تعبیر خواب | تعبیر خواب کامل و دقیق به صورت آنلاین

سلام وقتتون بخیر من باره دومه دارم خواب اینجوری میبینم
اولی رو روز ۹ محرم به قمری و این دومی رو ۱۸ محرم دیدم
خواب دیدم کسی که قبلا باهاش بودم و الان از هم جدا شدیم همو‌ دیدیم جلوی اسانسور (توی خواب تپل و ژولیده تر از واقعیت بود )بعد با دقت بهم نگاه کرد اومد بره سمت ماشینش با مکث ایستاد یهو دست همو گرفتیم همو بغل کردیم و اشتی کردیم
بعه که از بغل هم‌اومدیم بیرون گفت بعد میبینمت انگار عجله داشت جایی بره
تعبیرش چی میتونه باشه واقعا کلافه شدم …

سلام و تشکر بابت پاسخگویی و تعبیرهای درستتون.
خواب باغ پر از درخت میوه آلبالو و ذغال اخته دیدم که می چیدم و از بعضی هم می خوردم. می خواستم تعبیرش رو بدونم ضمنا من دختر مجرد هستم.
سپاس

سلام. شب گذشته خواب عجیبی دیدم که دوست دارم بدونم تعبیرش چی میشه. البته ساعت دقیق خواب را نمیدونم که ابتدای شب بود یا نزدیک صبح یا ….

خواب دیدم که با هواپیما راهی کربلا شدم. در ابتدای ورود به شهر کربلا همه چیز عادی بود و کسی از وقوع حادثه یا شرایط غیر عادی صحبت نمی‌کرد. ابتدا وارد حرم امام حسین ( ع ) شدم که به صورت معمولی شلوغ بود ولی نه در حدی که نتوانم خود را به ضریح برسانم. در ازدحام جمعیت و بین فشار مردم، پس از چند دقیقه خود را به ضریح امام حسین رساندم که اتفاقا دقیقا یادم است که قسمت روبرو و درب ورودی ضریح بود. پس از چند دقیقه زیارت و دعا، حرم به شکل عجیبی خلوت و تقریبا خالی از جمعیت شد و من همانطور که برای زیارت به سمت راست و سایر قسمت‌های ضریح حرکت میکردم، متوجه شدم که شیشه‌ها و پنجره‌های سمت‌های دیگر ضریح شکسته شده است و در حقیقت هیچ حفاظ و مانعی برای ورود به داخل ضریح وجود ندارد. همانطور که گفتم به صورت ناگهانی خیلی حرم خلوت شد و کسی هم نبود که سوال کنم دلیل چیست.

به هر صورت پس از اندکی دعا و آرزو و طلب بخشش به سمت حرم حضرت عباس حرکت کردم که در کمال تعجب، حرم حضرت عباس نیز خالی از جمعیت و ضریح هم مانند ضریح امام حسین فاقد شیشه و پنجره و حفاظ بود. وارد ضریح شدم که نسبتا فضای بزرگی بود و از اندازه معمولی داخل ضریح بسیار بزرگتر. در آنجا یک درب چوبی کوچک قرار داشت و زمانی که درب را باز کردم با پله‌هایی مواجه شدم که به سمت زیرزمین حرم حضرت عباس و آن قسمتی که نهر آب می‌گذرد وارد میشد. بنده از پله‌ها پایین نرفتم ولی صدای عبور نهر آب شنیده میشد و از آب بالای پله‌ها هم نهر آب و گذر آن مشخص بود.

به سمت حرم حضرت عباس برگشتم که آنجا دو دایی خود را دیدم. از یکی از دایی‌های خود علت این وضعیت حرم را پرسیدم که گفت احتمالا و بر اساس نشانه‌ها به سمت حرم شلیک و تیراندازی شده و به این دلیل شیشه‌ها و ضریح شکسته شده است. به هر صورت آنجا هم نمازی خواندم و فردای همان روز قرار شد که باز هم با پرواز به سمت شهرم برگردم.

مورد عجیب برای من این بود که بنده تا الان به کربلا مشرف نشده‌ام و امسال اربعین خیلی دوست دارم که زائر حرم باشم. همیشه فکر میکردم وقتی برای اولین بار وارد حرم امام حسین یا حضرت عباس بشوم، از روی خوشحالی بسیار گریه کنم ولی در این خواب اصلا گریه نمیکردم و حالت خیلی عادی داشتم. حتی یادم هست که در خواب خود را سرزنش میکردم که چرا حالا که برای اولین بار امده‌ام اصلا گریه‌ام نمی‌آید و گریه نمیکنم.

به هر صورت من به شهر خود برگشتم و در برگشت با موضوع عجیبی مواجه شدم. زمانی که برگشتم ساعت از 12 شب گذشته بود. دقیقا یادم است که نگاه به ساعت کردم ساعت 12 و 20 دقیقه شب بود و احساس کردم فضای شهر ناامن و نوعی حکومت نظامی و درگیری میان نیروهای دولتی و بسیج با گروهی از مردم وجود دارد و دو گروه دارند به سمت هم تیراندازی می‌کنند، گاز اشک آور و ….

شنیدم که یک نفر گفت اعلام کردیم بعد از ساعت 12 شب کسی از خانه بیرون نیاید و جانش پای خودش است. به هر صورت به صورت مخفیانه خود را به نزدیک منزل خود رساندم. حتی در این بین یک یا دو نفر قصد داشتند به من شلیک کنند که من هر دفعه به نوعی فرار کردم. شرایط به شکلی بود که احساس میکنم گروهی از مخالفان دین و مذهب و اسلام قصد دارند افراد مذهبی را به قتل برسانند و به همین دلیل به دنبال کشتن من که به تازگی از کربلا برگشته بودم نیز بودند. در طرف مقابل هم نیروهای بسیجی و … از ما محافظت می‌کردند. به هر صورت پس از چند دقیقه که فضا آرام تر شد با عجله خود را جلوی درب منزل رساندم و وارد منزل شدم.

خیلی دوست دارم تعبیر این خواب خود که تقریبا به صورت کامل همه جزئیات آن حضور را حضور ذهن دارم، بدانم. با تشکر

سلام و وقت بخیر…من چند وقت پیش خواب دیدم که یه جلسه سخنرانی مذهبی که شلوغ بود، نشسته بودم و آقایی داشتند صحبت میکردند و منم با علاقه گوش میکردم (یادم نمیاد حرفاشونو). تو همون مجلس، چشمم به پدرم افتاد که با فاصله روبروی من بود و داشت با علاقه گوش میکرد و لبخند رو صورتش بود. (پدرم پارسال فوت شدن). بعد یه مدت انگار اومدن دنبال ما. من و خواهرم بلند شدیم بریم بیرون که دم در اون سالن جلسه خواهرم یه دیس شیرینی که خودش پخته بود رو تعارف کرد و من چند تا برداشتم و خوردم (یعنی اول یکی برداشتم خوشم اومد از مزه اش و چندتا دیگه خوردم) با خودم میگفتم من که شیرینی نارگیلی دوس ندارم ولی از اینا خوشم اومده. مزه اش رو کاملا حس میکردم. بعد یه نفر از اون سالن جلسه اومد و گفت که باباتون تو جلسه مونده طولانی میشه نکنه قندش بیفته . چی بخوره؟ گفتم از همون شیرینیهایی که تو جلسه دارن پخش میکنن بخوره اشکال نداره یه بار. اون شیرینیها با اونی که من خوردم فرق داشت. (فقط اینکه بابام دیابت داشت و اون خواب رو من بعد شرکت در دعای عرفه و شب عیدقربان بود دیدم و وقتی هم از خواب بلند شدم حس خوبی داشتم که پدرم رو خوشحال دیدم)
چند وقت بعدش هم خواب میدیدم که با خواهرم رفتیم زیارت امام رضا، جوری که دستمون به ضریح میرسید و یادمه که من خیلی ذوق کردم و بعد زیارت اشک از چشمم میومد که دوس نداشتم کسی ببینه.
اینم بگم فک کنم یه هفته بعد از فوت پدرم، برادرزاده ام که دختربچه اس خواب دیده بود من و پدرم داریم سوار هواپیم میشم بریم مشهد.
همین خواهرم خواب دیده بوده من از دنیا رفتم و از بیمارستان بهش زنگ زدم که تموم کردم….
ممنون از وقتی که میزارید. ببخشید طولانی شد .