تعبیر خواب رنگ‌ ها (رنگ سفید، رنگ طلایی و…)

سلام دیدم اصفهان هستیم من ومادروخواهرهام و برادرم و همسرش! همسر برادرم برای مادرم ومن وخواهرام چندتا گوشی موبایل صورتی رنگ خریده بود! من تعجب کردم چرا برای همگی خریده تو ذهنم گفتم اگه برای مادرم تنها هم میخرید میتونستیم باهم ارتباط بگیریم نیازی به چندتا نبود! ‌دنبال پرسیدن ادرس سی و سه پل بودم گفتم تااینجا اومدیم بی هدف برنگردیم مردم جواب میدادن خیلی فاصله داره و بیخیالش شو! ی جایی از خواب دیدم همسر برادرم قصد داشت مارو ی جای تفریحی تو اصفهان ببره
یجاهم بمن گیر داد با خشم چرا همش گوشی دستته!

ممنونم از پاسختون
متوجه منظورتون نشدم
اما تاجایی که فهمیدم منظورتون اینه که ادامش چی بود
منظورم این بود من وارده خونه شدم بعد دیدم که پدرم و مادرم دختر عمه هام و عمم و عموم روی مبلا نشسته بودن ، روی یه مبل تک نفره و یه سه نفره ، و داشتن صحبت میکردن ، رد شدم از پذیرایی که چشمم خورد به یه میزه دوباره سفید که برادرم و پسر عموم داشتن پشتش بازی میکردن ، پسر عموم یه نگاهی بهم کرد و منم رفتم از همون سکو بالا ، اتاقم در نداشت ، از سکو رفتم بالا اونجا هم همه چی سفید بود و فقط بعضی از وسایل مثل کتابا و … قهوه ای کمرنگ و پرنگ بودن ، وقتی برام تولد گرفتن یکی از دوستام ( تو تولد رفته بودیم یه جای عجیب مثله شهر بازی که اونجا هم همه چی سفید بود یا رنگا کمرنگ بودن ، این صحنه ها رو قبل از ورود به خونه دیدم) گفت چون میدونستم به رپ خیلی علاقه داری برات یه آلبوم درست کردم ، بازش که کردم عکس رپر ها داخلش بود و چند تا هم عکسه سه بعدی مثله کاردستی و کتاب داستان های سه بعدی ، وقتی رفتم تو اتاق اونو گذاشتم توی کشو و رفتم رو تختم بعد پسر عمم اومد و اون کتاب رو برداشت و یه نگاهی بهم کرد و رفت )از همون اول یه لبخند رو لبش بود) بعد رفتم بیرون از اتاق دیدم داره به کتابم نگاه میکنه و میخونش با همون لبخند بعد دیدم که دارن با هم یه خمیر بازی رو درست میکنن ، پسر عموم که رفت منم دست زدم به خمیر که از خواب بیدار شدم
چون طولانی میشد با جزءیات قبلا تعریف نکردم
خیلی ممنونم از جواباتون.

سلام من چندبار خواب دیدم که خواستگاری دارم که کت و شلوار آبی نفتی پوشیده.خواستگار ها افراد متفاوتی بودند ولی کت و شلوار شان آبی نفتی بوده است.ممنون

سلام.من یک کار پیدا کردم و چند هفته پیش چند روز رفتم و بعد به علت سختی کار نرفتم .دیشب خواب دیدم 1 جایی که مثل یک خونه بزرگ بود هستم که انگار تعدادی از خانم های اون کار هم بودن ما برای کار اونجا بودیم و داشتیم حاضر میشدیم بریم خونه و تو ذهنم بود که این کار خیلی دوره از خونه هامون انگار 1 شهر دیگه خواب دیدم اونها رفتن و من هنوز اونجام دیدم 1 خانم تپل وارد خونه شد و اومد 1 کیف کوچیک سبز رنگ سبز پسته ایی روشن به من هدیه داد دقیق یادم نیست ولی فکر کنم خودشم 1 تاپ سبز تنش بود .ممنون

سلام خواب دیدم مادر شوهرم که بیوه هستن توی خونه ما داره با کاموا سفید و قلابه یه کیف میبافه که نظر منو دربارش پرسید که این جوری ببافم خوبه ؟

سلام وقت بخیر…من خواب دیدم با کسی ک دوسش دارم و ایشونم خیلی منو دوس داره و قراره بیان خاستگاری ازدواج کردم و زندگی خیلی خوبی دارم..صاحب یه نوزاد دختر بودیم که گاهن میتونست حرف بزنه و پیش بقیه گفته بود من مادرمو خیلی دوست دارم..خونه ای سراسر سفید و تمیز داشتیم..انگار دخترمون ک اسمش عسل بود بین مادوتا خوابیده بود و من فک میکردم چقد خوشبخت و خوشحالم
ممنون میشم اگر تونستید برام تعبیرش کنید لطفا..

با سلام.من چند شب پیش خواب دیدم.مدرسه ها شروع شده منم کنار دوستای مدرسه ایمم.کلاس بندی شدیم کلاس من 123بود فک کنم.توی یه مدرسه ای خیلی شیک با کلاسای بزرگ .داشتن دنبال کلاسم میگشتم ک یه درو باز کردم.یکی از آشنا هامونو دیدم.ک لباسای تروتمیز وخوشکل پوشیده بود.منم از لباسش خوشم اومد.البته بهش نگفتم.چند لحظه بعد یه لباس طلایی بهم داد گفت برات سوغاتی اوردم.بگیرش.من اول گفتم نه.ولی بعدش قبول کردم.رفتم پوشیدمش خیلی خیلی بهم میومد.
ممنون میشم تعبیرشو بگید.

سلام.
اواخر عمر مادرم وقتی مادرم خیلی حالش بد بود; خاله من خواب دید که مادرم تو یه بیمارستان بستریه و خاله ام کنار تختش نشسته و به عنوان همراه بیمار هست.
مارم میره دستشویی و تو مدتی که مادرم تو دستشویی هست یه خانمی که یه کاسه سوپ یا اش دستشه میاد پیش خاله ام و به خاله ام میگه: این غذا رو برای خواهرت اوردم.
خاله من غذا رو نمیگیره و میگه: خواهرم تو دستشویی هست.
یه دفعه صحنه عوض میشه.
خاله ام میبینه که تو یه جای دیگه هست و تعداد زیادی ادم های سیاه پوش دارند راه میرند و چند نفر سبزپوش هم بین اون ها هستند.
مادر من الان دیگه فوت کرده.
تعبیر خواب خاله ام چیه?
ممنون.

سلام من خواب دیدم که در یک جایی هستیم که انگار خانه ام بود اما من تا حالا انجا را ندیدم و من صورتم ورم کرده و رگهای بزرگ و زرد رنگی توی صورت وگردنم بود و انگار من خواهرشوهرم و برادر شوهرم انجورشدیم در خواب خیلی ترسیده بودم که نکنه کرونا گرفتم شوهرم بهم گفت نه نترس چیزی نیست من هم چند باری اینجور شدم فقط از این قرص بخور خوب میشوی اما بهم گفت تووخواهرم که بیش ما قهر است الان میخواهین عروسی کنید من بهش گفتم این چه حرفیه من که شوهر دارم وازش دلخورشدم گفتم خواهرت بزار عروسی کنه شایدشوهرش نخواداما من نه.و اما پدرم خیلی ترسیده بود و گفت نکنه کرونا گرفتی و می دیدم یواشکی به بقیه میگفت مواظب باشین. فقط یک چیز من قبل اینکه بخوابم حال برادر شوهرم خوب نبود ومن در این فکر وترس بودم که نکنه کرونا گرفته باشه..ممنون میشم جوابم بدین اخه خیلی نگران این رنگ زردم