تفسیر و تعبیر خواب تاریکی چیست؟

سلام وقتتون بخیر
من خواب دیدم که توی یه کوچه بودم با یه اقایی که شبیه پدرم بود ولی پدر خودم نبود بودم،یهو توسط اون اقا تموم برقای اون کوچه قسمت به قسمت قطع میشدن و من از ترس تاریکی حس میکردم تو واقعیت ک خوابم میلرزم
که یهو اخرای خوابم بود که فشفشه از این طرف اونطرف ی نور خیلی کوچیکی ایجاد کرد انگاری که سورپرازم کردن ولی چون خیلی ترسیده بودم از اون تاریکی مخوف از خواب پریدم نتونسم روشنایی که توسط فشفشه ایجاد شده بود رو ببینم
تعبیری داره؟؟؟

سلام من خواب دیدم شب از خونه بیرون اومدم برم غذا بخورم ولی وقتی داشتم بر میگشتم کوچه های نزدیک خونمون خیلی تاریکو خلوت بود بخاطر همون میترسیدم وارد کوچه ها شم ولی یجا دلو زدم به دریا رفتم تو یه کوچه ی خیلی تاریک ولی انقد همه جا تاریکو سیاه بود که مسیر خونمونو گم کردم و برگشتم جایی که چراغ بود ولی نمیدونستم چیکار باید کنم چجور باید برم خونه

سلام خسته نباشید

من خواب دیدم در یک خانه ای هستم که نمیشناسمش در آن خانه پدر و چند نفر دیگر هم بودند ولی آنها را نمیشناختم خانه تاریک بود و شب بود چراغ روشن نبود اما من همه جا رو میدیم بعد رفتم آشپز خانه از پنجره آشپز خانه بیرون دیدم ماشینمونو دیدم درختارو دیدم بعد یهو یادم نیست چی شد که دیدم یه برگه در دست دارم مثل سوالات امتحان بود و خودکارم قرمز بود فکنم آنها را داشتم جواب میدادم و انگار یه حالتی بود کسی داشت جواب ها را به من میرسوند بعد پدرم صدام زد گفت تو تاریکی نمیبینی بیا پیش ما اینجا بنویس بعد میرم اونجا یهو نور چراغ روشن میشه و بعد دوباره آروم آروم خاموش میشه

برای من فرقی نمیکرد چون من در تاریکی میدیدم و مینوشتم بعد حس استرس امتحان چیزیم نداشتم انگار مطمعن بودم که همه سوالات را بلد بودم یا تقلب میکردم

میشه تعبیر کنید مرسی

من خواب دیدم توی یه فروشگاه رفته بودم با مادرم بعد خواستم دوتا از مانتو هارا پرو کنم مادرم گفت نه اما من گفتم نه دوستشون دارم بعد پوشیدم و تنگ بودن بعد یهو اونجا تاریک شد و هرچی گشتم مانتوی که مال خودم بود و کنده بودم تا اونارا بپوشم پیدا نکردم و اینقدر گشتم اما تاریک بود و انگار فروشنده ها با هم جشن گرفته بودند و حالت تولد بود اونجا اما تاریک و هرچی گشتم پیدا نکردم ویه فروشنده ها گفت این مانتو که به تن دارید مال فروشگاه هس گفتم والا مانتو خودم را گم کردم بعد گفت به کدوم فروشنده ها دادید و اون کسی که گرفته بود را پیدا کردم اما فایده نداشت وبیدارشدم ببخشید تعبیرش چیه؟ یه مانتو سبز رنگ هم به تن داشتم کوتاه ک خیلی بهم اومده بود اما زیپ پشتش بسته نمیشد اما به تن داشتم تو کل اون مدت انگار یه طرح هم روش بود که نوشته بود به فارسی فاطمه و میشه تعبیرشد بگید

سلام من خواب دیرم همجا تاریک بود که وارد خانه شدم که یه کسی داخل خانه بود و سعی میکردم ان را از خونه بیرون کنم هر کاری میکردم از خانه بیرون نمیشد و همونجا از خواب پریدم نشانه چیست

واقعا ممنونم ادامه خواب که فرمودین :یادم نمیاد بعدعموم اومد تواتاق با یه تفنگ ابپاش رو صورت من و دختر عموم آب میپاشید و میگفت اختراع خودمه ، یه دوش تو اتاق بود عموم و دخترعمم رفتن زیر دوش بالباس، منم دستم رو گرفتم زیر آب دوش و صورتم رو شستم بعد با خانواده رفتیم تو حیاط ، حیاط هم خیلی بزرگ بودمثل پارک جنگلی بود و پر از گیاه و گل های رنگارنگ من میگفتم چه جوری این گل و گیاه ها را نگه میدارن حتما خدمتکار دارن بعد همینجوری رفتیم و رفتیم تا رسیدیم به خیابون یعنی حیاطشون دیوار نداشت ، انگار سوار ماشین شدیم و رفتیم بعد تو قسمت بعدی دیدم من خودم تنها وارد کوچه ای تاریک شدم ( نمیدونم شب بود یا کوچه تاریک بود ولی بیشتر احساس میکنم شب بود) کوچه ای قدیمی بود انگار دنبال خونه ای بودم بعد دو سه تا بچه رو دیدم دارن میدون و بازی میکنن صورت و بدن بچه ها درست نمیدیدم به خاطر تاریکی انگار یه هاله ای دورشون بود که متوجه حضورشون شدم ازشون سوالی پرسیدم فکر کنم گفتم خونه کجاست بعد نمیدونم چی شد برگشتم که برم دیگه هیچی نمیدیدم فقط تاریکی بود یه کم ترسیدم ولی راه میرفتم تا برسم سر کوچه بعد قسمت دیگه خوابم دیدم مادرم داره نماز میخونه چادر سفید سرش بود و ایستاده بود یه کم محیط تاریک بود واز روبرو داشتم نگاش میکردم بعد خواهرم رو دیدم تو همین حالت داره نماز میخونه نمیدونم چرا یه کم میترسیدم به مادرم نگا کنم هر کدوم هم جداگونه دیدم . ببخشید طولانی تعریف کردم

سلام وقتتون بخیر ادامه خواب: ازشون سوالی پرسیدم فکر کنم گفتم خونه کجاست بعد نمیدونم چی شد برگشتم که برم دیگه هیچی نمیدیدم فقط تاریکی بود یه کم ترسیدم ولی راه میرفتم تا برسم سر کوچه بعد قسمت دیگه خوابم دیدم مادرم داره نماز میخونه چادر سفید سرش بود و ایستاده بود یه کم محیط تاریک بود واز روبرو داشتم نگاش میکردم بعد خواهرم رو دیدم تو همین حالت داره نماز میخونه نمیدونم چرا یه کم میترسیدم به مادرم نگا کنم هر کدوم هم جداگونه دیدم . ببخشید طولانی تعریف کردم

خواب دیدم در خیابان بسیار روشن در حال راه رفتن با خانواده بودیم و مادرم رفت تا بادکنک بخرد بعد در خیابانی دیگر که تاریک بود وخانوادگی شروع کردیم به فروختن بادکنک ها مادر پدر و برادرم بادکنک میفروختند اما من ن فقط ایستاده بودم

سلام من خواب دیدم تو اتاق خوابم هستم و تو خواب از خواب بیدار میشم روی تخت نشستم ولی اتاق تاریک بود ولی میتونستم اجسام ببینم در همین حالت دو تا بالش زیر پام پیدا کردم که رنگش سبز بود برداشتم گذاشتم رو تخت ولی بعدش انگار یه جایی دیگه بودم وارد اتاق شدم اونجا هم تاریک بود ولی بازم اجسام میدیدم رفتم سمت یه کمد بالای کمد یه کیف کوچیک آرایش بود خوشحال بودم تو دلم داخلش باز کردم یه پارچه یا تو سبز رنگ بود ممنون از تعبیرتون

سلام ببخشید من بعد از ظهر که مدتی کوتاه خوابیدم یه خوابی دیدم که خیلی ذهنمو مشغول کرد.خواب دیدم تو روز داشتم از پله های مترو میومدم بالا که ناگهان یهو از یه منفذ که به بیرون نگاه کردم دیدم انگار شب شده بعد ناگهان دوباره که نگاه کردم دیدم روزه فکر کردم اشتباه کردم که وقتی از پبه های مترو اومدم بالا دیدم باز دوباره برای چند ثانیه همه جا تاریک شد یاعتمو چک کردم که نکنه شبه و من اشتباه میکنم که دیدم نه حدودا ساعت ۴ بعد از ظهره و مردم هم متعجب و ترسیده بودن منم به شدت ازترس به خودم میگفتم نه این که قیامت نیست احتمالا یه پدیده طبیعیه که من دلیلشو نمیدونم مثلا عین( قطب جنوب که یه وقتاییش با این که باید روز باشه کاملا تاریکه یا مثلا مثل پدیده خورسید نیمه شب که وقتی که مثلا ساعت نه شبه بازم خورشید تو آسمونه)

وبعدشم به حالت ترسیده تو اتاق بودم و از شدت ترس پتو رو روسرم کشیدم چون میترسیدم نکنه نشوندهنده این باشه که نیروهای شر دارن کم کم دنیا رو تاریک میکنن تا همه جارو پر از تاریکی و سیاهی کنن.وبعدشم کاملا ناگهانی از خواب با همون حس ترس یهو بلند شدم