تعبیر خواب آثار باستانی و بنای قدیمی

سلام وقت بخیر من دیشب خواب دیدم که یکی از آشنا ها و دوستای قدیمیم از یکی از آثار باستانی که دقیقا نمیدونم کجاست ولی مثل یک مسجد یا کاروانسرای قدیمی بودش که خعلی مهم بود و توش تعذیه اجرا می‌شد هیچ کس نمیتونست به اونجا وارد بشه ولی منو دوستم رفتیم و داشتم از یکی از دیوار ها که آجری بود بالا میرفتیم که یکی از سنگ های زیر پام لق شد و من به دوستم گفتم بیا پایین و مراقب باش اون لقه و من همینطور که میرفتمدیرم دوستم محکم اونو انداخت رو زمین و شکست بی خیال اومدم بیرون که صدای جیغ مامان دوستم اومد رفتیم دیدیم کل اون دیوار ترک بر داشته و همه کاشی کاریاش ریخت و بعد مامانامون و … کمک کردن تا کم کم قبل شروع تعذیه درست کنن🫠😂

سلام .خواب دیدم تو شهر پترا بودم که تقریبا مثل الان قدیمی و تقریبا ویرانه بود و یکی جای پا و کفشهای شیطان رو به من نشون داد که مثل دوتا جفت کفش سفالی بود و منم پای چپم وکردم تو کفشش ولی پای راستم و تو یه صندل زنانه مصری کردم و تو همون زمان سراغ کتونیهای مشکیم و میگرفتم که نبود و هم زمان هم خانواده با ماشین بوق میزدن و منتظرم بودن که بریم ،، البته کسیکه میگفت این جای پای شیطانه غریبه بود و میگفت اولین جایی که شیطان وارد زمین شده اینجا بوده و حداقل ماله ۱۵۰۰ سال پیش که ترک کرده اینجا کفشاش مونده ،

سلام من خواب دیدم مست هستم و پر از شادمانی. بعدش رفتم به یه جای تاریخی که مثل مصر باستان هم رود و کشتی و بناهای تاریخی هم‌سطح زمین داشت. بعد از عبور از این ها. به مکانی رسیدم تاریخی دهانه ی کوه که به شکل عظیمی جذاب و به سمت زیرزمین میرفت. از زیبایی ها و عظمت تاریخی اونجا هر چی بگم کم گفتم. آخرشم برگشتم با همون کشتی رسیدم قم حرم حضرت معصومه. ناهار نذری میدادن

سلام خسته نباشید من چند بار این خواب را دیدم و این خواب خیلی برایم آشناست اما نمیدونم کی این خواب رو دیدم،،، در خواب میبینم که ما توی یه غار هستیم که روی دیوار حکاکی شده برای دوره هخامنشی ها هست و کلی زن و مرد کشیده که دوتاشون با فاصله از بقیه ایستادن و انگار به طرف هم قدم بر میدارن و خوشحال هم هستن،، پایینش یه کتیبه هست و دور تا دورش استخوان بچه جمجمه بچه…. این جمجمه ها و استخوان های بچه روی سنگ هستن و آبی هم از کنار سنگ ها میره ته غار

سلام من خواب دیدم با خانواده رفتیم بازدید یه بنای قدیمی که راهش فوق العاده عجیب بود،و اونجا همه چیز متروکه بود و ریخته بود به هم یه پذیرایی بود که فک کنم ۵ تا در داشت و روی یکی از دیوار ها دوتا عکس بود عکس یه زن
و من یکباره اونو دیدم که از اونجا رد شد و زمانی که بلند گفتم عه این زنه تو عکسه زنه با شتاب به طرف من اومد و با عصبانیت گفت اسمتو روی درخت حک میکنم و رفت…یه زن چادری بود و قیافه عجیبی داشت

سلام من دیشب خواب دیدم رفتم تخت جمشید و یک بنایی داره که مثل چارچوب در خونه هستش، اون قسمت کاملا با گل و گیاه قشنگ پوشیده شده بود ، و روبروی آن در فاصله حدودا ۲۰۰ متری، سه تا تخته سنگ کهن که شکل صندلی داشت(صندلی بود و انگار تخت‌ها شاهانه بودند) قرار داشت و من با حس خوب و متفاوتی روی تخته سنگ‌ دوم نشستم ( و صندلی اول مطمئن نیستم ولی فکر کنم مادرم نشست، اما باز مطمئن نیستم) و از خواهرم خواستم از این موقعیت که بوجود اومده عکس بگیرد و این لحظه ثبت شود و خواهرم هم اینکارو انجام داد… خیلی ممنون میشم این خوابم را تعبیر کنید. با تشکر

سلام روزبخير
من ديشب خواب ديدم كه با كل فاميل تقريبا جمعيم تو يه خونه قديمي كه مال دهه 30 و اينا بود و ي كتابخونه بزىگم داشت كه من شب ميخواستم اونجا بخوابم.و اين خونه از بيرون خوده خونه مادربزرگم بود ولي از تو اينطوري قديمي بود
و كنار خونه مادربزرگم يه مركز ليزر موهاي زائد وازه تاسيس كرده بودن و من تو خيابون دم در خونه مادربزرگم دوست قديميم و ديدم ك اين روزام خيلي دلم واسش تنگ شده بود و ديدم تغيير جنسيت داده و پسر شده و زن گرفته و ي پسرم داشت.اول منو ديد ازم پرسيد اين مركز ليزر با مواد شيميايي كار ميكنه يا طبيعي منم گفتم اين شيمياييه ولي بالاي خيابون ي جا هست ك با مواد طبيعي كار ميكنه!!!!:|
بعد دست كشيدم رو سر پسر كوچيكش و زنشم رفته بود اونور اصلا سمت من نيومد

و شب تو خونه قديميه موقع خواب همه داشتن جا انتخاب ميكردن ك كجا بخوابن منم همونطور ك گفتم بيتر دوس داشتم تو كتابخونه بزرگه بحوابم البته بيشتر شبيه كلاس در دانشگاه قديمي بود ولي دورشم كتابخونه داشت و سقفشم خيلي بلند بود و من خيلي از اونجا خوشم اومده بود
ممنون ظيشم تعبيرشو بگيد

با سلام من خواب دیدم با دوستان و نزدیکانم داریم از جایی که اتفاقی رفته بودیم وپذیرایی شدیم،برمیگردیم،چون منو ول کرده بودن زودتر زدن بیرون،من قهر کردم و از مسیر دیگه ای رفتم و اونا دنبالم اومدن، راهی که رفتم یکم خاکی بود بعد سنگی و دره شد تا اینکه به جاده اصلی شهرمون رسیدیم،جاده آسفالت و سربالایی بود یکم راه گم کردیم و تو مسیرمون دیدیم که یه عمارت سنگی بزرگ وجدید از شاهنامه فردوسی با مجسمه های سنگی از داستانهاش ساختن و همینطور که رد میشدیم یه لحظه مجسمه ها و حالت نبردها جلومون زنده میشدن و دوباره سنگ میشدن تا اینکه خیابونی که میخواستیمو دیدیم،تعبیر جاده ها و عمارت چی میشه ، ممنونم