تعبیر خواب بیهوش شدن – بیهوشی و بیهوش شدن در خواب چه تعبیری دارد؟

سلام خواب دیدم که فردی که فامیل نیست ولی میشناسمش در طبقه ی دوم خانه ی ماست من به او اشاره می‌کنم به طبقه ی پایین و به همراه من بیاید و نیز می آید ما از پله به طرف پایین نیومدیم از یه جای دیگه که داخل آشپزخانه بود آمدید پایین من اول رفتم و دستش و گرفتم تا بتونه بیاد پله ی اول برداشت و پله ی دوم را برداشت پله ی سوم را با غرور و تند برداشت تعادلش و از دست داد و رفت داخل خار که نمی دونم یهو از کجا ام تا اون زمان فکر میکردم داخل آشپزخونه ایم ولی بعد با دیدن خار ها نظر عوض شد بعد افتاد و انگار که بیهوش شده من بغلش کردم و بوسیدمش و هی اسمش و صدا میکردم بعد یه حرکتی انجام داد که من فهمیدم که بیهوش نیست برای همین بلند گفتم که من زنگ می زنم به آرژانس تا او بلند شود و از خواب بیدار شدم

سلام خسته نباشید من خواب میدیدم که می خوان منو عمل کنن علتش رو یادم نمیاد بهم سرم وصل شده بود و یه سوزن هم تو دست یه پرستار بود که زده بود تو سرم من و آروم آروم فشارش میداد تا بیهوش بشم بهم گفت وقتی حس کردی داری بیهوش میشی وداری میمیری پاتو بیار سمت چپ منم هنوز حس نمیکردم میخوام بیهوش بشم ولی باز پامو بردم سمت چپ که اون پرستار سوزن رو کامل خالی کرد تو سرمم و نفسم افتاد پشت و بیهوش شدم و یکم بعد بیدار شدم از خواب قبلا هم بیهوشی رو تجربه کردم اما با بیهوشی خوراکی بوده و این خواب برام خیلی عجیب بود

سلام خواب دیدم کارم جمع کردن ضایعات هست و میرم جمع کنم ولی از هوش میرم تو خونه بیدار میشم بدنم خیلی ضعیف شده بود بعد جلو خانوادم احساس کوچیک بودن میکردم احساس بی عرضه بودن داشتم و سویچ ماشین گم شده بود من دنبالش میگشم جلوتر که رفتم دیدم یه مغازه دار بخاطر فروش کم راه ورود به مغازه با گچ بسته تعطیل کرده
این یعنی چی؟

سلام خسته نباشید من تقریبآ ساعت ۶ صبح بود که خواب دیدم یک جای نا آشنا هستم و که د بیداری ندیدیم فکر کنم عید است یا کدام گپ است من میرم آب بنوشم با پسر خاله ام صحبت میکنم که سرم گیچ میشه پسر خاله ام متوجه حالت من نمیشه و خیلی سرم گیچ میشه می افتم زمین که خواهرم که سالها میشه ندیدمش منو می کشه بالا میگه چی شده کوشش میکنه به هوش بیاریم و کمی آب رویم م اندازه فکر کنم به هوش میایم .ممنون میشم اگه تعبیر کنید .

سلام من خواب دیدم خونه عموم هستم و ایشون بیرون بودند
منو دختر عموهام خونه بودیم بعد من رفتم پیش یکی از دختر عموهامکار داشتم یواشکی رفتم پیشش و اون ترسید جیغ زد بعد دختر داییش پشت سرم بود با چوب زد تو سرم بیهوش شدم بعد عموم از بیرون اومد دید من بیهوش شدم
نشستند صحبت میکردند با دخترعمو و دختر دایی دختر عموم
که به دختر داییم بگه چرا اینکارو کردی مگه حواست نبود مگه من چوبت رو قایم نکرده بودم بعد دختر دایی دختر عموم گفت به عموم که بله ولی یکی دیگه تهیه کردم
بعد عموم گفت اگه این بهوش نیاد جواب خانوادش رو چی بدیم آخه. بعد از این حرف عموم وقتی بهوش اومدم و از اون دختره ترسیده بودم چون چوبه هنوز دستش بود و گفتم ترو خدا نزن دوباره
و عموم گفت چیزی نیست نترس! و بعد زدم زیر گریه با ناله و گریه گفتم این چه بلایی بود سرم اومد! ولی بعد از بهوش اومدنم سرم درد میکرد دوباره بیهوش شدم و دوباره بهوش میومدم و یهو از خواب پریدم ممنون میشم تعبیرش رو سریع بگید ببخشید طولانی و پیچیده بود.خواب خیلی عجیبی بود برای من!

یعنی براشون ممکنه نگران باشم یا اونا برام نگران باشند؟و یا حتی دوستم داشته باشن؟و به یادم باشن؟