اسم دختر با خ؛ فهرست کامل اسم دختر که با حرف خ شروع می‌شود

فهرست کامل نام یا اسم دختر اصیل که با حرف خ شروع شود، از ریشه‌های فارسی، عربی، ترکی و… به همراه معنی کامل اسم.

اسم دختر با خ
برای آشنایی با دیگر اسامی دخترانه زیبا با توجه به اینکه اسم مورد نظر شما با چه حرفی آغاز شود، می‌توانید از جدول زیر استفاده کنید.

پیشنهاد ستاره برای انتخاب اسم دختر با خ:

خرم بهار | خاطرآسا | خاطره | خوشین | خورشید | خوب چهر | خزر

 

اسم دختر با خ فارسی

خاتون /xātun/

معنی: لقب زنان اشرافی، لقب همسر خاقان چین که انوشیروان دختر او را به همسری برگزید


خاتونک /xātunak/

معنی: خاتون (بانو) + ک، بانوی کوچک، نام روستایی در نزدیکی شیراز


خارا /xāra/

معنی: نوعی سنگ آذرین، نام یکی از گوشه‌های موسیقی ایرانی


خارک /xārak/

معنی: نوعی خرمای زرد و خشک


خاش /xāš/

معنی: کسی که دارای مهر و محبت زیاد است


خاموش /xāmuš/

معنی: ساکت، بی صدا، آرام


خانم تاج /xānomtāj/

معنی: خانم + تاج


خاور /xāvar/

معنی: مخففِ خاوران، هم به معنی مشرق و هم به معنای مغرب است.
فراوانی در ثبت احوال: ۷۹۸۳۴


خاوردخت /xāvardoxt/

معنی: دختر مشرقی


ختا /xatā/

معنی: نام سرزمین چین شمالی که محل زندگی قبایل ترک بوده است


ختن /xotan/

معنی: مجاز از دختری که مثل زیبارویان خُتن می‌باشد؛ مجاز از زیباروی.
فراوانی در ثبت احوال: ۴۴۵
پیشینه تاریخی: شهر و واحهای در جنوب باختری منطقه خودگردان سین کیانگ اویغور، در غرب چین، که هم مشک و آهوی مشکین آن و هم زیبارویانش در ادب فارسی مشهور است


خجسته لقا /xojasteh-leqā/

معنی: ۱- آنکه چهره‌ای فرخنده و مبارک دارد؛ ۲- مجاز از زیبارو.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱


خجیر /xajir/

معنی: زیبا روی و پسندیده


خداآفرید /xodā’āfarid/

معنی: آفریده خداوند


خرام /xerām/

معنی: راه رفتن از روی عشوه و ناز، مژدگانی، نوید


خرامان /xa(o)rāmān/

معنی: دارای حالت خرامیدن، در حال خرامیدن، به آهستگی و با ناز.
فراوانی در ثبت احوال: ۷۵۹۳


خرشا /xaršā/

معنی: خورشید، آفتاب، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر خراد از سرداران ‏خسروپرویز پادشاه ساسانی


خرشید /xaršid/

معنی: خورشید، آفتاب، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر خراد از سرداران ‏خسروپرویز پادشاه ساسانی


خرم بانو /xorrambānu/

معنی:  بانوی شاد و خوشحال


خرم بهار /xorrambahār/

معنی:  آن که چون بهار خرم و با طراوت است، نام دختر فتحعلی شاه قاجار


خرم چهر /xorramčehr/

معنی:  آن که چهره ای شاداب و با طراوت دارد


خرم دخت /xorram-doxt/

معنی: ۱- دختر شاد و خرم و با طراوت، زن شاداب؛ ۲- مجاز از زیبارو.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱


خرم دل /xoram-del/

معنی: شاد، شادان.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱


خرم گل /xorramgol/

معنی: آن که چون گل خرم و با طراوت است


خرمن /xarman/

معنی: توده غله درو شده، توده و مقدار انبوه از هر چیز


خرمناز /xorramnāz/

معنی:  زیبا و با طراوت


خرمه /xorrame/

معنی: نام همسر مزدک، گیاهی است مانند لوبیا


خزان /xazān/

معنی: نام سومین فصل سال، پس از تابستان و پیش از زمستان، پاییز


خندان /xandān/

معنی: خندیدن، با لبخند


خندان چهر /xandānčehr/

معنی: آن که چهره ای خندان و متبسم دارد


خندان دخت /xandāndoxt/

معنی: دختر خنده رو


خندان گل /xandāngol/

معنی: آن که چون گل شاداب و باطراوت است


خندانه /xandāne/

معنی: منسوب به خندان


خنشا /xonšā/

معنی: مبارک، خجسته، فرخنده


خوب چهر /xub čehr/

معنی: دارای سیمای زیبا
فراوانی در ثبت احوال: ۱۴۴


خوب رخ /xub rox/

معنی: خوب‌ رو
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱


خوب روی /xubrui/

معنی:  آنکه چهره اش نیکو باشد. خوش صورت


خوبرو /xub ru/

معنی: دارای چهره‌ای زیبا، زیبا.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱


خور دخت /xdordoxt/

معنی: دختر ضعیف و ناتوان


خوردیس /xurdis/

معنی: مانند خورشید، درخشان


خورسان /xursān/

معنی: مانند خورشید


خورشید /xoršid /

معنی: آفتابِ درخشان، مجاز از نور این کره، آفتاب، مجاز از زیبارو.
فراوانی در ثبت احوال: ۵۴۵۷۲
پیشینه تاریخی: کُره‌ی سوزان، جرم مرکزی منظومه‌ی شمسی به نام کره‌ی خورشید که قطر آن ۱.۳۹۲.۰۰۰ کیلومتر بوده و گرمای میانگین سطح آن حدود ۵۷۰۰ درجه سانتیگراد و گرمای درونی آن به مراتب بیشتر از این است


خورشید بانو /xoršidbānu/

معنی: مرکب از خورشید و بانو، بانوی همچون خورشید نورانی


خورشید دخت /xoršiddoxt/

معنی: مرکب از خورشید + دخت (دختر)


خورشید رخ /xoršidrox/

معنی: آن که چهره‌اش چون خورشید می‌درخشد


خورشید فر /xoršidfar/

معنی:  آن که شکوه و جلالی چون خورشید دارد


خورشیدچهر /xoršidčehr/

معنی: تابان رو، گشاده رو، زیبا


خورشیدمهر /xoršidmehr/

معنی: آن که مهر و محبتی چون خورشید دارد


خورشیده /xoršide/

معنی: منسوب به خورشید


خوروش /xorvaš/

معنی: خورشید وش.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱


خوروش  /xurvaš/

معنی: خورشیدوش، تابان و درخشان چون خورشید


خوش نواز /xošnavāz/

معنی: موسیقیدان، نیکو نواز


خوشاب /xo(u)šāb/

معنی:  میوه‌ای که با محلول آب و شکر می‌پزند، روشن و شفاف، آبدار و ترو تازه، جواهر تابان و درخشان
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱


خوشابه /xo(u)šābe/

معنی: خوشاب + ه (پسوند نسبت)، منسوب به خوشاب
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱


خوشبوی /xošbui/

معنی: معطر، عطردار


خوشچهره /xoš čehre/

معنی: ۱- خوش صورت؛ ۲- دارای چهره‌ی زیبا و قشنگ.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱


خوشدل /xoš del/

معنی: مجاز از ۱- راضی و خشنود؛ ۲- شاد، خوشحال؛ ۳- (در قدیم) امیدوار؛ ۴- درحال شادمانی و سرور.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱


خوشرو /xoš ru/

معنی: مجاز از ۱- دارای چهره‌ی متبسم و مهربان؛ ۲- دارای چهره‌ی زیبا و قشنگ.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱


خوشروی /xošrui/

معنی: خوشرو، خوش صورت، خوشگل


خوشگو /xošgu/

معنی: خوش سخن


خوشنام /xoš nām/

معنی: آن که به نیکی شناخته شده است، دارای شهرت خوب.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱


خوشه /xuše/

معنی: تعدادی دانه، میوه یا گل که به محور متصل باشند.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۱۰
پیشینه تاریخی: دسته‌ای از ستارگان، سنبله


خوشین /xošin/

معنی: خوش و زیبا


خیری /xeiri/

معنی: گل همیشه بهار، نوعی از گیاه خطمی که سرخ و سفید است

 

اسم دختر با خ ترکی

خان ترکان /xāntarkān/

معنی: شهبانوی بزرگ، ملکه بزرگ


خانم /xānom/

معنی: کلمه خطاب به زنان و دختران، زن بزرگ زاده و شریف، خاتون، به صورت پسوند و پیشوند همراه با بعضی نامها می‌آید و نام جدید می‌سازد مانند ماه خانم، خانم گل


خانوم /xānum/

معنی: خانم، کلمه خطاب به زنان و دختران، زن بزرگ زاده و شریف، خاتون، به صورت پسوند و پیشوند همراه با بعضی نامها می‌آید و نام جدید می‌سازد مانند ماه خانم، خانم گل


خانیش /xāniš/

معنی: شاهزاده، خانم، یکی از دختران شاه اسماعیل

 

اسم دختر با خ عربی

خاشعه /xāšeee/

معنی: مؤنث خاشع، ۱- متواضع و فروتن؛ ۲- خدا ترس و پرهیزکار.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱


خاطره /xātere/

معنی: اندیشه، یاد بود، ضمیر، یادگاری
فراوانی در ثبت احوال: ۲۴۳۵۵


خالده /xālede/

معنی: مونث خالد
فراوانی در ثبت احوال: ۸۴۴


خان سلطان /xānsoltān/

معنی: ملکه بزرگ، پادشاه بزرگ


ختمی /xatmi/

معنی: گیاهی علفی، پایا، و زینتی از خانواده پنیرک که گلهای درشت دارد


خدیجه /xadije/

معنی: خدیجه در لغت به معنی السحاب(ابرباران زا) یا النخل المثره (درخت خرمای پر ثمر) است. در مجموع خدیجه کسی است که از او خیر و برکت و مهربانی و زیبائی تراوش می کند.
فراوانی در ثبت احوال: ۶۱۸۸۴۸


خزال /xazāl/

معنی: با ناز راه رونده، کسی که با ناز راه می‌رود.
فراوانی در ثبت احوال: ۲۷۶۶


خزر /xazar/

معنی: مجاز از زیبا و با طراوت مثل دریا.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۱۲
پیشینه تاریخی: ۱) قومی که در سواحل غربی دریای خزر می‌زیستند و امروزه از میان رفته‌اند؛ ۲) پهناورترین دریاچه‌ی جهان، در شمال ایران و جنوب روسیه، مساحت حدود ۴۰۰۰۰۰ کیلومتر مربع، ترکمنستان و قزاقستان بر ساحل شرقی و آذربایجان بر ساحل غربی آن قرار دارد


خضرا /xazrā/

معنی: مؤنث اخضر و به معنی ۱- سبز، کبود، نیلگون، و آبی و سبز؛ ۲- سبزه‌زار، چمن زار.
فراوانی در ثبت احوال: ۷۳۲


خلود /xolud/

معنی: همیشه باقی ماندن، جاودانگی.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۲۶۰


خلیله /xalile/

معنی: مؤنث خلیل
فراوانی در ثبت احوال: ۱۷۳


خیرالنسا /xeyronnesā/

معنی: بهترینِ زنان
فراوانی در ثبت احوال: ۲۵۸۴
پیشینه تاریخی: عنوانی برای حضرت فاطمه(س) دختر پیامبر اسلام(ص).


خیزران /xeyzarān/

معنی: نوعی نی مغزدار با ساقه‌ای محکم و بلند
فراوانی در ثبت احوال: ۱۴۵۳
پیشینه تاریخی: نام مادر امام محمّد تقی(ع)

 

اسم دختر با خ در سایر ریشه ها

خاتی /xāti/

معنی: بانو، خاتون
ریشه: لری


خاتین /xātiin/

معنی: بانو، خاتون
ریشه: لری


خاطرافروز /xāterafruz/

معنی: خاطر (عربی) + افروز (فارسی) شادی بخش
ریشه: فارسی – عربی


خاطرآسا /xāterāsā/

معنی: خاطر (عربی) + آسا (فارسی) آسایش دهنده خاطر
ریشه: فارسی – عربی


خاطرنواز /xāternavāz/

معنی: خاطر (عربی) + نواز (فارسی) دلکش، مطبوع
ریشه: فارسی – عربی


خانم گل /xānomgol/

معنی: خانم (ترکی) + گل (فارسی) خانمی که از زیبایی و لطافت چون گل است
ریشه: فارسی – ترکی


خجسته /xojaste/

معنی: ۱- مبارک، فرخنده؛ ۲- در موسیقی ایرانی گوشه‌ای در دستگاه نوا؛ ۳- در قدیم به معنی سعادتمند، کامروا، خوشبخت؛ ۴- گل همیشه بهار.
ریشه: اوستایی
فراوانی در ثبت احوال: ۵۱۴۲


خزرناز /xazar-nāz/

معنی: خزر + ناز = (در گفتگو) قشنگ، زیبا؛ در قدیم به معنی فخر و مباهات؛ متناسب و موزون ۱- روی هم به معنی دختری زیبا و قشنگ از قوم خزر؛ ۲- موجب افتخار و مباهات مردم خزر؛ ۳- دختری متناسب و موزون از قوم خزر؛ ۴-زیبارویی از دریای خزر؛ ۵- مجاز از زیبا رو، پریسان.
ریشه: فارسی – عربی
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱


خوبیار /xubyār/

معنی: یار خوب
ریشه: اوستایی


خوش لقا /xošlaqā/

معنی: خوش (فارسی) + لقا (عربی) خوش صورت، زیبا
ریشه: فارسی – عربی

 

نامگذاری یکی از بزرگترین دغدغه پدران و مادران قبل از تولد فرزندشان است. فرقی نمی‌کند که شما به دنبال انتخاب اسم دختر باشید یا اسم پسر؛ راحت تلفظ شدن، با مفهوم و معنا بودن، هماهنگی با دیگر اسامی اعضای خانواده، سازگار با عرف جامعه و محل زندگی و… از جمله عوامل تاثیر گذار در انتخاب اسم هستند. همانگونه که مشاهده کردید در این مقاله مجموعه کاملی از اسم دختر با خ را برای شما گرداوری کردیم.

یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
وب گردی:
مطالب مرتبط

نظر خود را بنویسید