تعبیر خواب معشوق و تعبیر خواب دیدن معشوق سابق

سلام
من یه سه الی چهار سالی هست به شخصی علاقه شدید پیدا کردم.
اینطور که هر شب خوابش رو می بینم ولی طرف خیلی مقاومت می کنه هم تو بیداری هم تو خواب رفتاراش یجوره.
همکار هستیم.
اخر خواب رو دیشب دیدم که تو دفتر کار بود
و یه مهمان از تهران اومده بود شخصی که من عاشقش شدم اومده تو انبار،بعد بهم که مهمان داریم فلانی از تهران امده بعدش هم با یکی دیگه از همکارهامون مشغول صحبت کار کردن شُدن

سلام
من دیشب خواب دیدم که در یک دواخانه هستم همراه خواهرم بر من دوستم زنگ می‌زند و گوشیم توی بلند گو است او درباره عشقم میگوید:عشقت خیلی دلتنگ است خیلی پشتت دق شده نمیدانم چی کنم) بعد من میخواستم بگم که دلداری بتیش اما از ترس خواهرم گفتم خب خیره مشکلی نیست بگویش را بگذارش خودش جور میشود بعد از دواخانه بیرون میشم میبینم دوستم همانجاست امده است بعد یکم حرف زدیم رفت بعد فردایش من آماده شده بودم که بیرون بروم دیدم که دوستم و عشقم می‌آیند بعد تا که دوستم و عشقم بیایند منتظر بودم تا خودم را به عشقم نشان بدم بعد اونا امدن منم در را باز کردم سلام دادم و رفتم بعدش دوستم زنگ زد گفت بیا عشقت خیلی دل تنگ است بعد از خواهرم اجازه گرفتم گفتم یکم بیرون میرم پس میایم بعد رفتم عشقم در سر برف افتاده بود رفتم اونو بوسیدم و گفتم ناراحت نباش من ترا هیچ وقت رها نمیکنم و اونو بلند کردم گفتم بیا که بریم و (دوستم به تعجب گفت تو که گفتی بگذارش خودش جور می‌شود) بعد رفتیم تو خانه خاله ام اونجا عشقم میبود بعد عشقم رفت خوابید امدم دیدم خواهرم امده متعجب شده بودم او خبر شده بود که من پیش عشقم امدیم گفتم ببخشی بعد گفتم بریم خانه دفه بعد نمیایم بعد با بسیار قهر زیاد جواب داد که من ترا خانه نمیبرم ار وقت پدرت امد باز تره خانه ببره گفت مه نمیتانم با بسیار قهر حرف میزد.

سلام خسته نباشید من خواب دیدم که در مکتب هستم در یکبارگی عشقم داخل صنف میشود و من خیلی متعجب میشوم خب وقتی از صنف بیرون میروم دوباره جرات داخل شدن ندارم و عشقم هم بیرون از صنف بود بعد من را میگه برو نترس چشمان خود را میبندم و داخل میشوم بعد تفریح میشود او میرود با پسر ها بازی کند بعد من میرم و میگم که با اونا بازی نکن بیا با من کن بعد او رفت بکس خود را گرفت گفت حالی تعطیل می‌شود خب من میرفتم تا بکس خود را بیگیرم اما یک زینه شکسته و یک زینه جور، از زینه شکسته زود میشد برسم تا صنف زینه جور دیر طول می‌کشید خب من اول در زینه شکسته رفتم دیدم خب نیست رفتم در زینه جور خب بعد وقت مکتب یا هم مدرسه خلاص میشود میرویم خانه در من میرم غذا میپزم بعد او هم نشسته در چوکی منتظر غذا بود اما حرف نمیزد اما قهر نبود فقد خاموش بود غذا آماده میشه میارم در سر میز بعد میبینم غذا زیاد است مه میگم طفل همسایه خود ره میارم تا او هم بخورد یک ساله هست خب اورا هم میاورم در بین هر دوی ما مینشانم بعد در حال غذا دادن به طفل رویم به روی عشقم میخورد بعد یکم میشرمم دور به طرف دیگر میرم خب اما طفل میفهمید ما چی میگویم بعدش او میره و در ماشین خود به خانه خودش بعد منم خانه خودم رفتم فردا عروسی کسی بود نمیشناختم اما تحفه گرفته بودم برای همان کسی که عروسیش بود طلا و نقره بود ، بعد در راه رفتن به عروسی با عشقم بودم بعد برم میگه که خیلی پشت صدایت دق شدم و میگه هر لحظه صدایت گوشم میپیچد بعد منم گفتم تو از من نپرس گفتم صدای تو هر لحظه در گوشم است گفتم خیلی پشتت دق شدیم بعد داخل صابون عروسی شدیم به عشقم گفتم خاموش باش اگر نه میفهمن سر ما که ما عاشق هستیم .
در اول باید بگویم که او مرا به کوشش زیاد من را پیدا کرد در خواب البته.
و دوم ما خیلی یکی دیگر خود را دوست داریم اما مشکلات فامیلی بود نتانستیم یکجا باشیم و او نامزد و ما هنوز هم یکدیگر خود را دوست داریم.

سلام خسته نباشید
چند وقت پیش خوابی دیدم و از پسری که حدود ٤ یا ٥ سال با هم دوست بودیم و الان نزدیک دو سال هست که از هم جدا شدیم و دلیل جدایی مخالفت خانواده ایشون با ازدواج ما بود. و ایشون هم سریعا بعد از جدایی ازدواج کردن.
خواب :دیدم که با هم داریم داخل بازاری قدم میزنیم و ایشون دست انداختن رو شونه من و به حرکت ادامه میدادیم که یهو سر از یه کوچه ای در اوردم خود اون اقا به یکی از خونه ها رفته بود و یکی از دخترای فامیلشون توی کوچه مرتب داشت با من حرف میزد که فلانی دوستت داره و چشمم هنوز دنبال توعه و میخواست منو قانع که طرف همچنان من رو دوست داره که من گفتم نخیر ایشون ازدواج کردن این چه حرفیه میگفت نه اصلا زنشو دوست نداره و من بهش گفتم این مسئولیتیه که خودش پذیرفته و من هیچ دخالتی نمیکنم و اون دختر با امید و ارزوهایی زنش شده چرا باید زندگیشونو خراب کنم و خودم روی خرابه های زندگی اونا زندگی بسازم خلاصه من راضی نشدم و به داخل اون خونه رفتم باز اونجا دیدمش که خیلی غمگین هست اما من نشستم پای تلویزیون و بروی خودم نیاوردم

سلام وقت بخیر..
حدود دو شب پیش خواب دیده بودم کسی که دوستش دارم نمی دونم چرا از من دلخور بود و می خواست یجوری از من جدا بشه و بره شهر خودش..من ناراحت شده بودم ولی خب گذاشتم بره زیاد پا فشاری نکرده بودم ولی بعدش خیلی غصه خورده بودم.
از طرفی هم من اصالتا شمالی هستم نمی دونم تو جنوب چه میکردم چون یه زمانی اونجا زندگی میکردم و دو تا از رفیقام منو دلداری می دادن تا اون اتفاق رو فراموش کنم. اما نمی دونم یک شخصی که هیچی ازش یادم نمیاد و نمی شناسمش به من اطلاع داده بود که اون شخص می خواست سوپرایزت کنه اما تو کاری کردی که پشیمون شد و گذاشت رفت..
هرچی فکر می کنم هیچی یادم نمیاد و کاری نکردم که ناراحت بشه حتی تو خواب..
در واقعیت هم یک دوست خیلی عادی واسش هستم که بخاطر رفت و آمد خانوادگی فقط همو می بینیم. و اینم بگم که تو واقعیت من از علاقه اون خیلی مطمئن نیستم و خیلی کم احتمال می دم که علاقه داشته باشه اونم از کاراش احتمال میدم..فقط برام سوال بود که تو خواب چرا می خواست سوپروایزم کنه؟من چیکار کرده بودم که ازم دل کند و می خواست جدا بشه؟ خوابم عجیب بود یعنی سابقه همچین چیزی رو نداشت ممنون می شم اگر تعبیر کنید..