تعبیر خواب | تعبیر خواب کامل و دقیق به صورت آنلاین

سلام
من ندین بار خواب دیدم که کسی که دوسش دارم داره بهم ابراز علاقه میکنه ولی در واقعیت هیچ واکنش و رفتاری بهم نداشت

سلام
خواب دیدم خانواده نامزدم خونه ما مهمان هستن و سه سکه طلا با خودشون اوردن و گوشه سفره گذاشتن و دیدم اسم نامزدم با کاغذ نزدیک سکه ها گذاشته شده.بعد از پنجره بیرونو نگا کردم منظره ی خیلی قشنگی از غروبو دیدم بعد که خونه رو نگاه کردم دیدم خانواده نامزدم خوابیدن و خانواده خودم بغیر داداشم نیستن و میترسیدم که داداشم رفتار بدی از خودش نشون بده که اونا رو ازرده خاطر کنه.

سلام وقتتون
من مادر شوهرم حدود دو ماه هست فوت کردن و خانم بسیار مهربان و محترمی بودن سه فرزند دارد دو پسر و یک دختر همگی بزرگسال هستن کوچکترین آنها همسر من هست اما این سه تا از روز سوم فوت سر ارث،و میراث باهم دعوا کردن و حتی چهلم هم نگرفتن دختر و پسر بزرگش بشدت دنبال ارث هستن همسر من دعوا کرد که هنوز دو روز هست که فوت کرده خلاصه با هم میجنگن و فقط من و دو تا دخترم سر مزارش میریم و براش خیرات و مبرات میکنیم
الان چند شب هست دختر بزرگم هر شب خواب ایشان رو میبینه که مریض هست و در حال مرگ و هر روز صبح با ناراحتی از خواب بیدار میشه و نمیدونیم منظورشان چیست صدقه و خیرات داده ولی باز ایشان رو هرشب در خواب ناراحت میبینه لطفا میشه تعبیر کنید و به ما کمک کنید که بدونیم آیا کاری باید برایشان انجام داد؟
ممنون میشم

سلام یک سال با مردی عقد بودم و جدا شدیم . خواب دیدم میخواهد مرا از لب ببوسد ولی من اولش کراهت داشتم اما بعد این که بر لبم بوسه زد، من هم باهاش همراه شدم و با شهوت بسیار از لب همدیگر را بوسیدیم . تعبیرش چیههههه؟ این سومین باره مینویسم

سلام روزتون بخیر
من دختر مجردنامزد دارم که متاسفانه دیابت دارن خواب دیدم نامزدم تلفنی باهام حرف میزنیم خوب عادی مثل همیشه
بعد مامانم گفت حالش خوب نیست بیمارستان بستریه مشکل ریه پیدا کرده، دیگه نمی‌دونم از دیابتش هست یانه تو باید اینا م در نظر بگیری
من توخواب تو ذهنم گفتم وای من حوصله این همه دکتر رفتنش ندارم، بعد به خودم یه جور گفتم که انگار اشکال نداره،
به مامانم گفتم چرا پس به من هیچی نگفت، گفتیم شاید میخواسته ناراحت نشم.
من خودم تو خواب نگرانش شدم بهش فکر میکردم نکنه خدایا اتفاقی براش بیفته بمیره یا جایش قطع کنند.
بعد مامانم گفت بیمارستان نزدیک خونمون بسترین منم تعجب کردم اومدن اینجا و هیچی به من نگفته مثل اینکه مامانش خانوادش همشون حالشون بد شده و میگن از جوراب بوده ( خوردن یا بو کردن که اینجوری شدن)(منم یه جوراب بو گند و میکروبی اومد تو ذهنم) بعد من میگم زنگش بزنم ببینم حالش چطوره ازش سوال بپرسم از کی اینجور شده چرا اینجوری شده از زیر زبونش بکشم بیرون همون لحظه بابام رفت بیرون مامانم گفت زنگ نزن بابات که میشناسی حتما داره الان زنگ اونا میزنه توراه می‌ره پیششون تو الان زنگ نزن ضایع هست.
یه جا تو خواب مامانم نوشت که بگم به نامزدم بلبلت کار می‌کنه یا دراز میشه یا بلند میشه (تو خواب منظورش ببخشید+۲۵ بنظرم اومد که منظورشه) یه همچیین چیزی، منم با خودم گفتم شاید مامانم میخواد بدونه من اینچیزا میدونم یا نه دیگه من رو خودم نزاشتم. به روی مامانم نیاوردم.
تو خواب یه صحنه از بیمارستان دیدم که بابای نامزدم به نامزدم مثل حرف اخری مامانم زد.بعد نامزدم میگه آره مثلا انگار که سالمه
منم بلبلت تو قفسم یه همچین چیزایی تو ذهنمم اومد ادامه حرفه ولی نگفتمش،
ببخشید اینم بگم تو خواب که با مامانم حرف میزدم تو اتاق رو تختم حرف می‌زدیم یه چی مثل کاردستی مثل گل انگار از جنس دستمال کاغذی ولی خاک خورده کثیف بود انگار که هدیه از طرف نامزدم بوده توش انگار آب بود یه مایعی بود من میخواستم ازش بخورم نمی‌دونم فکر کنم هم خوردم.

با سلام من در خواب دیدم که توی خونه ی قدیمی مون عروسی عموی فوط شدم هست یا عروسی خواهرم دقیق یادم نیست عروسی خواهرم بود یا عروسی عموی فوط شدم ولی انگار هر دو رو دیدم بعد یادمه که مرد ها تو یه اتاق بودن و خیلی شاد بودن جشن و پایکوبی و صدای دف زدن و یادم هست که می شنیدم توی راهروی خونمون هم زن ها نشسته بودن یادمه زن ها شادی نمی کردن و لباس مشکی پوشیده بودن به نظرتان تعبیرش بده یا خوب؟

سلام یه خوابی دیدم که جایی ازش ک بنظرم ممکنه تعبیر داشته باشه رو میگم:
داشتم سیب زمینی سرخ میکردم یه جن رو دیدم که شبیه مادرم بود بهش گفتم سرنوشت من داره خراب میشه و جنه گفت سرنوشت تو از همون سبب زمینی ها مشخصه.. خیلی برام عجیب بود تعبیرش چی هست

در ادامه خوابم
بعد یجا تو خواب دیدم انگار یه جوجه بزرگ میکردیم بعد که بزرگ شد انقد وحشتناک بود خیلی ترسناک بود من پشت در قایم شدم محکم زور میزد این جونور وحشتناک م زور داشت تو خونه مون بود من اولش هرچی به مامان و بابام و خواهرم میگفتم رعایت کنید حیون وحشتناکیه اصلاااا انگار عین خیالشونم نمیومد حتی تو ذهنم میومد میگفتم زنگ بزنن از طرف باغ وحش بیان این حیوان ببرن ، خلاصه تو اتاق خودم حیونه رفت انگار پسر خالمم تو اتاق بود پسر بزرگ همین خالم که گفتم تو خواب تسلیت گفتم خلاصه حیونه انگار بهش زده بود اونم رو مبلم افتاده بود یه ملافه هم روش خلاصه
من رفتم اتاق خواهرم منتظرم بودم تا حیونه بیاد سریع در محکم بگیرم نیاد تو خلاصه خواهرم گفتم بیاد تو اتاق انگار یه نفر دیگه هم بود بعدش که همه باهم گفتم پشت در بگیریم جاهای مختلفش تا بتونه بیاد داخل بعد هی من خواهرم از تو سوراخ نگا میکردیم ببینیم حیونه چیشد کجا رفت اولش از تو سوراخ نمی‌دیدم خواهرم دید انگار جلوش اینه بود می‌دیدم از تو سوراخ بعدش منم دیدم قبلش من نگای سوراخ در میکردم بد می‌دیدم یا میگفتم نکنه چشم تو چشم بشم با این حیونه بعد

سلام وقت بخیر
من خواب دیدم که شدید دنبال کسی بودم که او را بکشم تا اینکه او را در تاریکی دیدم با تلفن صحبت میکنه و دو تا گلوگله بهش شلیک کردم و بعد فرار کردم تا اینکه قاتل(من) را پیدا کردند و در نهایت به زندان افتادم.در زندان مدام ناراحت و گریه میکردم که خونواده ام از پس اجاره و مخارج خودشون بر نمی آیند و از زندان بان خواهش و التماس میکردم که اجازه بده حداقل پسرم رو بغل کنم و ببوسم،اجازه نداد.خیلی پشیمان بودم و با خودم میگفتم کاش تلفنش زنگ نمیخورد و به تاریکی نمی رفت و من اون موقعیت رو بدست نمی اوردم که بهش شلیک کنم.

سلام خواب دیدم برادرم که فوت شده خیلی خوشحال و خوب کنار یه گاو بود که مال خودش بود و حال خوبی داشت