تعبیر خواب خواستگاری | تعبیر خواب خواستگار آمدن

سلام وقت بخیر من خواب دیدم دو نفر همزمان به خاستگاریم اومدن که هر دو نفر رو میشناستم یکی کسی که منو دوست داره و دیگری کسی که من دوسش دارم میشه لطفا تعبیرش بگید ممنون

سلام من تو واقعیت یه خواستگار داشتم رد آش کردیم
دیشب خواب دیدم که اون نامزد کرده ولی به من خیلی نگاه مکنه ولی باهام بد حرف میزنه تراخدا تعبیر شو بگین ممنون.

سلام وقت بخیر ، من خواب دیدم که خواستگاری پولدار برام اومده که در سطح پدرمه از لحاظ مالی و پدر و مادرم اصرار دارن من با اون مرد ازدواج کنم و می خواست بعد از ازدواج خونه ی بغل ما رو بخره در حالیکه پسری که باهاش در رابطه هستم اینو می فهمه و هیچ توجهی نمی کنه ولی من‌به خاطر این پسر نمی خوام قبول کنم و مقاومت می کنم تعبیرش رو لطف می کنید

سلام وقتتون بخیر تعبیر این خواب ها را ممنون میشم بگید
در دو شب پشت سر هم دو خواب دیدم که همون افراد در هر دو خواب یا بودند و یا صحبتشون شده. یکیش این بود که خواب دیدم با برادرم در مورد پسری که در بیداری به خواستگاریم اومده بود صحبت میکردیم. در بیداری از ایشون دلخورم و ارتباطمون قطع شده حدود ۱ ماهه. در خواب هم موقع صحبت با برادرم در مورد اون آقا پسر ناراحت بودم که دیدم همون آقا پسر از پشت یه مانعی که کنار رفت ظاهر شد اما صورتش خیلی نامشخص بود و اونجایی که او بود خیلی تاریک بود، تقریبا رو به سیاهی.
خواب شب بعدی هم این بود که دیدم مادرم دارند توی خونه صحبت میکنند و قراره برای خودم خواستگار بیاد و من در خواب میدونستم که اون شخص همون آقا پسر هست و بابت این موضوع مثل خواب قبل احساس ناراحتی زیادی نداشتم اما خیلی هم خوشحال نبودم. کمی بعد از اذان صبح همون روز هم دیدم همون پسر به من زنگ زده و چند پیام ارسال کرده که موضوع پیام های او در مورد زمانی بود که در بیداری هیچ ارتباطی با هم نداشتیم و در خواب میخواستند از من خبر بگیرن. در خواب میدونستم ارتباطمون تموم شده اما احساس میکردم میخواستند آشتی کنند انگار که هیچ اتفاقی نیافتاده

سلام ، وقتتون بخیر
من خواب دیدم پدر و مادرم دارن برام زن پیدا میکنن، فکر کنم چندتا از آنها که پیدا کرده بودن بزرگتر از من و بیوه بودن، گفتم بهشون که من با خودم عهد کردم و دست روی قرآن گذاشتم که با زن بیوه ازدواج نکنم، گفتن باشه ، اما بازم انگار نمی خواستم و اکراه داشتم، بعد دیدم با ماشین رفتیم در یک کوچه حالت که حالت حرف انگلیسی c داشت و یکطرف خانه ها و یک طرف درخت و آب و حالت دره، شلوغ هم بود، پارک کردیم دنبال پلاک ۳۲۳ بودیم اما آنجا پلاکها طرفای ۴۰۰ بود که در خانه ی پلاک ۴۲۳ باز شد چون چند نفر زنگ زده بودن از مردی که آمد بیرون و لباسش به دربان میخورد پرسیدیم پلاک ۳۲۳، گفت این دسته خونه ها مستقیم به کوچه راه ندارن و بیاید از همین جا برین تو و از راهروی آنطرف برین، راهروهش خیلی باکلاس و لوکس بود انگار کم کم داشتم راضی میشدم به ازدواج اما هنوز خیلی اکراه داشتم و داشتم تو ذهنم بهانه میاوردم، در پیچ آخر راهرو یکی از دوستان پدرم را دیدیم که انگار تازه زنش مرده بود و بعد سلام در زمان تسلیط گفتن چیزی در گلوم گیر کرد و دیدم دارم گریه میکنم و از خواب پریدم(در کل خواب زنهایی که برام پیدا کرده بودن رو ندیدم و نمی شناختم)