تعبیر خواب | تعبیر خواب کامل و دقیق به صورت آنلاین

سلام.دیروز خواب دیدم پدر بزرگم که فوت کرده لباس مرتب پوشیده و به خودش رسیده بود و از کوچه خانه پدریم رد میشد صداش کردم نگام کرد ولی انگار قهر بود و حرف نزد،گفتم همه و بابا دلشون تنگ شده بیا بریم ولی نیومد،بعد شوهرم هواپیما داشت که جرثقیلی وصلش بود و آورد پیش من،به من گفت با لبخند که هواپیمارو ببر خونه و من گفتم من نمیتونم،خودش رفت و من داشتم آسمان نگاه میکردم که نوری مثل رعدوبرق دیدم و سپس شوهرم با هواپیما وارد آن نور شد و فکرکنم هواپیما منفجرشد و سقوط کرد و من داد میزدم و گریه و دخترم بابا بابا میگفت،در ضمن من باردار هستم که این خواب و دیدم،خیلی نگرانم لطفا برام تعبیرکنید چون خواب پدربزرگم که قبلا یک باردیدم زیادبرام آمد نداشت.

سلام من باردار هستم خواب دیدم مهمون دارم میزم میبینم مادرم برنجی که داره میپزه رو خراب کرده چیزی از برنج نمونده و کل خونه پر شده از دونه های برنج من کلی حرص میخورم خودم میخوام دوباره برنج بزارم که مادرم اجازه نمیده و میگه نه هنوز برنج خیس کرده هست دوباره ابکش میکنم از طرفی چون خیلی ناراحت بودم با دخترم که فوت شده تو خواب دعواش میکنم رنگ برنجی که تو خواب خراب شده بود قهوه ای شده بود

سلام خواب دیدم به همراه مار و برادرم در یک جاده ی خاکی و پرجمعیت جنگلی در حال پیاده حرکت کردن هستیم تا به جاده ی آسفالت برسیم
و در طول مسیر در یک بزرگراه پسری وارد راه سوم شد و دختر پسری که از راه اول و دوم که مقابل هم بود می امدند و میخواستند به دنبال او بروند که پسر بعد از دیدن دختر منصرف شد و به سمت دختر دوید و روی او پرید که هردو زمین خوردن و دختر از زیر پسر در رفت و سوار ماشینی شد و پس از فحش دادن پسر ماشین که راننده ای نداشت اما در عقب آن علاوه بر آن دختر دو دختر دیگر نیز بود حرکت کرد کمی جلوتر دختر پیاده شد و در داخل ماشین ها به دنبال پسر گشت و من با دیدن این صحنه گفتم نمیدانم چرا بعضی دخترها انقدر به دنبال دوس پسر هستن و لازم به ذکر است که تنها بود و جاده ی خاکی تاریک بود و کم جمعیت اما وقتی کمی جلو رفتم مادر و برادرم هم دیدم که پشت سرم می آیند و جاده پر از جمعیت شد هنگامی که رسیدم گوشیم رو از جیبم در اوردم که مادرم هی بهم هشدار میداد مراقب باش گوشیتو نزن و بعد از دادن لوکیشن به برادرم کل آن راه را برای برداشتن ماشین که یه پرشیای سفید بود برگشتم ماشیم در انتهای جاده در یک جای پر از درخت بود سوار ماشین شدم که کسی جلوم رو گرفت و سعی کرد مانع حرکت کردنم بشه اما بیتوجه حرکت کردم و بعد از پارک کردن ماشین یه کم جلوتر برگشتم و از دیوار خانه ای بالا رفتم و وارد خانه شدم هنگام برگشتم از داخل خانه بچه گربه ای را دیدم با دستانم برداشتم که ناگهان در را زدن و من به داخل خانه دویدم و چون خانه تمام پنجره بود و لامپش روشن برای دیده نشدن دراز کشیدم که مردی که در زده بود گفت همسایه ها کسی را دیدن که وارد خانه شده اگر کسی داخل خانه هست حواسش به دزد باشه بعد از ان از خانه خارج شدم و لامپ را خاموش کردم اما همینکه خواستم از پله ها پایین برم زندایی کوچیکم را که حامله است تنها در انجا دیدم و از روی پله ها روی میز پریدم و بعدم پایین پریدم و به سمت در رفتم که در توسط برادر و پدرم باز اما من یه توله سگ تازه متولد شده هم دیدم و ان راهم برداشتم و به همراه گربه در یک مشتم پنهان کردم هردو را که پدرو برادرم بعد از دیدن من از مردی که در انجا بود چهار سینی شیرینی گرفتن که برادرم شکلات های روسینی خود را برداشت و خورد و شکلات های روی سینی من را جلوی دهانم گرفت و بعد از اینکه من یه گاز از انها زدم خود انها رو خورد که من رو به زنداییم کردم و گفتم اشکال نداره پدرم خواست سینی شرینی دیگری هم به ان یکی دستم بدهد که چون دستم پر بود سینی شرینی خود و مادرم را خودش برداشت و مشغول خوش و بش با زنداییم شد و من در دل با خود گفتم چه اتفاقی افتاده که زنیکه زمانی انواع رسیدگی هارا به صورت خود میکرد حال یک کرم ندارد که به صورت بزند و تنها و حامله زندگی میکند به دنبال پدرم و همراه برادرم جلو رفتم و از جاده خاکی جنگلی گذشته و در عقب ماشین را گشودم و مادرم را نشسته در انطرف ماشین دیدم در حالی که چشمانش سرخ بود و رنگ چشمانش ابی بود در حالی که باید قهوه ای میبود و سپس سوار شدم

درود
خواب دیدم در اسمان پورتال چند تا باز شده هی دستم رو بالا میگرفتم میگفتم منم میخوام داخل بشم نمیخوام روی سیاره زمین باشم اما کشیده نمیشدم داخل.
چند نفر اندک تعدادی وارد شدند به رنگ طلایی بود پورتالها

سلام وقتتون بخیر🙏🏻
با پسری در حال آشنایی هستیم و بنا به دلایلی فعلا من مانع این ارتباط هستم
دیشب خواب دیدم که ایشون اومدن سرکلاس ما در دانشگاه. وقتی که من از کلاس رفتم بیرون و برگشتم ایشون رفته بودند.
از دوستانم فهمیدم که دختری خارج از دانشگاه به ایشون پیشنهاد بیرون رفتن داده و ایشون هم قبول کردن.