تعبیر خواب آثار باستانی و بنای قدیمی

سلام
من خواب دیدم
تو یه مکانه خییلی زیبا هستم که موزه بود
یه بچه هم بغلمه
بعد یه نفر اومد و منو راضی کرد بدیم از موزه دزدی کنیم
بعد رفتیم یه چیزه قدیمی دزدیدیم با بی احتیاطی بعد نگهبانا اومدن گرفتنمون لطفا تعبیرش رو بگید

سلام

دیشب خواب میدیدم که یه پیرمرد با ریش های خیلی زیاد و پرپشت زندگی یک شخصی رو برام تعریف میکرد و نشونم میداد زندگیشو و بعد میگفت این شخص میاد برای اینکه تورو بکشه و بعد منو به یه قلعه خرابه که هم سوخته بود هم دیواراش ناجور بودن و هیچ وسیله دفاعی نداشت هدایت میکرد میگفت این قلعه خرابه مال توعه و باید تا سه سال بسازی و مجهزش کنی و سربازای خودتو مستقر کنی تا بتونی شخص رو شکست بدی و بکشیش

تعبیرش کلی خواب چی هست؟ واقعا همچین شخصی میاد؟ من خودم تو ماورا فعالیت دارم و قدرتای کم و زیاد دارم ولی نمیدونم تعبیر خوابم رو

و اینکه فقط تعبیر اون قلعه خرابه چی میتونه باشه؟

سلام

خواب دیدم که وارد قلعه ای قدیمی که در یک برهوت قرار داره، میشم. این قلعه تماما از سنگه و کاملا متروکه است. در این قلعه برج هایی وجود داره…

فرکارکنن کلی خرابکاری کرده بودنو من داشتم مینالیدم که چرا با جهازم اینجوری کردن وقتی ک اونا رفتن میخاستم از خونه برم بیرون ک وقتی برگشتم توی راهرو موجودی پشمالو رو دیدم ک صورت انسانی داشت ولی بدنش بدن گاو بود اما تمام صورت و بدنش پراز مو بود ولی فقط من میدیدمش ب طرفش ک رفتم محو شد و وقتی رفتم توی راهروی بعدی دیدم یک سری پرنده های کوچیک و تخم روی طاقچه هست که داشتن از روی طاقچه میفتادن و صدای کسی ک توخواب شوهرم بود میزدم ک بیاد ب دادشون برسه از طرفی وقتی برگشتم دیدم هنوز اون موجود توی راهرو نشسته و داره نگاه شوهرم میکنه میشه بگید تعبیرش چی میشه؟ممنون

سلام

من این ماه 6 بار خواب اهرام ثلاثه مصر رو دیدم

سلام.

با تشکر از سایت خوبتون.

خواب دیدم در زمان حال بودم و قرار بود ساعت هفت صبح به مطب پزشک مراجعه کنم و اگر در این ساعت به مطب می رسیدم خورشید رم باستان طلوع می کرد و اگر دیر می رسیدم این اتفاق نمی افتاد. این رو در خواب اطرافیانم بهم می گفتند.من دیر کردم اما خورشید رم باستان طلوع کرد و من به یکباره وقتی از مطب خارج شدم وارد فضای رم باستان شدم و حس خیلی خیلی خوبی بهم دست داد و توی خواب گفتم ای کاش می شد در این زمان زندگی می کردم (برای من همیشه این دنیا خیلی کوچیک و بی ارزش بوده و از نظرم چیز جالبی نداره و مثل زندان هست برام و همیشه دوست داشتم به دنیای دیگری برم اما زمانی که این خواب رو دیدم مدت ها بود که به این چیزها فکر نمی کردم و برعکس سعی کرده بودم که کارهای دنیویمو جدی تر دنبال کنم.) در ادامه خواب دیدم از فضای رم باستان وارد فلسطین شدم فلسطینی که یه علفزار بزرگ و زیبا بود و انگار یکم از سطح زمین بالاتر بود مثلا روی تپه زنان کرد سرباز رو در اونجا دیدم(کرد نیستم) که یک سرباز اسرائیلی از یکی از اونها خوشش اومده بود بعد دیدم که چند تانک اسرائیلی به سمتمون اومد و یکی از زنان که سنش یکم بیشتر بود رفت با اونها عبری صحبت کرد و من تو دلم گفتم عجب زن شجاعی است… در واقع فضا طوری بود که انگار فلسطین اشغال شده بود و فلسطینی ها و اسرائیلی ها به نوعی باهم کنار آمده بودند البته زنان کرد از اسرائیلی ها نفرت داشتند ولی سعی می کردند مصالحه کنند. ممنون می شم اگر هم تعبیر سنتی و هم تعبیر روانشناسی را بفرمائید. ضمن اینکه اخیرا با فرد نسبتا قدرتمندی (به لحاظ اجتماعی) به مشکلی برخوردم ولی به هیچ عنوان ذهنم را درگیرش نکردم و به خدا سپردم ولی گفتم شاید بی ربط به خوابم نباشه. باز هم ممنون که حوصله کردید.

سلام به شما

و سپاس فراوان از سايت بسيار خوبتان

من پاسخ بسيارى از خوابهايم را اينجا و لابلاى نظرات پيدا كردم.

من آثار باستانى مثل طاق گرا كرمانشاه ،ايوان مدائن،طاقبستان،

مقبره كوروش را چندين بار تا بحال بشكل شهودى ميبينم

يعنى وقتي ميخواهم بخوابم

وقتى چشمانم را ميبندم ،اين مناظر را بوضوح ميبينم

ممنون ميشوم اگر بتوانيد مرا كمك كنيد

اين نشانه ها را رمز گشايى كنم

با سلام مجدد

و سپاس از اینکه تعبیر خواب ها را سریع و دقیق مینویسید.

برای من چندین بار پیش آمده در خواب به جاهایی میروم مثل بایگانی که سرشار از پرونده است.

همچنین در بیداری چنین تجربه ای بسیار زیاد برایم پیش می آید که وارد بایگانی های پر از پرونده میشوم.

به نظر شما این میتواند برای من پیغامی داشته باشد؟؟؟

سپاس از توجه شما

کلمه« بایگانی» و «پرونده» را پیدا نکردم.

برای همین اینجا نوشتم .

سلام میشه خوابم رو تعبیر کنید؟خواب دیدم رفتم خونه داییمینا اونا ترکیه هستن و وقتی رفتم خونشون بهم بی محلی کردن حتی رفتن قایم شدن و دایی و زندایی احساس میکردم منو مسخره میکنن و همش میخندیدن اخه اونا وضع مالیشون خیلی خوبه و من بهشون گفتم متاسفم براتون ازخونشون اومدم بیرون و درراهی که داشتم میرفتم خونمون به جاده ای رسیدم که اتفاقی داشت به جای بلندی منتهی میشد در بین جاده سرسبزی و طراوت قابل مشاهده بود در بین راه مردی با چهره ای متوسط و عینکی سوار دوچرخه بود و من جریان داییمینارو بهش گفتم اونم گفت منم رفتم خارج مگه خارج رفتن افتخاره ونباید کم محلی میکرد من قلبم شکسته بود تو خواب؛بهش گفتم خونه ما همین اطرافه ک اشتباهی با همین اقا رسید به انتهای بلندی خیلی ترسیده بودم دربین راه احساس پیکنم دوچرخه سوار شده بودم ولی دوچرخمو رکاب زدنمو یادم نیست و ندیدم اصلا اخه با اون مرده ک دوچرخه سوار بود برابر راهو طی میکردیم رسیدم به قله ای که احساس کردم یک امارت بسیار بزرگه که شکل قله مربع بزرگ مسططح هستش یکدست مربع اون مرده رفت بهش گفتم خونمون اینجا نیست گفت من برم خونمون بعد پیام کمکت کنم بری خونتون من روی قله مسططح بودم و اطرافو نگاه کردم اونجا زمینش خاکی و زرد بود انگار یه بنای تاریخی بود که فروریخته و هواشم نسبت به بین راهم گرم و بیابان گونه بود با خودم میگفتم اینجا یه آثار باستانیه اون مرده نیومد و من مجبور شدم برای رفتن به خونمون تودم تنهایی راهی شم راهم شیب دار بود چون من برای اومد رو به بالا جاده های رو به بالارو طی کرده بودم حالا با دوچرخه ام رو پایین میرم تا برسم به خونمون بین راه وحشتناک بود چون ارتفاع این بنا اونقدر زیاد بود که پایین منظرش جوری بود ک انگار از پنجره ی هواپیما بیرونو نگاه میکنی ابرها هم قابل مشاهده بود و جاده پر پیچ و خم میشد و من هرآن میتزسیدم تصادف کنم با خودرویی یا چیزی کم کم باهول و ولا جاده رو طی کردم تااینکه احساس کردم قراره تثادف کنم با چیزی که نفهمیدم چیبود و دستم درحالیکه روی دوچرخم سوار شده بودم جلوی صورت و چشمام گرفتم با حالتی که دیگه قراره تصادف سختی بشه و من بمیرم و اونلحظه لباسم رو دیدم یه تاپ سفید دامن کوتاه و موهای مشکی بسته شدا از پشتو در همون لحظه زمان استوب زد ودقیقا مادرم صدام کرد و اذان داشت میگفت و نفهمیدم ادامش چیشد و پاشدم نمازمو خوندم….دقیقا این خوابم ۱۱:۴۸به واسطه ی بیدار کردن مامانم یعنی قبل اون لحظه ای ک قرار بود تصادف کنم به پایان رسید…لطفا تعبیر کنید مرسی