تعبیر خواب بچه – دیدن بچه و کودک در خواب چه تعبیری دارد؟

سلام من از اول ماه رمضان تا الان هر شب دارم خواب میبینم که باردار هستم مثلا یه شب خواب دیدم که بچم سقط شد و یه شب خواب دیدم که باوجود اینک حاملم سرپرستی یه پسربچه چشم آبی و بور رو قبول کردم و یه شب خواب دیدم بچمو درسته قورت دادم و بعد دوباره از دهنم درش اوردم و زیر شیر آب گرفتم تا بشورمش و دیشب هم خواب دیدم حاملم و فعالیت بدنی زیاد دارم و از دستام تار عنکبوت در میاد

سلام

من دیشب نزدیکای صبح بعد از اذان خواب دیدم که یه بچه ی کوچیک همیشه تو بغلمه هرجا که میرفتم.بچه بشدت خوشگل بود و من عاشقش بودم.مدام قربون صدقش میرفتم و یه لحظه از بغلم جداش نمیکردم.توی یه جایی با جمعیت زیاد هم بودیم با خانوادم …بچه رو تو دنیای واقعی نمیشناختم ولی تو خواب آشنا بود ولی نمیدونم بچه ی کی بود. چیزای مبهمی یادم میاد که حدس میزنم خواهرم بود ولی مطمین نیستم.ممنون

سلام و خسته نباشید من خواب دیدم که داریم میریم خونه ی عمم مهمونی بعد من آسانسور نمیدونم چی شد من شک کردم گفتم بیاین با پله ها بریم بعد پله باریک و بدون نرده بودن خواهرم اومد که از پله ها بالا بره کم مونده بود ازپله ها پرت شه یهو ترسید ولی بالا رفت بعدش من اومدم برم از بغل پله ها که نرده نداشت افتادم پایین اصلا موندم بعد یهو دیدم رو پله هام از پله ها رفتم رسیدم رو راهرو بعد که رفتیم خونه ی عمم بچه ی پسر عمم بود که تو خواب شاید پر پر یک سالش باشه ولی بچه اصلا شبیه بچه ی پسرعمم نبود انگار یه بچه ی دیگه بود پسر بود تپل و قشنگ تو بغل نگه داشته بودم میخوابوندم بعد دختر عمه هام میگفتن بده به من بچه ارو ولی من بچه رو نمی‌دادم تو بغلم میخوابوندم راه میرفتم ممنون میشم تعبیرش رو بگین

سلام،وقتتون بخیر

من دوبار خواب بچه دیدم با فاصله زمانی کم

بار اول رفته بودیم خرید بیرون و یه بچه که میتونست راه بره همراهمون بود،بعد از یه مدت دیدم که هیچ کس حواسش به بچه نبوده و بچه گم شده..خیلی دنبالش گشتم و پیداش کردم و ناراحت بودم که چرا حواستون بهش نبود

بار دوم هم خواب دیدم که یه نفر که من نمیشناسمش بچه ای رو که تازه متولد شده و من حس میکردم میشناسمش به سرپرستی گرفته و در آغوش گرفته و بهش میخنده اما من خیلی ناراحت بودم و اعصابم ازش خرد بود..

ممنون میشم تعبیرش رو بهم بگید

باسلام من مجردم خواب دیدم پسربچه دوساله رو رویه پام که درازکرده بودم خوابش میدادم بچه خودم بوداینوحس کردم کلا خواب بودمنم هی پاموتکون میدادم مثل گهواره بقیش یادم نیست چه تعبیری داره؟

با سلام و وقت بخیر

من یه مدت با آقایی که مطلقه بودند و دو دختر داشتند، رابطه داشتم،و ایشون همیشه ترس داشتند که با کسی ازدواج کنند که دختراشونو اذیت کنند و نامادری بدی بالاسر بچه هاش باشه و منو این اقا بعد مدتی، بنابه دلایلی از هم جدا شدیم و با توجه به اینکه الان که یه مدت از جداییمون میگزره، من هنوز اون آقا رو دوس دارم

دیشب خواب دیدم که اون آقا دختر بزرگشونو به من سپردن، بدون اینکه تو خواب باهم ازدواج کرده باشیم و من تو خونه ی بابام با جونو دل ازش مواظبت میکنم و تو خوابم دیدم که از آلت دخترشون که یه آلت بزرگ و غیرطبیعی بود، آب چسبناکی بیرون اومد و من دخترشون بردم سریع با دستام تمیزش کردم و خیلی ازش مواظبت کردم

و خلاصه تو خوابم امانت دار خوبی بودم

تعبیر خوابم چیه؟

آیا نشانی از ازدواج ما در آینده ست؟

با سلام

در خواب دیدم دختر دایی ام یک بچه نوزاد را انگار بچه خودش بود را به مادرم داد من برای اینکه بچه را نوازش کنم دستم را به پشت بچه نوازش کردم که با اینکه بچه لباس پوشیده بود اما گرما بدن بچه را حس کردم و با خودم گفتم بچه چقدر بدنش گرم است

سلام خسته نباشید من خواب دیدم ساعت 5 صبح بود داشتم پیاده روی میکردم تو یه مکان ناشناس یهو یه خونه رو دیدم که پله می‌خورد به پائین حالت زیر زمین بود دو سه پله رفتم پایین سمت راستم یه اتاق بود در باز بود دیدم پسری که بهش در واقعیت بهش علاقه یک طرفه دارم متاسفانه خودشم نمیدونه نشسته تو اتاق یه لب تاب دستشه منم دزدکی داشتم نگاش میکردم بلند شد اومد سمت در که چراغا رو خاموش کنه بخوابه یهو منو دید گفت اینجا چیکار میکنی منم گفتم پیاده روی میکردم رد میشدم از اینجا گفتم یه حالی بپرسم یهو دیدم رفت اتاق اومد بیرون یه نوزاد دختر خوشکل که خوابیده بود بغلش بود تا پرسیدم مال کیه نوزاد یه کوچولو گریه کرد اونم سریع نزاشت بیدار شه گفت میبرمش پیش پدر مادرش آروم بخوابه گفتم بچه کیه اسم کسی رو آورد تو خواب که برادر شوهر و جاری سابقم بودن تا رفت برگرده من تو راهرو بودم خونه هم قدیمی بود به این فکر میکردم اتاق رو از اونا اجاره کرده برام یکم عجیب و جالب بود سرک کشیدم رفتم اتاقش یه آینه تمام قد بزرگ تو اتاقش بود من در واقعیت موهام بلنده تو خواب هم بلند بود ولی وقتی رفتم جلو آینه دیدم موهام بغل گوشمه پسرونه تعجب کردم عین موهای بچه نازک و کم پشت که پسره اومد اتاق یادم نیست یه 5 دقیقه ای باهم حرف زدیم در اتاق هم بسته بود یهو دیدم صدای همون برادر شوهر سابقم میاد بدون اجازه و خندون اومد تو منم واسه اینکه منو نشناسه یه پتو بغل دستم بود تا اومدم بزارم رو سرم منو شناخت خندید منم از خجالت هم خندم گرفت هم با پتو صورتمو میپوشوندم اونم می‌خندید میگفت خوب خوب که اینطور اشکال نداره انقدر که تو خواب خجالت زده شدم بیدار شدم ببخشید واقعا میدونم زياد شد و با جزئیات بود ولی اگه برام تعبیر کنین خیلی خیلی ممنون میشم