تعبیر خواب مار | معنی و مفهوم دیدن مار در خواب

سلام من خواب دیدم توی قسمت پایینی پایینی خونمون که دام نگه میداریم کلی مار جمع شدن قبلش که مارها جمع بشن خوابم اینجوری بود که یه مرد داشت میدوید مثل یه سکانس از فیلم انگار و اونحجا بحث مار پیش اومد بعد توی یه جایی میدوید که انگار خار های بلند به اندازه ی قد یه انسان بود کفشاشم در اورده بود بعد که عبور کرد مردمی اونجا بودن دیدن دو تا مار همراهشه یادم نیست نیشش زدن …یا اصلا از کجا اومدن یکیشون سمی بود یکیشون غیر سمی بعد یهو صحنه عوض شد اومدیم توی حیاط ما …من و مادرم و فک کنم چن نفر دیگه بودیم دیدیم دو تا ماره توی قسمت دام داریمون بعد هی بچه مار از گوشه و کنار پیدا میشد ولی همه ی بچه مار ها از اون مدل غیر سمی بودن اون سمیه یه دونه موند که چند رنگم بود فک کنم ابی و سیاه و صورتی بودن یه قسمتی از حیاطم دو تاشون داشتن دنبال هم میخزیدن که خودم یا یه نفر دیگه گفت اینا دارم جفت گیری میکنن حتما کلیم تخم گذاشتن (شایدم تو ذهنم به خودم میگفتم)یهو از خواب پریدم و خیلی نگران شدم تعبیرش چیه؟

سلام
در خواب یه توله سگ دیدم که گرسنه بود دستم گرفتم تا ببرم براش غذا بدم به خونه که رسیدم یکی از اقوام توله سگ را از من گرفت و تو دست اون تبدیل به مار رنگی (فکر کنم آبی ) شد و بعد پرتکرد طرف من و مار دست منو نیش زد
یکم از این فامیلمون دلگیرم راستش
میشه بگین تعبیر خواب من چی میشه

سلام خسته نباشید،صب خواب دیدم داریم میریم سمت روستای مادریم به همراه ی جمعی ازفامیل و دوستان،اونجا ی شخصی بود که در واقعیتم هم هستش و درواقعیتم بچگیم خیلی می دیدمش و میومد خونمون،اون شخص یه تفنگ در اصطلاح محلی بهش بِرنو،میگن داره و همه میخواستن برن پیشش که نمی دونم انگار ی کاری بامارا انجام میده دقیق نمی دونم چکار،همینطور که داشتیم به سمت خونی روستایی مادرم می رفتیم تو مسیر مارای زیادی بود سیاه سفید زرد بزرگ کوچیک دراز کوتاه مارمولک خیلی زیاااااد بودن ولی انگار حرکتی نداشتن و هیچ تکون نمی خوردن فقط یکیشون انقد دراز بودوقتی متوجه ماشد کوچیک کوچیک شد،وقتی رسیدیم اونجا پیش اون شخصیت باخودم گفتم چطور اون موقع ک بچه بودیم میو‌مدیم و این مارا بودن اینجامی موندیم،اون شخصیت ی مارسیاه بزرگ زیر ی درخت ک در واقعیت هنوزم هستش خوابیده بود ماره و وقتی من رسیدم به همراچنتا از اونایی ک بام بودن پاشد اومد رو ی تخت فلزی و منم اونجا بودم بعد همۉن تفنگ رو دیدم ک ی پسربچه ک بنظرم پسرداییم بود ک دوسال پیش فوت شده لوله تفنگوجلوم گرف مثلامیخواس بترسونم بش گفتم من بچه بودم انقدبا این بازی کردم و اون شخصیت برگشت بم نگا کرد گف راس میگه من خیلی دوسش داشتم و دارم دیگه بعدش بیدارشدم

سلام من خواب دیدم که خانوادم یک مار خریدن و اوردن خونه (من از مار خیلی میترسم و ازش واقعا متنفرم حتی تصویر کارتونیشم منو اذیت میکنه )من از مار میترسیدم اونها مار یک جای مخصوصی نگه داری میکردند یه روز این مار آزاد شده بود و افتاده بود دنبال من توی خوابم متوجه شدم با هیچکس کاری نداره و میخواد منو نیش بزنه و همه جا دنبال منه فکر کنم مار سیاه بود و بزرگم بود .من همش درحال فرار بودم ازش و مادرم اومده بود که بگیرتش من یه لحظه یه جا گیر افتادم و مار به من خیلی نزدیک شد ولی بعدش یادم نیس نیشم زد یا نه .بعد انگار ما همه رفته بودیم جایی و این ماره باز بود اونجا .یه لحظه من از روی بلندی داشتم پرت میشدم پایین و این مار پایین دهنشو باز کرده بود و منتظر بود من بیفتم و دست منو گرفته بودن که پرت نشم یک نفر با لباس عجیبی داشت از پله ها میومد بالا گفت اون سرنوشتشه باید ولش کنید اون مار دهنش بازه و حداقل نفصشو میبلعه من تقلا میکردم که ولم نکنن بعد باز چیزی یادم نمیاد که چه اتفاقی افتاده من افتادم یا نه .دوباره یک جا من داشتم از پله ها تند تند بالا میرفتم و انگار میخواستم برسم پشت بوم رسیدم یه زنی اونجا بود که توی خوابم میشناختمش ولی الان یادم نمیاد کی بود نمیدونم چی بهش میگفتم یا اون میخواست چیکار کنه ولی من انگار منتظر خبر بودم که ۳تا مرد که باز میشناختمشون ولی الان یادم نمیاد اومدن که خبره رو بهم بدن .
من منتظر خبر بودم که ببینم اون کسی که مار میخواست بخوره رو خورده یا نه درحالی که توی خواب اون فرد خودم بودم یعنی انگار هم اون کسی که درحال پرت شدن بودن من بودم و هم اون کسی که منتظر خبر بود من بودم
اونا اومدن و من رفتم نزدیکشون گفتم چی شد ولش نکردین که اونا همه سرشونو انداختن پایین و من یه لحظه پاهام شل و احساس سستی میکردم و ازته دل جیغ زدم
داخل خوابم افراد به یاد نمیارم ولی فکر میکنم همشون از اقوام مادریم بودن و دوستانم

با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات
من خواب دیدم که می خواستم داخل اتاقم بشم یه مار بزرگ به رنگ سفید با خطوط مشکی از اتاقم زد بیرون و من فرارکردم دادشم اومد که اونو بگیره و خیلی تندوتیز از دست داداشم فرار میکرد.( ناگفته نماند که من ترس و اضطراب زیادی نداشتم. درحد ترس معمولی)

سلام وقت‌بخیر من خاب دیدم یک مار زرد رنگ بزرگ در یک لوله ی خیلی نازک پنهان شده این لوله در خانه‌ی ما بود. به لوله نزدیک میشدم مار بزرگتر میشد و از داخل لوله نگاهم میکرد یکبار خاهرم نزدیک لوله شد مار قرمز رنگ نازکی بیرون آمد و این مار میخاست بچه ی خاهرم را نیش بزند اما نگذاشتیم یکبار هم من نزدیک مار شدم دیدم مار بمن نگاه میکند و میخاهد به سمت من بیاید من اونلحظه بفکرم افتاد یک درپوش برای لوله بگذارم اما در دلم گفتم بگذار این مار خطرناک را کلا از لوله خارج کنم تا راحت شویم فکرم اشفته شده بود که از خواب پریدم. ممنون میشم اگ تعبیر خوابم را بفرمایید