تعبیر خواب | تعبیر خواب کامل و دقیق به صورت آنلاین

سلام.وقت بخیر.پریشب ساعت ۲:۳۰خواب دیدم که برادر همسرم تازه فوت کرده تو آرامستان هستم شبه و تقریبا کسی نیست و جای خاصی دیده نمیسد (پدرشون فروردین فوت شدن) من تو تاریکی دارم به سمت محل تدفینش برای شرکت تو مراسم میرم کم و بیش تو کل خواب بخشایی از آدنایی که برای تسلیت اومدنو دیدم تو همین لحظات یک صحنه دیدم که یه برادر دیگشون تو سنی که از الان کوچکتره داره خودکشی میکنه اونجا روشن بود ولی خونه خودشون نبود خودشو از بالای ساختمون میندازه و باز من احساس میکنم افرادی کنارم هستن ولی هیچ کدوم کاری برای منصرف کردنش نکردیم تو همون حالت شب و جایی که مثل قبرستونه من با مادرشون که خیلی ناراحت نیست هماهنگ میکنم که چطور از مردم پذیرایی کنیم قسمتی از خاک زمینو که مثل شن بود برداشت گفت با چای به مردم میدیم.من هم با سر انگشتم اون خاک رو به دهن بردم که مزه ای مثل آرد داشت خودم هم خیلی گریه نمیکردم اما ناراحت و نگران بودم من در جواب مادرشدن گفتم شله زرد پختم که در واقعیت تا حالا نپختم به همون شخصی که خودکشی کرده بود ولی کاملا سالم و زنده بود گفتم بره ظرف بخره.یک نفر که نمیدیدمش بهم گفت تو باید پانزدهم مرده بودی بخاطر حدیث کساهایی که داری میخونی زنده ای)از چند روز قبل دارم هر شب مبخونم)قبل از اون صدای مادرمو شنیدم تو همون تاریکی که حالمو پرسید و گفتم درگیر مراسمیم و از خواب بیدار شدم.در واقعیت اون روز و روز قبلش عصبی و ناراحت بودم
همسرم هم همون شب خواب شنیدن خبر مرگ و تدارک مراسم خاکسپاری و دیده
هزینه رو پرداخت کردم.پیامک تبلیغاتیم بستست

سلام من دیشب خواب دیدم در اثر ضرب وشتم یک جنین ۶ ماهه سقط کردم و بین پاهام تماما خونی بود ولی دردی احساس نکردم در ضمن پسر هستم تعبیر خوابم چه میباشد

سلام وقتتون بخیر
من در خواب مادربزرگم را که 20سال پیش به رحمت خدا رفته اند دیدم که گوشت بازوی مرا میخورد دردی احساس نمی‌کردم ولی به شدت ترسیده بودم از چهره وحشتناک و دهن خون آلودش .گفتم مادربزرگ چرا این کار را میکنی گفت گرسنه هستم فکر کردم باید برایش فاتحه بخوانم چند بار فاتحه خواندم که مرا رها کند ولی باز به خوردن گوشت بازوی من ادامه میداد .ممنون میشم تعبیرش را بگویید .

سلام من دیشب خواب دیدم ک برامون مهمون امده بود و منو مادرم داشتیم از کوچه ای رد میشدیم و مادرم باهام صحلت میکرد یهو وسط حرف زدنش قلبشو گرفت و بیهوش شد یعنی یجورایی ایست قلبی کرد من بغلش کردم و داد زدم برا کمک و گریه میکردم با خودم میگفتم بیکس شدم و کسایی ک اونجا بودن نگاه کردن ولی کمکی نکردن بعد با خودم گفتم چرا باید دست رو دست بزارم بزار خودم تلاشمو بکنم پاشدم احیای قلبی انجام داد تنفس دهان ب دهان دادم و مامانم خوب شد بهوش امد ولی باز ترس اینو داشتم ک دوباره اینطور نشه از دستش بدم از همه کمک میخواستم ولی کسی توجه نمیکرد حتی از رفیق نامزد سابقمم کمک خواستم و اون کمک کرد فقط
بعدش ی خواب دیگم دیدم ک تو جایی داشتم با ی دختره ای بحث میکردم و اون دختره منو خیلی اذیت کرده بود و منم داشتم باهاش بحث میکردم بعد از اونجا خارج شدم با چن نفر از دختر دیدم دخترا میرن سمت پسرا من دوری کردم و یجورایی فرار میکردم و چن مرد هم دنبالم بودن من رفتم جایی ک اشنا بود از ی پسر نوجونی پرسیدم بنظرت چیکار کنم کجا برم گفت اون دختر جنگ انداخته بخاطر حرفای تو برو خونه پدرت دوتا پسرم اونجا بودن ک یکش خواب بود از یکش درخواست کمک کردم ک با من همراه باشد برم خونمون و اون قبول کرد و امد و دستش ی تفگ بزرگیم برداشته بود و من حس میکردم اون نامزد سابقمه ولی اصلا ن شباعتی داشت ن چیزی فقط لحظه ای حس کردم بعد رفتم دوتا مرد تو حیاط نشسته بودن و چن نفر دیگ ام بودن یکی از اون مردا بهم گفت این پدرته و امده داره چاقو تیز میکنه برا قربونی رفتم خونه دیدم ی پسر بچه ای ک بچه من بود رو دوچرخه کوچیکی نشسته رفتم بغلش کردم و دیدم سالمه و رفتم سمت دیگ دیدم ی زنی نشسته و مادرم بود ولی اصلا شباهتی ب مادر واقعیم نداشت
و اینکه من مجرد هستم و دخترم

سلام خوابم دیدم با پدر و برادرم رفتیم بیرون بعد نزدیک ریشه تنه درخت پام فرو میره و نگاه ک میکنم یه کوزه میبینم و میشکنمش داخلش دو تا موش بزرگ دوتا کفتر سفید یه کتفرش میاد بالا شروع میکنه به قران خوندن بهش میگم چطور قران میخونی میگه خدا یادم داده کفتر میمونه همونجا

سلام
با اینکه نامزدی ندارم و …
دیشب خواب دیدم شب نامزدیمه و همه چیز اتفاقی بود و خانوادم نظر منو زیاد نپرسیده بودن و جواب مثبتو داده بودن
فردای اونروز ب خانوادم گفتم ک من هیچ حسی ب اون فرد ندارم حتی دیشب (شب نامزدی) خوشحال نبودم و ردشون کنید
و خانواده ام تموم وسایل رو بردن ک پس بدن
اون فرد قبل هم ی نامزدی ناموفق داشته

سلام
ودرود
ببخشید من دیروز عصر خواب دیدم پنجشنبه هست و یه بارون دلنشین و ملایم میزنه داشتم لذت میبردم یکم رفتم جلو دیدم تشنه هستم و آب یه جایی تو بلندی هست و رفتن به اونجا سختم بود به یکی که اونجا بود گفتم اگه میشه یه کاری کن بتونم برم بالا و آب بخورم که بیدار شدم
ممنون از لطف شما

سلام خوب هستین؟ ببخشید من یه خوابی دیدم خواب دیدم که یه هیولا توی اتاق مون یهو ظاهر میشه و باعث شیوع بیماری میشه ما وسایلامون رو جمع میکنیم و فرار میکنیم تو راه سه تا خرس دنبالمون میکنن بعد با پسر داییم دست تو دست وارد یه مغازه بدلیجات میشم و اون میخواست که یه گردنبد بخره ولی من نمیزارم که بخره و در اخر وقتی برمیگردم پیش خانوادهم میبینم که زندایی هام دو پسر دایی و یه دختر دایی یک و نیم سالم رو با دستا شون خاک میکنن

ببخشید یه خواب دیگه هم دیدم که در آینه خودم رو نگاه کردم و بجای صورت خودم خورشید رو دیدم که البته داشت به زمان غروب نزدیک میشد و من یه دلهره داشتم که داره غروب میشه

سلام وقتتون بخیر. من یک دختر مجردم . خواب دیدم از طرف خانواده شوهر اذیت میشم و کلی مشکلات برام ایجاد میشه حتی به دنبال کشتن من و گرفتن فرزندم هستن . همسرم رو در خواب ندیدم انگار من و پسرم تنها زندگی میکردیم . تنها تسلی دهنده من پسر ۵_۶ ساله ام بوده که به شدت بهش وابسته بودم . من رو بغل میکرد و با من حرف میزد و سعی میکرد آرومم کنه یا از من محافظت کنه . چهره و صدای آروم و دلنشینی داشت و با وجود سن کمش حرف های پخته ای میزد. به نظر شما تعبیر این خواب چیه؟