تعبیر خواب شیر دادن به بچه و نوزاد تازه متولد شده

باسلام

من دختر مجرد هستم دیشب خواب دیدم به یه دختر نوزادی دارم شیر میدم البته یجاها حس میکردم خواهرمه یجاهم حس میکردم بچه خودمه ولی هرچی بود حس مادرانه و مراقبت عجیبی بهش داشتم ار یکی از سینه هام شیر به سختی بیرون میومد ولی اون یکی شیر داشت که نوزاد خودش حرف میزنه و اینو بهم میگه و این اصلا واسه من تعجب برانگیز نبود تو خواب‌. و کاملا بچه شبیه خواهرم بود. ممنون میشم تعبیرشو بگید

سلام وقت بخیر… من مجردم… خواب دیدم صاحب نوزادی شدم (بچه خودم بود) ولی جنسستش رو نمیدونم…حاملگی و زایمان رو ندیدم فقط تو بغلم اوردمش خونمون. من توی خواب بی نهایت عشق بهش داشتم بغلش کرده بودم و قربون صدقش میرفتم … هنوز اون عشقو حس میکنم… هیچکس ازم نپرسید تو ک شوهر نداری این بچه از کجا اومده؟ ته دلم میگفتم اگه بپرسن چ جوابی بدم؟ یجا دیدم ریزه میزه بود از بقیه سوال میکردم ک یعنی جون میگیره؟ گفتن آره. بعد تو ذهنم میگفتم تغذیم خوب نبود واس همین بچم ضعیف شده. باور میکنید من الان بیدارم ولی اون عشق هنوز تو وجودمه و بچمو میخوام عاشقانه.. میشه تعبیرشو بگید؟؟

سلام خواب دیدم انگار ماه محرم بود ومن وهمکارام همه یه جا جمع شده بودیم ومدیرمون ماراجمع کرده بود تواتاق وداشت برامون صحبت می کردکه بعدازتموم شدن صحبت هاش همکاراکه ازاتاق اومدن بیرون شروع کردن پشت سرمدیرمون غیبت کردن وبدگویی وانگارمن یه گوشه ایستاده بودم بدون اونکه اونا من وببینن به حرفهاشون گوش میدادم ومن ازحرفهای همکارانم درمورد مدیرمون خیلی ناراحت شدم -بعد دیدم اوناهمه باهم انگاررفتن مراشم هیت ومن هم اومده بودم بیرون ازاون مکان ودرحیاط بودم که متوجه شدم مدیرمون اومدبیرون وبدون اینکه به من حتی نگاه یاتوجه ای بکنه داشت دنبال همکارام می گشت وپیش خودش گفت ای بابااینا منتظرمن نموندن -من ازبی توجهی مدیرم خیلی ناراحت شدم برای همین تصمیم گرفتم خودم برم مراسم وبعد ازطی مسافتی یه دفعه دلم هوای مدیرم روکرد وبهش زنگ زدم اما انگارجواب تلفن نمیدادواینکه کلی سرخیابان منتظرش موندم اماانگارپپیداش نمی کردم ومن توخوابم همش نگران ودلواپسش بودم -لطفا تعبیرخواب

من درواقعیت به مردی که همسر دارد علاقه مند هستم -درخواب دیدم که زن وفرزند این مرد به خانه پدری من امده اند وانجا میهمان هستند وکل اقوام من درآنجا جمع شده بودند ومشغول پذیرایی ازخانواده مرد مورد علاقه من بودند ولی همسر ایشان بسیار ناراحت وغمگین بود وبه شکل بدی به من نگاه می کرد که گویا متوجه شده است من باهمسرش ارتباط دارم . تا اینکه مثلا بعد ازچند ساعت که انگار ازخوابم گذشته بود درعالم رویا دیدم مرد سواربرماشینش به خانه ماآمد واصلاهمسرو فرزندش ازدیدنش خوشحال نبودندولی من کلی بادیدنش ذوق کرده بودم ومدام بهش احترام می گذاشتم وپذیرایی می کردم واینکه مرد وقتی بازنش صحبت می کرد اصلاتحویلش نمی گرفت ویه گوشه کز کرده وتنها بود(زن ) واینکه انگار شب شد وقرارشد همه بریم بخوابیم انگارازخواب بیدارشدم ودیدم که زن مشغول شیردادن به طفلی است که اصلا فرزند شیرخواردرعالم واقعیت ندارد وانگارتمام هوش وحواسش موقع شیردادن به من بود ولی آن موقع دیدم دختر این مرد بامن خیلی مهربان وصمییمی شده ولی من ازنگاه زن وحشت داشتم00000لطفادرتعبیرراهنمایی کنید

سلام

دیشب دختر مجردی خواب دیده که بیرون یه بچه شیرخوار کوچیک رو میبینه و باخودش میاره خونه.تو خونه حس میکنه که بچه گرسنش هست و میخواد به بچه شیر بده و بچه شروع میکنه به مکیدن سینش اما دختر نگاه میکنه به سینش و با خودش میگه من که شیر ندارم این بچه مریض نشه و بعد هم با بچه شروع میکنه به بازی کردن و بچه با ذوق شروع میکنه به بازی و خنده که خانواده دختر میان و مخصوصا خواهر دختره مشکوک نگاهش میکنه که دختر با عصبانیت میگه چیه فکر کردی دزدیدمش؟تو خیابون تنها پیداش کردم.

سلام روزتون بخیر من دختر19 ساله هستم حدوده ساعت 6ونیمه صب تو خواب دیدم که من سه تا بچه که دوتاشون حدودا 3/4سالشون میشد و یکیشون هم یه نوزاد بود هرسه تاشونم دختر بودن و اینکه تو خواب نمیدونم که بچه های من بودن یا ن ولی تا جایی که یادم میاد فک کنم نبودن داشتم با عصبانیت میخوابوندمشون حتی سر اون نوزاد هم عصبانی میشدم چون چشاشونو نمیبستن تا بخوابن منم سرشون عصبانی میشدم دوتا بزرگا روی پام بودنو لالاییشون میکردم کوچیکه هم رو دستم بعد که بزرگا خوابشون برد دیدم نوزاده هم چشاشو بسته خوابیده بعد یکی از سینه هامو نزدیکه دهنش گرفتم تا بهش شیر بدم اونم با دهنش میخواست بگیره یه لحظه که گرفت سینم درد کرد و کشیدم کنار بعد مامانم گفت چجور دلت میاد بچه گشنشه بده یکم شیر بخورع منم با این حرفش سینمو باز گرفتم طرفه بچه اونم سینمو گرفتو شیرشو خورد بعد یه لحظه شک کردم که سینم شیر داره یا ن دوباره کشیدم کنار تا ببینم شیر دارم یا ن فک کنم داشتم که باز برگردونم تا شیرشو بخوره بعد که سیر شد سینمو ول کرد و خوابید بعد که رومو برگردوندم دوتا بچه بزرگو ببینم دیدم اونا هنوز نخوابیدن بخاطر شیر دادم ب بچه نسبت ب من حس خوبی پیدا کردنو بهم لبخند میزدنو میخندیدن بعد منم بهشون یه کوچولو تند گفتم شما که باز بیدارین بگیرین بخوابین بعد اوناام چشاشونو بستن تا بخوابن.تعبیر این خوابه من چیه خیلی ممنون میشم اگه بگین

سلام روز بخیر

من خواب دیدم به پسر نوزادو شیر میدم فکر میکردم بچه خودمه تا اینکه یه سگ سیاه به ما حمله کرد ما فرار کردیم به یه جایی مثل امام زاده رسیدیم مامانمینا هم اونجا بودن با بقیه

اونجا یه دفه فهمیدم اون پسر مال من نیست بچه من هنوز تو شکممه و به دنیا نیومده

اما من داشتم تصمیم میگرفتم اونو هم پیش خودم نگهدارم چون پدر مادر نداشت ،دوسش هم داشتم

میشه تعبیرشو بگین

سلام خواب دیدم دم در بیمارستانم منتظرم بچه ای که توی شکممه به دنیا بیارم اما دکتر گفت هنوز زوده برید خونه اومدیم خونه تو خونه مادریم توی اتاقم بهوش اومدم دختر عموم یه بچه سفید که مو های سیاه کوتاه داشت و میدرخشید تو بغلم گذاشت گفت بیا بگیر دختر خوشگلت رو و من با ذوق بغلش کردم و بهش شیر دادم یکم شیر هم از سینم ریخت دور دهنش و من از خواب بیدار شدم..(من الان سه ماهه حامله هستم)

سلام وقت بخیر.‌من مجردم .‌دیشب خواب دیدم یه دختر کوچولو و ناز و تپلی توی بغلمه و داشتم بهش شیر میدادم. اما نمیدونم بچه خودم بود یا نه. ولی بیشتر حس میکردم دختر خودمه. و شیرم داشتم.

سلام من باردارم دوروز پیش فهمیدم ک دختردارم میخوام بشم دیشب خواب دیدم ک دوقلو پسر دارم خیلی زیبا بودن به صورت کیشون افتاب زد خیلی خوشش اومد بعد من بغلش کردم چون بار اول بود ترسیدم بهش شیر بدم خودش از سینه راستم شیر خورد منم آروغشو گرفتم