نامگذاری یکی از بزرگترین دغدغه پدران و مادران قبل از تولد فرزندشان است. راحت تلفظ شدن، با مفهوم و معنا بودن، هماهنگی با دیگر اسامی اعضای خانواده، سازگار با عرف جامعه و محل زندگی و… از جمله عوامل تاثیر گذار در انتخاب اسم دخترانه است. در این مقاله مجموعه کاملی از اسم دختر با پ را برای شما گرداوری کردهایم. با ما همراه باشید.
پیشنهاد ستاره برای اسم دختر با پ:
پادمیرا | پارمیدا | پانتهآ | پارمیس | پانیا | پاییزان | پانیذ | پرتو | پرند | پرنیا | پریچهر | پریسا | پریماه | پرین | پگاه
اسم دختر با پ فارسی
پاپوک /pāpuk/
معنی: نعنای دشتی با گل آذینی، مثل سنبل در بخش خراسان
پاداش /pādāš/
معنی: اجر کار خوب، جزا
پادمیرا /pādmirā/
معنی: ۱- جاویدان، ۲- نگهدارنده عشق، نگهبان مهر.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۲۸
پادنا /pādenā/
معنی: ۱) نام یکی از بخشهای تابعه شهرستان سمیرم در استان اصفهان؛ ۲) نام منطقهای در شمال رشته کوه دنا؛ ۳) نام رودخانهای در همین ناحیه.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
پادینا /pādinā/
معنی: در گویش همدانی به گل پونه یا پودینه گفته میشود
پارامیدا /pāramidā/
معنی: پارامیس: نام دختر بردیا و نوه کوروش پادشاه هخامنشی، پارمیدا تغییر یافته نام اوستایی پرومیثه یا پرومیزد و به معنی بانوی دانا و دانشمند و نیز بانوی پرمهر است
پاردیس /pārdis/
معنی: پردیس
پارسا دخت /pārsā-doxt/
معنی: پارسا + دخت = دختر، دختر پاکدامن و پارسا.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
پارسانا /pārsānā/
معنی: پارسا = پاکدامن، زاهد و متقی + نا (پسوند نسبت ساز)، منسوب به پارسا
فراوانی در ثبت احوال: ۲۲۷
پارسه /pārse/
معنی: پارسی در پارسی باستان به صورت پارسه نوشته میشده است و پارسی به معنای مردم پارس است
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
پارسی /pārsi/
معنی: منسوب به پارس (فارس)، مربوط به پارس (فارس)؛ اهل پارس، از مردم پارس؛ ساخته شده یا به عمل آمده در پارس؛ فارسی؛ ایرانی
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
پارمیدا /pārmidā/
معنی: نام دختر بردیا.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۳۳۰۹
پارمیس /pārmis/
معنی: پرمیس، نام دختر بردیا و نوه کوروش بزرگ پادشاه هخامنشی
فراوانی در ثبت احوال: ۱۷۵۵۳
پارمیسا /pārmisā/
معنی: پارمیس+ ا (پسوند نسبت)، منسوب به پارمیس
فراوانی در ثبت احوال: ۵۶۴
پارمین /pārmin/
معنی: پار + مین، تکه یا قطعهای از بلور
فراوانی در ثبت احوال: ۲۴۶۲
پیشینه تاریخی: نام زنِ داریوش.
پارنا /pārnā/
معنی: نام قلهای در نزدیکی پل دختر
پاشنگ /pāšang/
معنی: خوشه انگور
پاک آفرین /pākāfarin/
معنی: آفریننده پاک
پاک بانو /pākbānu/
معنی: آناهیتا، بانوی پاک
پاک دخت /pākdoxt/
معنی: دختر بیگناه و معصوم
پاک گوهر /pākgohar/
معنی: پاک گهر
پاکچهر /pākčehr/
معنی: خوش صورت
پاکرخ /pākrox/
معنی: پاکیزه رو، زیبا رو
پاکروز /pākruz/
معنی: روز روشن
پاکروی /pākrui/
معنی: پاکیزه روی، زیبا روی
پاکسانه /pāksāne/
معنی: پاک، بسان پاک
پاکشاد /pāk šād/
معنی: بیاندوه و بیمسئولیت.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
پاکشید /pāk šid/
معنی: خورشید درخشان که در پس ابر نهان باشد.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
پاکفر /pākfar/
معنی: از نام های برگزیده
پاکفروغ /pāk foruq/
معنی: درخشش پاک و بی غبار.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
پاکناز /pāk nāz/
معنی: پاک = کاملاً، یک سره، به کلی + ناز = زیبا و قشنگ ۱- کاملاً و یک سره زیبا و قشنگ؛ ۲- زیبا و قشنگ به تمام و کمال.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
پاکنوش /pāk nuš/
معنی: گوارا.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
پامچال /pāmčāl/
معنی: گلی زینتی به رنگهای سفید، صورتی، یا نارنجی
پانته آ /pānteā/
معنی: ۱- زن زیبایی از اهالی شوش که زیباترین زن آسیا به شمار میرفت؛ ۲- از اسامی باستانی.
فراوانی در ثبت احوال: ۶۱۴۳
پانتی /pānti/
معنی: نام همسر آریاسب از سرداران کوروش پادشاه هخامنشی
پانیا /pāniyā/
معنی: محافظ و نگهدارنده.
فراوانی در ثبت احوال: ۳۵۸۷
پانید /pānid/
معنی: هم معنی اسم پانیذ، در قدیم به معنی شکر که در پزشکی هم به کار میرفته است، نوعی حلوا که از شکر و روغن بادام تلخ و خمیر میساختند.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
پانیذ /pāniz/
معنی: پانید، قند مکرر، شکر، شکر برگ، شکر قلم، نوعی از حلوا که از شکر و روغن بادام تلخ و خمیر میساختند
فراوانی در ثبت احوال: ۱۵۹۳۹
پانیسا /pānisā/
معنی: پانی = آب + سا (پسوند شباهت)، ۱- همانند آب، مانند آب؛ ۲- مجاز از زیبا و با طراوت.
فراوانی در ثبت احوال: ۳۳۶۲
پانیک /pānik/
معنی: کسی که قدمش نیک است، خوش قدم
پایون /pāyun/
معنی: پیرایه، زیور، آرایش.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
پاییز /pāeez/
معنی: هنگام پاییز، برگ ریزان، مجازا دختر زیبا رو
پاییزان /pāeezān/
معنی: هنگام پاییز
پاییزان (پائیزان) /pāy(’)izān/
معنی: ۱- هنگام پاییز، موسم پاییز، ۲- مجاز از زیبا و قشنگ.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
پدیده /padide/
معنی: ۱- در فلسفه به معنی آنچه اتفاق میافتد یا وجود دارد و میتوان آن را تجربه کرد؛ ۲- پدیدار؛ ۳- مجاز از شخص، چیز یا حادثهی چشمگیر.
فراوانی در ثبت احوال: ۷۶۲
پذیره /pazire/
معنی: استقبال، پیشواز، آنچه پذیرفته شده
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
پرارین /pa(e)rārin/
معنی: خوب و نیکو.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
پرارین دخت /parārindoxt/
معنی: دختر نیکو و خوب
پربها /porbahā/
معنی: گرانبها، ارزشمند.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
پرتو /parto(w)/
معنی: ۱- شعاعی که از منبع نورانی یا گرما ساطع میشود، درخشش، تلألؤ، روشنایی؛ ۲- مجاز از اثر، تأثیر.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۳۸۷
پرخیده /parxideh/
معنی: سخن سربسته
پردوش /parduš/
معنی: پریشب
پردیس /pardis/
معنی: هم معنی اسم فردوس و به معنی بهشت؛ در قدیم و در ساختمان به فضای سبز و گل کاری شدهی اطراف ساختمان گفته میشده است.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۱۳۰۵
پرسا /porsā/
معنی: پرسنده، جستجوگر، پرسشگر.
فراوانی در ثبت احوال: ۳۸۹
پرسان /parsān/
معنی: پَر = پوشش خارجی بدن پرندگان؛ مجاز از بال پرندگان، حشرات و فرشتگان+ سان (پسوند شباهت)؛ ۱- مثل پَر و بال پرندگان و فرشتگان؛ ۲- مجاز از زیبارو و لطیف.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۵۸
پرستا /parastā/
معنی: ۱- مخفف واژه پرستار، پرستار، خدمتکار؛ ۲- فرمانبردار و مطیع؛ ۳- زن و زوجهی بیمار دار.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
پرستش /parasteš/
معنی: نیایش، عبادت (اسم مصدر از پرستیدن)، پرستیدن، خدمتکاری
فراوانی در ثبت احوال: ۲۸۱۲
پرستو /parasto/
معنی: در پهلوی parastuk، پرندهای با جثهای کمی بزرگتر از گنجشک و سیاه و سفید، چلچله.
فراوانی در ثبت احوال: ۴۱۸۱۶
پرستوک /parastuk/
معنی: پرستو، نام اصیل پارسی
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
پرسون /parsun/
معنی: برهون هاله، خرمن ماه
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
پرسیا /persiyā/
معنی: ۱- منسوب به قوم پارس؛ ۲- مجاز از پارسی.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
پرسیان /parsiyān/
معنی: پیچک، عشقه، گیاهی زینتی از خانوادهی عشقه که ساقهی آن بالارونده و خزنده است و مصرف دارویی دارد. آن را به روی دیوار میبَرند و تمام سطح دیوار را میپوشانَد.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
پرسیانا /parsiyānā/
معنی: پَرسیان = پرشیان، گیاه پر سیاوشان + ا (پسوند نسبت)، ۱- منسوب به پَرسیان؛ ۲- مجاز از زیبا و لطیف.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
پرسین /persin/
معنی: نام ایران (پارس) در کتابِ تاریخِ موسی خورنی.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
پرشاد /poršād/
معنی: مملو از شادی و خنده.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
پیشینه تاریخی: نام خواهر داریوش دوم پادشاه هخامنشی
پرشیان /peršiyān/
معنی: نام گیاهی است که بر درختان میپیچد، عشقه؛ پرسیاوشان.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
پرک /parak/
معنی: ستاره سهیل، تاج
پرگشا /par gošā/
معنی: پرگشاینده، پرواز کننده.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
پرگل /por gol/
معنی: هر یک از گلبرگهای گل، دارای گلهای زیاد، پر از گل
فراوانی در ثبت احوال: ۴۰۶۶
پرگون /pargun/
معنی: لطیف چون پر
پرمون /parmun/
معنی: زینت و آرایش
پرمیس /parmis/
معنی: پارمیس، نام دختر بردیا ونوه کوروش کبیر، پارمیدا تغییر یافته نام اوستایی پرومیثه یا پرومیزد و به معنی بانوی دانا دانشمند یا بانوی پرمهر است
فراوانی در ثبت احوال: ۳۰۴
پرن /paran/
معنی: مخففِ اسم پروین
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
پرن بانو /paranbānu/
معنی: پروین بانو
پرنا /parnā/
معنی: پرنیان، پارچه ابریشمی دارای نقش و نگار
فراوانی در ثبت احوال: ۶۱۳
پرناک /parnāk/
معنی: ۱- پُرپَر؛ ۲- زاغ سیاه. پَرناک با واژهی «پُرناک» از ریشهی پهلوی (apurnāk) به معنی جوان و بُرنا همنویسه میباشد.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
پرنچهر /paran čehr/
معنی: ۱- دارای چهرهای چون پرن؛ ۲- مجاز از زیبارو.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
پرند /parand/
معنی: پروین، در قدیم نوعی پارچهی ابریشمیِ ساده و بدون نقش و نگار، حریر ساده، گروهی از گیاهان
فراوانی در ثبت احوال: ۱۸۵۸
پرندخت /paran doxt/
معنی: پَرَن + دخت = دختر، ۱- دختری که مثل پرن زیبا و لطیف است؛ ۲- مجاز از زیبارو.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
پرندخت /parandoxt/
معنی: دختر لطیف چون پرند (پرند = پارچه از جنس ابریشم)
پرنددخت /paranddoxt/
معنی: پرندخت
پرندک /parandak/
معنی: پشته، کوه کوچک
پرندوش /paran doš/
معنی: در قدیم به معنی پریشب، پرندوشین.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
پرندیس /paran dis/
معنی: پَرَن + دیس (پسوند شباهت)، شبیه به پَرَن پَرَن، زیبارو، نرم و لطیف چون پرند
فراوانی در ثبت احوال: ۲۳۰
پرندین /parandin/
معنی: نرم و لطیف چون پرند
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
پرنسا /paransā/
معنی: پَرَن = پروین (ستاره)، دیبای منقش و لطیف، پرنیان، پارچه ابریشمی + سا (پسوند شباهت)، ۱- شبیه ستاره پروین؛ ۲- همانند ابریشم و دیبا؛ ۳- مجاز از زیبا و لطیف.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۵۱۳
پرنگ /pa(e)rang/
معنی: ۱- فروغ و برق شمشیر؛ ۲- در عربی فِرند؛ ۳- پَرَند، رُبد، جوهر، گوهر؛ ۴- رونق، جلد، تلألؤ و برق هر چیز؛ ۵- نوعی فلز مرکب از مس و روی، برنج؛ ۶- مجاز از زیبا و پُر فروغ.
فراوانی در ثبت احوال: ۳۹۳
پرنوش /pornuš/
معنی: شیرین، زیبا، دوست داشتنی
فراوانی در ثبت احوال: ۱۵۲
پرنون /parnun/
معنی: پرنیان
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
پرنیا /parniyā/
معنی: نوعی دیبای منقش، پرنیان
فراوانی در ثبت احوال: ۳۵۹۴۲
پرنیان /parniyān/
معنی: حریر، ابریشم منقش، شمشیرصیقلی و درخشان
فراوانی در ثبت احوال: ۱۵۷۲۰
پرنیانه /parniyāne/
معنی: پرنیان، حریر چینی منقش
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
پرنیکا /parnikā /
معنی: پرنیان، حریر منقش
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
پرنین /parnin/
معنی: مانند پر
پرهون /parhun/
معنی: خرمن ماه، هاله ماه، دایره، هرچیزمیان تهی
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
پروا /parvā/
معنی: ملاحظه، فرصت و زمان پرداختن به کاری، فراغت و آسایش، توجه
فراوانی در ثبت احوال: ۲۸۴۷
پرواز /parvāz/
معنی: ۱- بال زدن و پریدن پرندگان در هوا؛ ۲- مجاز از هر نوع حرکت و جابجایی.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۳۲
پروانه /parvāne/
معنی: ۱- حشرهای با بدن کشیده و باریک و بالهای پهن پوشیده از پولکهای رنگارنگ؛ ۲- حکم، فرمان، جواز و نشان؛ ۳- در موسیقی ایرانی گوشهای از دستگاه راست پنجگاه و نوعی تحریر است.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۲۹۱۷۴
پرور /parvar/
معنی: ۱- رشد دادنِ کسی یا چیزی، پرورش دادن؛ ۲- مجاز از مطلب یا موضوعی را روشن و رسا بیان کردن یا نوشتن، یا در ذهن سنجیدن و تنظیم کردن؛ ۳- تربیت کردن؛ ۴- به عمل آوردن و آماده کردن دارو، گیاه، میوه، و مانند آنها در حال آغشتگی به چیزی مانند شیر، عسل، شکر و مانند آنها؛ ۵- در قدیم به معنی حمایت کردن، پشتیبانی کردن، پرورده شدن و پرورش یافتن مورد استفاده قرار میگرفته است.
فراوانی در ثبت احوال: ۳۶۹۳
پروش /poruš/
معنی: لطیف چون پر
پروشا /perošā/
معنی: هم معنی اسم پروشات و به معنی بسیار شاد
فراوانی در ثبت احوال: ۱۱۹
پروشات /porušāt/
معنی: ۱- در پارسی باستان puršātu و به معنی پُرشاد؛ ۲- در یونانی prysates
فراوانی در ثبت احوال: ۳۸۵
پیشینه تاریخی: ۱) ملکهی ایران، زن داریوش دوم و دختر اردشیر اول هخامنشی (درازدست) از زنِ بابلی او به نام آندیا /āndiā/ یا آندریا/āndriā/؛ ۲) دختر اردشیر سوم هخامنشی (اُخس) و آتوسا، وی به ازدواج اسکندر درآمد.
پروین دخت /parvin-doxt/
معنی: ۱- دختری که صاحب چهرهای مانند پروین است؛ ۲- مجاز از زیبارو.
فراوانی در ثبت احوال: ۳۶۴۱
پروین رخ /parvin-rox/
معنی: ۱- صاحب رخساری مانند پروین؛ ۲- مجاز از زیبارو.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
پری /pari/
معنی: ۱- موجودی لطیف و بسیار زیبا و نیکوکار و نامرئی که گاه خود را نشان دهد و با جمالش انسان را فریفتهی خود میکند؛ ۲- مجاز از زیبارو و دارای اندام ظریف؛ ۳- در ادب فارسی پری گاه به معنای «فرشته» و متضاد نام های مانند دیو و اَهرِمن، به معنای شیطان به کار رفته است.
فراوانی در ثبت احوال: ۹۰۹۸۸
پری بانو /paribānu/
معنی: بانوی زیبا، مانندپری
پری پیکر /paripeikar/
معنی: آنکه اندامی زیبا چون پری دارد
پری تاج /paritāj/
معنی: پری (موجود افسانه ای بسیار زیبا) + تاج، سرآمد پریان
پری جان /parijān/
معنی: مرکب از پری + جان (اژه محبت آمیز در خطاب به اشخاص، به معنی عزیز)
پری دخت /pari-doxt/
معنی: پری + دخت = دختر، ۱- دختر پری چهره؛ ۲- مجاز از زیبارو.
فراوانی در ثبت احوال: ۴۶۰۰
پری دیس /paridis/
معنی: پریدیس، مانندپری زیبا
پری رخ /pari-rox/
معنی: پری رو، پری رخسار، خوبروی
فراوانی در ثبت احوال: ۲۴۷۵
پری رخسار /pari-roxsār/
معنی: هم معنی اسم پری چهر
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
پری رو /pari-ru/
معنی: هم معنی اسم پری چهر
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
پری زاد /pari-zād/
معنی: در قدیم به معنی پریزاده، آنکه از نژادِ پَری است؛ مجاز از زیبارو.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۲۲۱۵
پری شا /pari-šā/
معنی: پری شاه، شاه پریها
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
پری شاد /pari-šād/
معنی: زیبا روی شاد و خرم.
فراوانی در ثبت احوال: ۲۷۴
پری فام /pari-fām/
معنی: شبیه به فرشته، زیبا چون پری
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
پری فر /pari-far/
معنی: دختر زیبا و با وقار، دختری که مانند پریان زیباست و با شکوه و وقار است، مرکب از پری و فر
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
پری گل /pari-gol/
معنی: گل رویی چون پری و فرشته.
فراوانی در ثبت احوال: ۲۶۱۷
پری ماه /pari-māh/
معنی: زیبا چون ماه و پری
فراوانی در ثبت احوال: ۶۶۲۵
پری مهر /pari-mehr/
معنی: مجاز از با محبت و نیکوکار.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۱۰
پری ناز /pari-nāz/
معنی: ۱- آن که چون پری ناز و کرشمه دارد؛ ۲- کنایه از زیبا و خوش کرشمه و ناز.
فراوانی در ثبت احوال: ۳۲۴۴۶
پری ناز – پریناز /parinaz/
معنی: آنکه چون پری ناز و کرشمه دارد
پری ویس /pariveys/
معنی: نام زنی در ویس و رامین
پریا /pariyā/
معنی: پری + الف اسم ساز؛ همانند پری.
فراوانی در ثبت احوال: ۷۷۷۸۵
پریار /paryār/
معنی: پَر+ یار (پسوند دارندگی)، ۱- دارندهی پَر؛ ۲- مجاز از پریوار، زیبا و لطیف.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
پریاس /paryās/
معنی: پَر = گلبرگ گل، برگ درخت + یاس ۱- گلبرگ یاس، برگ یاس؛ ۲- مجاز از زیبا و با طراوت.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۹۸
پریان /pariyān/
معنی: منسوب به پری، فرشتگان، زیبا
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۹۰
پریچه /pariče/
معنی: پری کوچک
پریچهر /pari-čehr/
معنی: فرشته رو، زیبا مثل پری، زیبارو
فراوانی در ثبت احوال: ۵۵۷۷
پریچهره /pari-čehre/
معنی: فرشته رو، زیبا مثل پری، زیبارو
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۴۷
پریروی /parirui/
معنی: خوشگل، زیبا رو
پریزاده /parizāde/
معنی: پریزاد
پریژه /pariže/
معنی: پری کوچک
پریسا /parisā/
معنی: پری + سا (پسوند شباهت)، ۱- زیبا مانند پری؛ ۲- در قدیم به معنی پری خوان.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۷۹۶۳۳
پریسان /parisān/
معنی: پری + سان (پسوند شباهت)، ۱- چون پری؛ ۲- کنایه از زیبا روی است.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۵۵۱
پریسکا /pariskā/
معنی: فرزند پرستش کننده.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
پریگون /parigun/
معنی: مانند پری
پریمرز /parimarz/
معنی: از نام های برگزیده
پرین /parin/
معنی: نرم و لطیف چون پر
فراوانی در ثبت احوال: ۱۳۰
پیشینه تاریخی: نام بانوی دانشمند ایرانی، دختر گبادشاه که یک نسخه از اوستا را به زبان پهلوی برای دستوران و موبدان هندی رونویسی کرد
پرینا /parinā/
معنی: واژه مرکب از پر = نرمی و لطافت + ین نسبت + الف اسم ساز و به معنای «به نرمی و لطافت پر».
فراوانی در ثبت احوال: ۸۵۹
پرینام /parinām/
معنی: پَری + نام = شهرت و آوازه، ۱- ویژگی کسی که شهرت و آوازه او در زیبایی چون پری است؛ ۲- مجاز از زیبارو.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
پرینوش /parinuš/
معنی: پری = موجود زیبا و نیکوکار نامرئی؛ مجاز از زیبارو و دارای اندام ظریف + نوش = بی مرگی، جاوید ۱- پری روی جاوید و بی مرگ؛ ۲- زیباروی و پری پیکر همیشگی.
فراوانی در ثبت احوال: ۳۴۴
پریوار /parivār/
معنی: پری + وار (پسوند شباهت)، پریگونه، پری مانند.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
پریور /parivar/
معنی: پَری + وَر = جزء پسین بعضی از کلمههای مرکب به معنی «دارنده» ۱- پری دار، دارندهی پری؛ ۲- دختری که افسونگران چیزهایی بخوانند و به او بدمند تا او به رقص درآید و از گذشته و آینده خبر دهد؛ ۳- مجاز از زیباروی افسونگر.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
پریوش /parivāš/
معنی: پری + وش (پسوند شباهت)، مانند پری در زیبایی.
فراوانی در ثبت احوال: ۲۵۶۶۵
پریوه /parivah/
معنی: پری + وه = به، خوب، بهتر، زیباتر، شخص خوب و دارای اخلاق و رفتار نیکو ۱- پری خوب، بهتر و زیباتر؛ ۲- مجاز از شخص خوب و دارای اخلاق و رفتار نیکو که مثل پری زیبا باشد؛ ۳- پری گونه
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
پیشینه تاریخی: نام رودخانهی در شهرستان هرسین در استان کرمانشاه.
پژهان /požhān/
معنی: آرزو، خواهش دل، غبطه
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
پژوهنده /pa(e)žuhande/
معنی: صفت فاعلی از پژوهیدن، ۱- پژوهش کننده، محقق؛ ۲- درقدیم به معنی جستجو کننده.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
پسته /peste/
معنی: میوهای کوچک و بیضوی که مغز آن خوراکی است، در شعر، دهان معشوق
پگ /pag/
معنی: زن نارپستان، گاورس چو
پگاه /pegāh/
معنی: سحر، بامداد
فراوانی در ثبت احوال: ۱۷۲۷۷
پگاهان /pegāhān/
معنی: سحرگاهان.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
پلاره /pelāre/
معنی: یک شاخه ازخوشه انگور
پوپک /pupak/
معنی: هدهد، پوپوک
فراوانی در ثبت احوال: ۸۱۰
پوپه /popak/
معنی: پوپک
پودنه /pudne/
معنی: پونه، گیاهی معطر
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
پودینه /pudineh/
معنی: پونه
پوران مهر /purān-mehr/
معنی: ۱- خورشید سرخ گون؛ ۲- مجاز از زیبارو.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
پوراندخت /pur-doxt/
معنی: پوران + دخت = دختر، ۱- دختر سرخ و گلگون؛ ۲- مجاز از زیبارو
فراوانی در ثبت احوال: ۶۸۴۴
پیشینه تاریخی: دختر خسروپرویز ملکهی ساسانی و بیست و هشتمین فرد از ساسانیان که یک سال و چهار ماه در ایران سلطنت کرد.
پورانرخ /pur-rox/
معنی: ۱- شبیه به پوران؛ ۲- سرخ و گلگون؛ ۳- مجاز از زیبارو.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
پوری /puri/
معنی: مخفف پوران
پولک /pulak/
معنی: دایرههایی کوچک و نازک به رنگهای مختلف که برای تزیین لباس به کار میرود، فلس ماهی که روی بدن ماهی را پوشانده است
پونا /punā/
معنی: پودنه و پونه، گیاهی علفی، یک ساله و معطر از خانواده نعناع که برگها و گلهای آن مصرف دارویی دارد
فراوانی در ثبت احوال: ۲۷۶
پونه /pune/
معنی: گیاهی علفی، یک ساله و معطر از خانوادهی نعناع که برگها وگلهای آن مصرف دارویی دارد؛ پودنه.
فراوانی در ثبت احوال: ۷۲۰۸
پویش /puyeš/
معنی: اسم مصدر از پوییدن، ۱- پیگیری و فعالیت مستمر و جدی در بدست آوردن چیزی؛ ۲- فرآیند.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
پویه /puye/
معنی: ۱- فرایند؛ ۲- در قدیم حرکت یا رفتن نه به تندی نه به آهستگی، دویدن.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۴۰
پیچک /pičak/
معنی: گیاهی زینتی که ساقه ای بالا رونده دارد
پیدرا /piedrā/
معنی: رودی در امریکا
پیراسته /pirāste/
معنی: صفت مفعولی از پیراستن، ۱- ویژگی آنچه از طریق کم کردن یا از بین بردن زواید، آرایش و زینت شده باشد؛ ۲- آرایش و زینت شده؛ ۳- در قدیم به معنی مزین، پاک و منزه.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
پیرایه /pirāye/
معنی: ۱- زیور و زینت؛ ۲- طلا، جواهر و مانند آنها که به عنوان زیور و زینت به کسی یا چیزی میافزایند؛ ۳- در قدیم به معنی ظرف، پیاله، پیمانه.
فراوانی در ثبت احوال: ۲۴۷
پیروزدخت /piruzdoxt/
معنی: مرکب از پیروز (فاتح یا فرخنده یا خوشحال) + دخت (دختر)، نام دختر فیروز پسر قباد پادشاه ساسانی
پیروزه /piruze/
معنی: از سنگهای قیمتی
فراوانی در ثبت احوال: ۲۱۵۵
پیمانه /peymāne/
معنی: ۱- هر ظرف یا مقیاسی دیگر از آن برای اندازهگیری مقدار معینی از هر چیز استفاده شود؛ ۲- در قدیم به معنی جام شراب و همچنین مجاز از شراب بوده است.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۸۵۴
پیوند /peivand/
معنی: بن مضارعِ پیوستن، ۱- پیوستن؛ ۲- پیوسته بودن دو یا چند کس؛ ۳- ازدواج؛ ۴- عهد و پیمان؛ ۵- در قدیم به معنی خویشی، بستگی یا خویشاوند و همچنین به معنی عهد و پیمان مورد استفاده قرار میگرفته است.
فراوانی در ثبت احوال: ۹۱۴
اسم دختر با پ اوستایی
پارند /pārand/
معنی: فراوانی، نعمت؛
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
پیشینه تاریخی: در اوستایی نام ایزدبانوی گنج و خواسته است.
پاکدین /pākdin/
معنی: مجاز از آن که در باور و اعتقادش استوار باشد، پاک اعتقاد.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
پالیز /pāliz/
معنی: باغ، جالیز.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
پروین /parvin/
معنی: ۱- در نجوم به دستهای از شش ستارهی درخشان در صورت فلکیِ ثور گفته میشود؛ ثریا، هفت خواهران، خوشهی پروین ۲- در قدیم مجاز از اشک بوده است.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۸۷۳۴۴
پیشینه تاریخی: پروین اعتصامی [۱۲۸۵-۱۳۲۰ شمسی] مشهورترین زن شاعر ایران.
پروین دخت – پرویندخت /parvindoxt/
معنی: دختر پروین
پوران دخت – پوراندخت /purāndoxt/
معنی: بوران دخت، دختر گلگون، دختر سرخ و گلگون، زیبارو
پیشینه تاریخی: دخترخسروپرویز
پورچیستا /purčistā/
معنی: به معنی پُر داننده.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
پیشینه تاریخی: در روایات زرتشتی کوچکترین دختر زرتشت و همسر جاماسب از خاندان هوگو
پوروچیستا /poročistā/
معنی: نام کوچکترین دختر اشوزرتشت
اسم دختر با پ کردی
پانا /pānā/
معنی: ۱- قلهی کوه؛ ۲- پهنا؛ ۳- فراخی.
فراوانی در ثبت احوال: ۱۷۷
پرژین /paržin/
معنی: پرچین، حصار، پرچینی از گلهای ریز به دور باغات.
فراوانی در ثبت احوال: ۴۴۲
پرشنگ /peršeng/
معنی: نام ستاره، جرقه، شادی
پژال /pežāl/
معنی: به معنی جوانه نازک، شاخههای ریز درختان، جوانه نازک، شاخههای تازه روییده و ریز درختان
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
پلیسر /peliser/
معنی: پرستو
پوپر /poper/
معنی: گیسو، زلف
اسم دختر با پ در سایر ریشه ها
پاکسیما /pāk simā/
معنی: دارای چهره ی پاک و نورانی.
ریشه: فارسی – عربی
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
پانی /pāni/
معنی: در هندی به معنای آب
ریشه: هندی
فراوانی در ثبت احوال: ۱۲۶
پرلا /parelā/
معنی: پرندهای دریایی، چنگر، گونهای مرغابی که از مرغابیهای معمولی کوچکتر است.
ریشه: مازندرانی
فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱
پری سیما /pari-simā/
معنی: هم معنی اسم پری چهر
ریشه: فارسی – عربی
فراوانی در ثبت احوال: ۱۱۳۲
پگی /pagi/
معنی: مروارید
ریشه: یونانی
پوران /purān/
معنی: سرخ، گلگون
ریشه: پهلوی
فراوانی در ثبت احوال: ۲۶۴۶۷
پیشینه تاریخی: ) نام یکی از دختران خسرو پرویز شاه ساسانی؛ ۲) بانوی ایرانی دختر حسن ابن سهل و همسر مأمون عباسی [۱۹۲-۲۷۱ قمری]
پولین /polin/
معنی: طاووس، پاولینا
ریشه: فرانسوی
Par
اسم دختر ک ب اسم پدرام بیاد؟؟؟
پریا
ای قشنگ تر از پریا تنها تو کوچه نریا بچه
های محل دزدند عشق منو میدزدن
پرنیان
اسم فقط اسم خودم
Parisa
اسم پریسا و اسم پریاو اسم پریزاد و اسم پرستو خیلی خوبه
پریسا
دقیقا
بدون نام
آرلیا
پانته آ
وا پس چرا اسم پانته آ رو نگذاشتید
Rojan
از نظر من پری ناز هم قشنگه
پریماه
به نظرم اسم پریماه یا پری از تمام اسم ها زیباتر است من اسم خودم پریماه هست
پریماه
اسم من پریماه هست
بدون نام
به نظرم اسم روژان خیلی مدرنه و خیلی شیکه
فقط یه اسم که به اسم اشکان بیاد میگین حالا با هر حرفی میخواد باشه باشه فقط به اشکان بیاد
بدون نام
هیچ اسمی قشنگ نیست ای بابا اسم دختری که با پ شروع میشه نه اینا
اسما
پَرَنسا به دلم نشست
سارا
پانیسا، پارمیس، پندار،
ناشناس
پانیسا پارمیسا قشنگ
Lili
اسم دختر جدید و زیبا و ایرانی که به پویان بیاد
ناشناس
پرشاد
محمد
پری نام دیگر جن هستش برای دخترانتون انتخاب نکنید مثل خدیجه که معنی سقط جنین شتر و عاصیه گناهکار و آسیه غمگین و بدکار هستش نذارید برای دخترهای گلتون
پانته آ
سلام مگه جن ها چه عیب و نقص دارند من که خیلی دوست دارم بدانم آن ها وجود دارد یا نه
.
دوتا اسم دختر ی اسم پسر ک ب اسم رضا بیاد
بدون نام
یه اسم که به پرستو بیاد
نیماهی
پرستوک
پرنیان
پانترا از ریشه پانتی به معنای زیبای قدرتمند ،نام همسر اریاسب ،
روژان
اسم دخترم پریماه هست واسم با پ کلا زیباست وبا کلاس
n
سلام اسم جدیددختروپسرکه ب پارساوناناز بیاد،وبا پ شروع بشه ممنون
پریا
اسمی که به پریا بیاد چه اسمیه؟قشنگ باشه و ترک لطفا جواب بدید❤
ناشناس
پرنیا
بدون نام
سلام اسم پسرم پویان ی اسم دختر ک ک هم اسم پسرم باشه میخوام لططفا کمکم کنین
مدیر سایت
پریان – پونه – پوران
پرپر
پریا
M
سلام میشه کمک کنید یه اسم دختر خوب و با معنی که به پژمان یا مونا بیاد بهم معرفی کنید؟
مدیر سایت
پرنیا
پریا
(پژمان،پریا)(مونا،میانا)