تعبیر خواب بازار؛ دیدن خریدن کردن، کار کردن و به بازار رفتن چه معنایی دارد؟

سلام
خاب دیدم تو یه بازار در حال قدم زدنم مغازه های جور واجورگفتم زمین خدا رو مالک شدن قبل اینا که مغازه ای وجود نداشته همینجور که تو بازار قدم میزدم مغازه ها تغییر میکرد و ظاهرش بد میشد یه مغازه دیوار نداشت یه مغازه سقف نداشت ازونجا رد شدم و به یه بیابون رسیدم و دیدم تو بیابون دسفروشای زیادی بساط پهن کردن رفتم بین شون و یه دستفروشی همه چی میفروخت وایسادم جنس هاشو نیگا میکردم یدونه چرخ دوچرخه ی زرد و مشکی اسپرت خیلی قشنگ چشمم رو گرفت که برا دوچرخم بخرم دستفروشه چرخ رو میچرخوند خاک ماسه ها بلند م

سلام من دختری ۱۶ساله هستم و یک بار خواب دیدم با یه پسری که فامیلمون هست به بازار رفتم و وقتی خسته شدم رفتم در نمازخانه بازار و خوابیدم آنجا تعبیرش چی میشه؟

سلام
من خواب دیدم که تو بازاری هستم و شردع کردم با یه فروشنره کفش دعوا کردن و اون انگار سیلی محکمی بهم زد و من ناراحت از مظلومیت و فقیری خودم بودم .با اینکه در واقعیت خداروشکر شرایط مالی خوبی دارم اما اونجا انگار فقیر بودم و در یه جایی کوچیک با برادرم که کوچیکه میخوابیم و زندگی میکنیم یه مرد سن بالا همش میاد پیگیر ما میشه که تلاش کنیم و میگه چیکار میکنید و یه پیار خام همونجا بود و ما داشتیم میخوردیم اونجا که هستیم چند نفر دیگه ام هستن اونام هی داشتن خودشونواثبات میکنن .من گفتم اون پسر فلانی کجاست که تو این جای تنگ بود مرد گفت میخاد رو پای خودش وایسه و رفته یه جاییو اجاره کرده بعد هم رفتیم تو بازار و دوستای دبیرستانمو دیدم که یکیشن میگفت چرا دعوا کردی و اینا و بعد شنیدم یکیشون ازدواج کرده و عاشق طرف بوده بعد یکدفعه پسره میمیره شب عقد و این دخترم بود.بعدم رفتیم خونه ما انگار چند تا پسرم دعوت بودن و مادرم داشت غذا میریخت

سلام تشکر ازشما در ادامه :مغازه سبزی فروشی که پله میخورد میرفت پایین مغازه بزرگ و ترو تمیزی بود نور زیادی داشت دنبال نخود فرنگی بودم یا شاید یه چیزی مثل نخود فرنگی که پیدا کردم ولی الان که یادم میاد شبیه انجیر بود و تقریبا آبی هم بود ولی فکر میکردم نخودفرنگیه با خودم گفتم اینا خیلی تازه هستن رفتم حساب کنم که سر قیمتش چونه زدم با فروشنده حرفای دیگه هم زدم انگار گفت دیگه نمیاریم این آخرشه قیافشم هم یادمه ناآشنا بود جوون خوش چهره ای بود، خریدمش با یه سری چیز دیگه ولی با خودم نبردم گذاشتم تو مغازه بمونه رفتم دنبال کارم وقتی برگشتم هوا تازه تاریک شده بود مغازه ها داشتن میبستن این مغازه هم همینطور بعد صاحبش گفت دیگه شنبه باز میکنیم ولی انگار یه دختری اونجا بود گفت عیب نداره بیا برو دیگه یادم نمیاد خریدام رو برداشتم یا نه بعد رفتم از یه چارراهی رد شدم خیابون شلوغ بود رسیدم به ایستگاه اتوبوس انگار پایانه اتوبوس بود خواستم اتوبوسی رو سوار شم حرکت کرد اتوبوس بعدی اومد سوار شدم نشستم صندلی نزدیک راننده یه دختری روبروم نشست دفتری بهم داد انگار خاطراتش بود دفتر رو ورق زدم. حالا ببخشید آیا تعبیری داره ؟ اصلا هم درباره این چیزا فکر نمیکردم خیلی ممنون

سلام سلامت و پر انرژی باشید خواب دیدم من و دوستم یا غریبه میرفتیم هاپیر یه بازاری بود خوراک و میوه بود سبد برداشتم بازی میکردم سبدو هل میدادم شادو شنگول بودم پام روی میله ی سبد چرخ دار وایستادم بازی میکردم خمش زیاد میخریدم همین

سلام و خسته نباشید خدمت شما
من خواب دیدم رفتم بازار خط چشم رنگی بگیرم ولی چون صبح زود رفته بودم فقط از چندتا مغازه پرسیدم که اوناهم نداشتن و از جلوی پاساژا که رد میشدم میدیدم هنوز باز نشدنو کلا تاریک بودن آخرسرم نتونستم بخرم برگشتم خونه و باخودم گفتم بمونه بعد از ظهر برم بخرم

سلام
خواب دیدم با کسی ک دوسش دارم با ماشین رفتیم بازار
و جای بسیار قدیمی بود ولی توش خرید میکردن
ماهم خرید کردیم.
ولی معشوقم ناراحت بود، فهمیدم ک میخواد بره لندن
بعدشم با یکی از دوستانم باهم رفتن..