تعبیر خواب | تعبیر خواب کامل و دقیق به صورت آنلاین

سلام وقت بخیر ممنون از پاسخگویی خوبتون.
من خواب دیدم که مردی که دوسش دارم به شکل غافلگیرانه ای یه حلقه ازدواج طلا که یه نگین سفید هم داشت دستم کرد طراحی حلقه جوری بود که حلقه ی کامل نبود و جایی که نگینش بود باز بود.خیلی درخشان و زیبا بود.خیلی خوشحال بودم ولی بعد که توی روشنایی به داخل حلقه نگاه کردم کهنه بود و یه اعدادی روش نوشته شده بود که خیلی ناراحت شدم از اینکه حلقه کهنه بهم داده و حس بدی داشتم توی خواب که چرا برام حلقه ی کهنه ای که مال یکی دیگه بود رو اورده ولی خودش گفت این اعداد تعداد روزای تولدته و بعد دوباره خوشحال شدم.
تعبیر این خواب چی میتونه باشه.

سلام
من دیشب خواب دیدم که با مردان طایفه مان داریم در مسجد نماز میخوانیم
اما دیدم که مهر نماز ندارم از این بابت تو خواب ناراحت بودم تعبیرش چی هست؟
ممنون میشم اگه جواب بدید چون ذهن من رو درگیر کرده است

سلام ببخشید امروز صبح خواب کسی که دوسش دارم رو دیدم
مدت کوتاهی باهم بودیم و دو روز پیش رابطمون تموم شد و رفت با کس دیگه ای، توی خواب اومده بود من رو ببینه و باهم رفتیم خرید.. یکم بعد میخواست من رو ببوسه و من پسش زدم با اینکه دلم این رو نمیخواست
بعدش چیزی نگفتیم و هدیه هایی که قبلا برام گرفته بود رو بهم داد و رفت (یادم نیست که چه چیزایی بود)

سلام وقت بخیر
خواب دیدم یک موی زایدمشکی وبلندروی بینی من روییده و با موچین قصد کندنش رو دارم که بعدازچندبارتلاش تونستم بکنمش

سلام خدمت شما عزیزان من خواب دیدم که قصد دارم برای خواهر و برادر کوچکترم ذرت بو داده درست کنم ولی مادربزرگم که در واقعیت فوت کردند گفتند که تو نمیخواد درست کنی من درست میکنم بعد ایشون داخل آشپزخانه شدند و دیدم که چند دقیقه بعد از آشپزخونه خارج شدند و یه قابلمه و چند تا تخم مرغ دستشون بود نشستند روی زمین و تخم مرغ ها رو توی قابلمه شکوندن و علاوه بر تخم مرغ پوست تخم مرغ رو هم توی قابلمه ریختند و به ما گفتند اینا رو خودتون بردارین بعد من رفتم کنار برادرم
که داشت تلویزیون نگاه میکرد نشستم عموم هم اومد و کنار ما نشست چند دقیقه بعد مادرم برای برادرم و عموم غذا آورد غذایی که برای اونا آورده بود بادمجون بود بعد من به مادرم گفتم چرا برای من نیاوردی مادرم گفت چون تو بادمجون نمیخوری ممنون میشم کمکم کنید

سلام.شوهر خاله من حدودا 9 ماه پیش فوت کرد.و خاله ام تنها در خونه خودش زندگی می کنه و دختر خاله ام که مجرد هست در یه خونه دیگه.ماه پیش دختر خاله ام کرونا گرفت و بعد خاله ام گرفت که حالشون خیلی خوب نبود ولی الان خوبن.دوست دختر خاله ام خواب دیده بود که خاله ام و شوهر خاله ام یه سمت ایستادن و گریه میکردند و دختر خاله ام در سمت مقابلشون بوده و گریه میکردند و یه جمعیتی بینشون بوده که اینا هر چی میخواستم دست های هم رو بگیرند اون جماعت نمیذاشتن.

سلام و وقت بخیر

من دیشب خواب دیدم که تو یه فضای بازی هستم مثل یه دشت صاف که حس خیلی خوبی هم نداشت ، که یه دیواری که فکر کنم دیوار خونه بود اونجا بود و من کنارش بودم و به حالت دوزانو رو زمین نشسته بودم و خم شده بودم وسط خواب به پهلو رو زمین خودم روجمع کردم ( مثل حالت جنین ) که یه سکوی کم ارتفاع به اندازه یه وجب هم بالا سرم بود که اونور یکی از دوستانم هم بود ، فقط متوجه بودم که انگار یه هواپیمای بسیار غول پیکری تو آسمون درحال دور زدنه با سرعت آروم که انگار نصفش نبود ، شبیه هواپیماهای معمولی بود ، هواپیمای جنگی نبود ، حس میکردم یه بخشیش رو دود های تیره رنگ گرفته و صداهای مهیبی مثل صدای بوووم از آسمون میاد که همزمان با اون آذرخش از آسمون به زمین میزد ( شبیه به حالت دایره وار ) وهمینطور بعد از هر اصابت آذرخش به زمین ، زمین شدید می لرزید ، و ما خودمون و جمع کرده بودیم که به ما اصابت نکنه ، انگار که نزدیکه ما میشدن ، البته یکی دوبار اون وسط به جای حس ترسم ، یه حس جالب بودن اون موقعیت پیش اومد انگار که بدم نمیومد دوباره اون شرایط تکرار شه ولی بعد از تکرار پشیمون میشدم ، توی خواب حتی فکر میکردم هارپ زدن ، ولی اصلا اون نبود ، روی اون سکو هم یه چیزی شبیه سنگ یا گوشی موبایل بود اصلا یادم نمیاد ولی انگار اون شی باید اونجا می‌بود ، این صاعقه هم دقیقا نزدیک ما ، یا بهتره بگم بیشتر نزدیک من برخورد میکرد ، من این شی رو پرت کردم اونور که دوستم فریاد زد ( انگار که وجود اون شی باعث میشد که صاعقه به ما برخورد نکنه ) با استرس و کلی عجله رفتم اون شی رو بیارم ک نزدیک بود یه صاعقه به من برخورد کنه برای همین چند لحظه از جام وایسادم ، و وقتی به اون شی رسیدم حس کردم صاعقه به من برخورد کرد ، از خواب با ترس پریدم ، فکر میکردم مرده باشم تو خواب .

سلام خدمت به شما و ممنون از سایت و تعبیر های صبورانه تون…..راستش من خیلی این خواب ذهنمو مشغول کرده واینکه من سه سال پیش با یه اقایی قرارامون رو گذاشتیم واسه ازدواج ولی به دلابلی بهم خورد و دیگه اصلا بهش فک نکردم……خواب من این بود که خونمون خیلی شلوغ بود همه بودن بعد خونواده این پسره هم بودو خودشم بودو یه خانم چادری کنارش نشسته بود(میگفتن خواهرشه) بعد من اومدم پذیرایی کردم ازشون اصن نمیدونستیم اونا واسه چی اومدن و من یهو اومدم تو اتاق و اونم اومد پیشم و از رو به رو بغلم کرد و یه حس ارامش و زنش قلب هردوتامون رخ داد و بعد این اقارو ازپذیرایی صدا میزنن بعد میره و یهو برمیگردن با خونوادش میان تواتاقی که من هستم و خودش یه گلوله هایی نرم سبز رنگ یجورایی ازجنس اسفنجه ولی کروی شکل میریزه روصوورتم بالبخندو شادی همه میگن مبارک باشه من اوایلش میخندیدم ولی یه حسی که زده بودم از پسره داشتم ولی مجبورا داشتم تن میدادم به این ازدواج خانم چادریه هم ازمون فیلمو عکس میگرفت(خواهرش) بابامامانشم تواتاق بودن و یادمه باباش یه ایرادی ازم گرفت اما نمیدونم چه ایرادی یجوری بودگفتم وای نکنه توکل زندگیمون این باشه چ ایراد بگیره….و یهو پریدم ازخواب یه حس اجبار داشتم….میشه تعبیر کنییید خیلی ذهنمو درگیر کرده🥺🥺🥺