تعبیر خواب | تعبیر خواب کامل و دقیق به صورت آنلاین

سلام. من امروز ساعت ۵ صبح بود خواب دیدم که رفتیم خوابگاه بعد یک سرپرست جدیدی امده بود امد اتاقمون خیلی مهربون بود گفت دانشجو ها درس خونن؟ منم گفتم بله و دانشجو های این اتاق همه میخونن و خودمم اهل شعرم بعد یه دانشجو امد چادری بود باهم حرف زدیم گفت دانشجو همدانه بعد یه لحظه تو ذهن خودم فکر کردم کاش باهاش برم همدان برای دیدن کسی که دوسش دارم چون ازش جدا شدم یهو همون دختره عطسه کرد که تو بیداری نشونه صبره و بعد اینکه از خواب بیدار شدم ممنون میشم تعبیر کنید.

سلام من دوس پسر دارم ومادرم مخالف ازدواجم هس درخواب دیدم ب حرم حضرت رقیه میروم و دوس پسرم درآنجا درحال هم زدن آش حلیم است ومادرش نشسته پای سفره و منتظر آش من رفتم اول ضریح زیارت کردم درهنگام زیارت گفتم ب مادرم بگویم بیاید ازاینجا شفا بگیرد(مادرم سرطان دارد)سپس برای خودم دعا کردم ک مادرم راضی شود برای ازدواج سپس ۳ مرتبه دعای امن یجیب خواندم عجله داشتم برگردم ک مادرم نفهمد پیش دوس پسرم هستم میخاستم برگردم مادر دوس پسر گفت بیا آش بخوریم چون عجله داشتم گفتم میبرم خونه آش تابقیم بخورن

سلام من ی ھفتہ قبل از اینکہ خانمم فوت کنہ کسی خوابشو میبینہ با لباس عروس رو تپہ سر سبز است من و پسرم کہ دستش تو دستمہ پایین تپہ ایستادیم خواستم ببینم تعبیرش چیہ؟؟؟؟

من احساس تنهایی میکردم و خودم جدا از دوستام نشسته بودم
قبل از اینکه بیایم رو چمنا بشینیم رو نیمکت نشسته بودیم من از میز بغلی یه چیزی شبیه کیسه کوچیک رنگ قهوه ای بود رو میز بغلی بود ولی آدمش نبود برداشتم بعد یهو یه بندش کنده شد، بندشو برداشتم که بعدا بهش بدم .
رو چمنا سر کلاس که نشسته بودیم از بالا و پایین یه پلیسای قلدری با تفنگ وایساده بودن و مواظب بودن چیزی نشه ولی من نگاشون که میکردم میترسیدم ازشون. بعد یهو انگار یه اتفاقی افتاد پلیسا گفتن بلند بشم از سر کلاس و… همه پراکنده شون و کلاس تشکیل

بجا دیگه دیدم تو خوابگاه بودم تقریبا خلوت بود و بچه ها با هم رفتن من باهاشون نرفتم بعد دوست دبیرستانم که هنوز با هم دوستیم زنگ زد بهم گفت دارم میام شهر خوابگاه تو منم گفتم بیا پیش من باهم بریم؟ بیرون ، بعد همراه دوستم یه دختره دیگه بود که دقیق نمیدونم دوستش بود یا فامیلاشون بود بعد ۳ تایی رفتیم بیرون بگردیم من بهشون میگفتم وه خیلی احساس تنهایی میکنم و بچه های تو خوابگاه اینجوری بهم گفتن و…
اونا هم میگفتن هر موقع دلت گرفت بگو ما هستیم و… مهربون بودن باهام
بعد تو بازار گشتیم و بعد اومدیم تو

سلام وقتتون بخیر خسته نباشین
من دخترم مجرد ۲۰ سال و دانشجو
من دیشب خواب دیدم
(خوابم یکم قاطی بود بخش بخش داشت)
خواب دیدم یه جایی تو خوابگاه بودیم بعد قرار بود بریم یه مراسمی که تو یه سالن بود بعد من به بچه ها با خوشحالی گفتم بابای من قبلا کارمند شهرداری بوده و قراره تو این جلسه بیاد بالای سن حرف بزنه ، بعد فهمیدم مامانم هم قراره بیاد دوباره با خوشحالی گفتم مامانمم خدمتکار مدرسه بوده قراره بیاد بالای سن حرف بزنه برامون
بعد فکر کنم برای بابام ۲ بار گفتم و با خوشحالی به بابام هم زنگ میزدم و..

سلام دیسب سب اول عید همسرم خواب دیده رفته دیده پردم توی مسجد عزارداری میکنن و بهش گفتن یه عده به خونه مون حمله کردن و دختر ۱۴ ساله ام رو کشتن اونم کلی گریه کرده و داشته میرفته خونه ببینه جریان چی بوده بیدار میشه خیلی نگرانه لطفا تعبیر کنید استرس گرفتیمممنون

با سلام،
در خواب دیدم ک جن یا یه موجود شرور داره گوشت پشت اسب زنده رو با دندوناش تیکه تیکه میکنه و داخل سطل میندازه ولی اسب هیچ واکنشی به این موضوع نشون نمیده و همونطور ایستاده یه خانم دیگه گوشت اسب رو زیر آب میگیره و خیلی سعی میکنه گوشت هارو بشوره ولی یه عالم خون اونجاست دختره خانمه با یه پسر بچه همسن خودش یهو تو یه طبیعت خیلی قشنگ میبینم ک بازی میکنن آبشار و صخره های سفید و… ک بازم اون جن میاد و یه اسب دیگه رو گوشتش رو بادندون کنده میکنه و بازم اسب واکنش نشون نمیده. بعدش برا نماز صبح بیدار

سلام وقتتون بخیر
من چند روز پیش خواب دیدم ی نفر ک نمیشناسمش یا شایدم الان یادم نمیاد ازش پرسیدم میخوام قدرت مند بشم اونم گفت فقط ی نفر میتونه بهت قدرت بده اونم من رو برد پیش شیطان مطمعنم شیطان بود قشنگ حسش کردم قیافش یادم نیست ولی اون لحظه مطمعن بودم شیطان
شیطان ازمن خواست بهش سجده کنم منم گفتم نه
ولی این جواب نه من جواب معمولی نبود همون لحظه اون نه رو با گوشت و پوست و روحم احساس کردم خیلی نه قوی بود
بعد شیطان خیلیییی اعصبانی شد و بقیش یادم نمیاد که چی شد بعدش

سلام، به خاطر مشكلي مالي كه دارم تصميم گرفتم طلاهام كه تنها چيزي هست كه دارم رو بفروشم و هزينه دانشگاه و بدم… ٢ شب پيش خواب ديدم پدرم كه فوت شده براي كسي ديگه ساعت مچي و طلا ميخره و من ناراحت شدم كه چرا اين كار و براي من نكرد. و ديشب خواب ديدم كه وارد خونه شدم و خواستم چراغ و روشن كنم اما برق رفته بود ، و يك دزد توي خونه بود و طلاهايي كه براي دانشگاه ميخواستم بفروشم دزديد و باخنده خارج شد و نديدم مرد بود يا زن و من پيش پليس رفتم و اينقدر گريه ميكردم كه نميتونستم براشون توضيح بدم.