکی دیگه داره دزدی میکنه ماهم یعنی من و دوستم که اصلا دوستمو نمی شناختم داشتیم میرفتیم یه جای وقتی رسیدیم اونجا انگار یه کارخانه بود و تا رسیدیم دیدیم آتش سوزی شده و دارن همه فرار میکنن منو دوستم با دوچرخه بودیم بعد دوچرخه گذاشتیم بغل همون کارخونه و رفتیم تو تا اینکه رفتیم تو کارخونه دیگه دوستمو ندیدم بعد همه فرار کردن بیرون سه چهار نفر داشتن اتیشو خاموش میکردن بعد یهو یکی اومد و خبر داد که یه بچه بالای بالکنه ما زود رفتیم بیرون تا اونو نجات بدیم

سلام.بعد از طلوع خواب دیدم: من برای انجام ی کاری به یه مکانی میرم، و اون مکان نفرین شدس، من هم نفرین و بیمار میشوم و بیماری‌ام لاعلاج است.ی دختر که میشناسمش به همراه پدرش مهمان خانه ما میشن و من از ترس مصری بودن بیماری باهاشون دست نمیدم. بعد متوجه میشم راه از بین بردن این بیماری اینه که به همون مکان برم، و خون از دست بدم تا نفرین برداشته بشه. وقتی به اون مکان میرم، دو نفر به سمت من حمله میکنن(انسان نبودن، مجسمه های اون مکان بودن)و انگشتام رو شروع میکنن به قطع کردن و به سمت‌مُچم حرکت میکنن(دست چپ)

با سلام و خسته نباشید
دیشب خواب دیدم مهمون داریم از فامیل بودن بعدش یه هو مهمونامون اضافه شدن من فکر کردم چه خبره فکر کردم دیدم میلاد امام زمان هست .و من تصمیم گرفته بودم به نیت شفام پذیرایی کنم ممنون میشم تعبیر سنتی خوابم رو هم بگین

سلام خسته نباشید
من دیشب خواب دیدم که از در اتاق الان اومدم بیرون و وارد راهاروی خونه قبلمون شدم(یعنی اتاق الانم توی خونه قبلیمون بود)وبه محض به اینکه به در اتاق نشیمن رسیدم،مادر و پدرم رو دیدم که با لباس زیر خوابشون برده.
پدردم با شرت تنگ و ساق دست توری که هر جفتشونم آبی بود(نشسته بود)
و مادرم با شرت قرمز،سوتین مشکی با حاشیه قرمز(دراز کشیده بود)
وبعد گذشت سه یا چهار ثانیه بیدار شدند،شروع به لباس پوشیدن کردند ومن بهشون گفتم که چکار میکنید پدرم گفت:هیچی خسته بودیم خوابمون برد.

سلام من صبح بعد نماز خواب دیدم خونه عمو همسرم مهمانی دعوت هستیم که ناگهان زلزله آمد و خانه لرزید در خواب میگفتم اینجا که شنارژ داره اما خانه پدر و مادرم شنارژ نداره و ممکن خراب بشه و در این مدت زلزله بلند داد میزدم یا موسی ابن جعفر و آیت الکرسی و ذکر لاحول و لا قوت الا بالله و ذکر اللهم اجعنا فی درعک الحصینه رو میگفتم و از خدا میخاستم برای پدر و مادرم اتفاق نیافتد بعد از اتمام زلزله احساس کردم از ترس دستم درد میکرد و نمیتونستم شماره پدر و مادرم رابگیرم آخر بهشون زنگ زدم و از سلامتشون باخبر شدم

سلام روزبخیر بنده شخصی در زندگیم هست که از ایشون خوشم میاد و ایشون هم سعی دارن خودشونو به من نزدیک کنن خانواده هم میشناسن این اقا رو من خواب دیدم برای ایشون عروسی گرفته شده ولی عروسی(منظورم همسر اقا) در کار نبود و اقا خیلی گرفته بود برخلاف اینکه همیشه خندان هستن ولی من از ته دل میخندیدم و بهش میگفتم اره امروز عروسیته ولی اون با نگاه حسرت باری بهم نگاه میکرد بلافاصله وارد خواب دیگری شدم که اینبار رفته بودیم مشهد و هیچکس راضی نمیشد باهام بیاد حرم هر طوری بود خودمو رسوندم به سحن ادامه درپیام بعدی