تعبیر خواب شادی و شادمانی (خندیدن)

با سلام. یکی از همکارانم خواب دیده که من خوشحال و شادم
چند روز بعدش خودم خواب دیدم که با یکی دیگر از همکارانم هستم و از کوه عبور میکردیم در بالای کوه به سختی راه می رفتیم ناگهان سنگی از زیر پایم لغزید و خالی شد و من در آستانه افتادن از کوه بودم وهمکارم را صدا زدم که دستم را بگیرد اما او نبود، من با ترس از خواب بیدار شدم نفهمیدم که افتادم یا نه. تعبیرش چیست؟ ممنون

سلام خسته نباشید ممنون میشم اگر به تعبیر خواب من کمک کنید. من خواب دیدم با یکی از دوستانم به رستوران رفتیم و داشتیم غذا می‌خوردیم *رشته مثل ماکارونی با گوشت پخته شده * بعد سر یه بحثی با صدای بلند از ته دل خندیدیم و حتی یادمه چقدر از ته دل بود و خوشحال بودیم

سلام عصر بخیر
خواب دیدم با خانواده خالم انگار میخوایم بریم عروسی یکی از اقوام.بعد دیدم همه نشسته بودیم رو سفره و تلوزیون روشن بود و بعد یکی از بچه های خالم وقتی تلوزیون نگاه میکرد به چیزایی که تلوزیون نشون میداد میخندید در صورتی که همه ساکت بودیم .بعد رفتیم آماده بشیم بریم عروسی .این قسمتی از خواب بود تعبیرش چیه؟

همچنین یک خودرویی را حدودا هفته پیش به شخصی فروختیم که قرار بود که برای نام به نام پلاک بیاید که تا کنون هر روز که زنگ می‌زنیم با بهانه میگوید سرکار هستم و نمی‌توانم و…و هنوز این معامله هم کامل نشده است ،گقتم این موضوع هم ربط دارد به بخش اول؟

سلام عصر بخیر.خواب دیدم که چند نفر که میشناختمشون در خیابان هستن و بسیار مست بودن و خیلی خیلی با صدای بلند میخندیدن.و بعد یک پسر بچه ۸ یا ۹ ساله هم پیششون بود که من دلم براش سوخت .و توی ذهنم میگفتم این بچه نباید پیش اینا باشه وگرنه اون مریض میشه. اون بچه هم بهشون ساکت نگاه میکرد.مثل اینکه شب بود و انگار کسی تو خیابون نبود.

سلام
بنده خواب دیدم به خاطر یه موضوعی در خوابم بسیار خوشحال بودم.

سلام وقت بخیر دختر عموی من خواب دیده که فامیلای کسیکه من بهش-علاقه دارم اومدم
ن خواستگاری توی یه تالار که چن تا مراسم عروسی اونجا برگزار میشده و من خیلی خوشحال بودم و گفتم یکم دیر تر میخوام جواب بدم و از خوشحالی بالا پایین میپریدم تعبیرش چیه ؟
ممنون از شما

سلام من خواب دیدم در یک جایی هستیم ک چند نفریم و نمیدونم چه کسایی هستن یهو یه خانمی ک میشناسمش هم تو هواب و هم در دنیای واقعی ولی چندین ساله ک ارتباط نداریم باتیغ ریش منو انکارد کرد و بعد دو سه کلمه حرف اتفاقی تیغش خورد به بالای چشم راستم و زخمی شد جالب اینکه اوت وایساده بود و وقتی قطره قطر خون میومدم همه نگا میکردیم و من دستمو گرفتع بودم زیرش و خوشحال بودم و با بقیه حرف میزدم ک از خواب بیدار شدم و تو بیداری همونجا ک زخمی بود احساس کردم درد کرد
تعبیرش میکنید؟!