تعبیر خواب حشرات موذی

سلام وقتتون بخیر
من خواب یک حشره خیلی خیلی بزرگ رو دیدم چمیدونم شاید یکوچولو از یه پرنده کوچکتر راستش نمیدونمم چی بود خیلی چیز عجیبی بود شبیه پرنده بود من نگاهش میکردم فکر نمیکردم اصلا تکون بخوره بعد پرواز کرد مستقیم خورد تو صورتم منم وحشت کرده بودم همینجوری جیغ میزدم بعد نشست روی گردن و شونم بعدشم پرواز کرد رفت ولی خیلی وحشتناک بود. آیا تعبیر خاصی داره؟

سلام وقتتون بخیر پیشاپیش مچکرم از توجه شما.. ساعت 12 تا 13 خوابم برد و خواب دیدم که نشستم یه گوشه خونه و دارم گلدون مادرمو تزیین میکنم جولوم یه جعبه سرمه ای هست که توش پر خاک و سنگ و صدف حلزونه وقتی صدف های حلزون رو در میاوردم که روی گلدون تریین کنم از توش حشره هایی در میومد که حلزون نبود و اون هارو به برادرم میدادم که ببینه. کرم قرمز بودن و کوچیک تر از صدف حلزون بودن ولی مثل حلزون شاخک داشتن… با سرنگ اب میپاچیدم که بیان بیرون مامانم گفت که اره این خاک باید کلی حشره داشته باشه چون از حیاط خونه اورده بود… کمی که به کارم ادامه دادم یه سنگ برداشتم از زیر سنگ کلی حشره ریز تو هوا پرواز کردن مثل پشه سیاه تعدادی از حشره ها رفتن تو دهنم من چون ادامس داشتم نزاشتم بره داخل گلوم.. ولی چند دقیقه راه ته گلوم بسته شده بود با ادامس. داخل چشمم هم رفته بودن نه میتوانستم کسی رو صدا کنم نه میتوانستم ببینم کجا هستن با زمزمه و ضربه به زمین و میز میخواستم کسی رو صدا کنم ولی کسی نمیشنید با لمس اطرافم رفتم اشپز خانه ادامسم رو دراوردم و مامانم رو صدا کردم گفتم پشه ریز رفته تو دهنم و چشمم بعد که دراوردمشون با عصبانيت رفتم با پیف پاف همشون رو کشتم… مامانم گفت فکر نمیکردم که اینقدر زیاد باشن… رو دیوار خونمون زیر چراغ جمع شده بودن که من همرو کشتم با عصبانیت

سلام و خسته نباشین خواب دیدم که با خواهرام و برادر و مادرم یه جایی دراز کشیده بودیم که داداشم رفت برای تفریح یه چندتا حشره اورد فک کنم از کنار جوی آب آورد که اندازشون اندازه ی مرغ بود اونقدر بزرگ‌بود گفت برای شوخی و تفریح آوردم که یکی از اون حشره ها کفش دوزک بود و بقیه رو یادم نیست که همش کفش دوزک بود یا همون یه دونه ، من دوست نداشتم که داداشم حشره بزاره روم ولی ابجیم گفت که اینجوری نمیشه بازی کرد و اصرار کرد و منم گفتم که کفش دوزک رو پیش من بیارین و احساس کردم که کنارم میشینه ولی اون رفت رو بازوم و یقمو محکم رفتم که نره توی لباسم وبعد رفت رو پشتم ، دیدم داداشم یه حشره گذاشته رو مامانم که از جاش بلند شد و دستش رو به سرش و یقه ی لباسش گرفت و با حالت هم خنده و هم یکم ترس از زیر زمین اونجایی که ما بودیم رفت بیرون رو پله ها داداشم میگفت که مامان باهات کاریی ندارن بی آزار

ممنونم از محبتتون ،که یکی از اون حشره ها کفش دوزک بود و بقیه رو یادم نیست که همش کفش دوزک بود یا همون یه دونه ، من دوست نداشتم که داداشم حشره بزاره روم ولی ابجیم گفت که اینجوری نمیشه بازی کرد و اصرار کرد و منم که دراز کشیده بودم گفتم که کفش دوزک رو پیش من بیارین و احساس کردم که کنارم میشینه ولی اون رفت رو بازوم و یقمو محکم رفتم که نره توی لباسم وبعد رفت رو پشتم ، دیدم داداشم یه حشره گذاشته رو مامانم که از جاش بلند شد و دستش رو به سرش و یقه ی لباسش گرفت و با حالت هم خنده و هم یکم ترس از زیر زمین اونجایی که ما بودیم رفت بیرون رو پله ها داداشم میگفت که مامان باهات کاریی ندارن بی آزار

سلام وقتتون بخیر
من خواب دیدم تو اداره کنار همکارانم هستم که خیلی در حالت عادی اذیتم کردن ، و یه دفعه دیدم روی وسایل اتاق ، پر از تخمهای حشرات شده، شروع کردم وسایل رو شستن ولی تخم حشرات که سیاه و گرد و کوچیک بود وارد نوک انگشتم شدن ، و من با سرعت اونا رو بیرون می کشیدم و دور می نداختم ، و کم کم او تخمها رو که از زیر پوستم بیرون میاوردم همون زیر پوست حشره میشدن و من اونارو بیرون می کشیدم و می کشتم ، و .. خلاصه خیلی بد بود

سلام، خواب دیدم که در طبقه دوم یک خانه ای حیاط دار هستیم و مادرم پشت درب روی پله ها نشسته، من رفتم تا مادرم را با اصرار به داخل بیاورم که متوجه شدم یک حشره موذی روی تن او راه میرود و خود را پنهان میکند و باعث وحشت خود من و مادرم شد بعد شبیه همان حشره را روی کمر خود حس کردم و سعی میکردم آن را بکشم ولی فرار میکرد و روی تنم راه میرفت و هرکار میکردم که آن را له کنم و بکشم موفق نمیشدن(چندبار حشره در دست فشردم ولی جنس بدن‌ حشره حالت نرمی داشت و از لای انگشتانم میگریخت)

سلام
بعد ازین که مار زنگیِ بدون زنگ ولی پر سر و صدایی از جلوم جهید و فرار کرد یه حشره رفت زیر پوستِ بازوی راستم و ۵ تا تخم زرد گذاشت و همونجا مُرد. فک میکنم هم خیلی می سوخت و هم خیلی ترسیده بودم چون اونا رو زیر پوستم می دیدم. مادرم گفت که بگیر زیر آب خوب میشه و من دیدم که حشره با تخمها از زیر پوستِ شفافم اومدن پایین و رسید به نوک انگشتام و بعدش از خاب پا شدم. می خاستم ببینم تعبیرش چیه