تعبیر خواب تیر و تیراندازی

سلام وقت بخیر
من خواب دیدم که با مادرم و خواهرم رفتم بازار و تو لباس فروشی بودیم دست خواهر کوچیکمو گرفتم و بهش گفتم بیا تا وقتی خرید مامان تموم میشه بریم تو خیابون قدم بزنیم وقتی داشتیم راه میرفتیم و از لباس فروشی دور میشدیم یه ماشین شاسی بلند که رانندش یه آقا بود از تو خیابون رد شد و به ما نگاه کرد و لبخند زد یکم که جلوتر رفتیم تو پیاده رو بودیم همون آقا از جلو به سمت مون میومد و من حس کردم مشکوک میزنه و با خواهرم راهی که اومده بودیم رو برگشتیم و با سرعت به سمت لباس فروشی و مامانم رفتیم در حین

سلام
آقا من دو سه بار تو خواب یا با تیر تفنگ مردم یا میخواستم بمیرم همیشه هم تنها نبودم با چند نفر دیگه تیر بارون شدیم
خودم سه چهار تا تیر خوردن افتادم زمین حرکت نمی‌تونستم کنم و چون مغزم نمی‌توانست مردن رو پردازش کنه تموم میشد.

ضمن عرض سلام خواب دیدم که من و خانمم که باردار هست به رستوان رفتیم خانمم گفت میخوام رو میز بیونی رستوران غذا بخوریم از آنجا که یه نفر دیگه این میز رزرو کرده بود ولی بعد داخل نشست ما اونجا نشستیم و سفارش دادیم خانمم رفت سرویس بهداشتی و داشت برمی‌گشت که سه نفر خانم از یه ماشین پیاده شدن و منو که با اون فرد جابجا گرفته بودن جلوی خانمم تیرباران کردن و تیرها سینه و شکمم رو سوراخ سوراخ میکردن و از کمرم خارج میشدن تا اینکه یکی از اون خانم ها یک لگد بهم زد که به شیشه پشت سرم برخورد کردم و شیشه شکسته شد

‎سلام دیشب بخاطر سرعت بالا تصادف کردم و همش خوابای تصادف دیدم ولی یه جا خیلی روشن بود خوابم و کاملا حس کردم واقعیته نه خواب اگ تعبیر داره ممنون میشم لطف بفرمایید:(خواب دیدم از یه پل باریک ک شیب تندی داره با سرعت دارم میرم بالا و سرعتم جوریه ک از کنترلم خارجه دوسه بار ماشین لغرش میکنه یکم جلوتر پارک میکنم دوتا مامور یگان ویژه و یه ماشین گشت نیروانتضامی وایساده بود آژیرش روشن بود و کل کوچه و کف خیابون رو گرفته بود انگار دوستم پشت فرمون بود و من پیاده شدم بودم دیگ ماشینو پارک میکنه

سلام ، خواب دیدم یه نفر مثل خودم با صدای خودم داره بهم میگه خیلی تیر بهت خواهد خورد یکی به گردنت یکی به کمرت و …. ممنون میشم تعبیر کنید

سلام تو خواب دیدم تیر خوردم اما نمیدونم از سمت چه کسی و از کجا حتی دستمم خونریزی نداشت و فقط سوراخ بود
دست چپمم بود
بعد انگار توی مدرسه بودم و این اتفاق افتاده چون مدیرمون اونجا بود و میگفت که زنگ میزنم مامانت بیاد دنبالت