تعبیر خواب عروسی – عروس شدن در خواب چه تعبیری دارد؟

من دختر مجردم خوابدیدم لباس عروسی پوشیدم و خوشحالم همه دوستام در تب وتاب مراسمم هستن سفره عقدمو میچینن نزدیک عیده زنگ زدم ب صمیمی ترین دوستم تا دعوتش کنم. شوهرش گوشیو جواب داد گفت رفته خرید عید حالم خیلی خوب بود اما از داماد خبری نبود یعنی اصلا ندیدم انگار داماد خارج بود با دوسستام ب رقص و شادی مشغول بودم و بیدار شدم از خواب بعد بیدار شدن اول حالم خوب بود. چون تعبیر لباس عروس رو خوب میدونستم ولی بعدش یکم نگران شدم. چون مدتی هست ک اتفاقاتی در زندگیم ب شدت عصبیم کرده و نمیتونم راحت بخوابم . ممنون میشم راهنماییم کنین

سلام.خواب دیدم که تو خونه کسی ام و یه جای دیگه عروسیه . حس میکردم که عروسیه داییم هست. بعد منو و مادرم و یکی از فامیلامون شرکت نکرده بودیم چون لباس نداشتیم و من منتظر بودم مامانم برام لباس بیاره

خواب دیدم برای فرار از یه موقعیتی به ازدواج رضایت می دم ولی بعد کلی التماس و زاری می کنم که نمی خوام باهاش ازدواج کنم و نمی تونم زندگیم رو با اون شخص سر کنم و عروسی رو بهم هم می زنم

جاله پاسخ همه یه چیزی شبیه همه

گفته اتفاقات جدید درصورتی که خود تعبیر گفته غم و مرگ.

طبق نجربه میگم خواب عروسی سه بار برام پیش اومده

دفه اول دیدم دختر خالم لباس عروس پوشیده خوشحاله جلو آینس دامادو ندیدم سه روز بعد فهمیدم هم اتاقیش جوون بیست ساله مرده و رفته عذاش خیلی همگین بود “تعبیر غم شد “

یه بار دیگه ما تو شرایط سخت خانوادگی بودیم یکی از دوستام بهم پیام داد گفت تو خواب دیدم خیابون دیدمت فهمیدم عروسی کردی .چند هفته بعد اتفاقاتی افتاد که من هر روز گریه میکردم و شاید سال بود اینقدر گریه نکردم .” بازم غم”

دیشب هم خواهرم خواب عروسی منو دیده که دارم با لباس عروس میرم دامادم معلوم نیست کیه.

خودمم حس میکنم مرگه چند وقته حسش میکنم.

فقط امیدوارم سخت نباشه.

سلام. من نمیدونستم خوابم تو چه دسته ای قرار میگیره پس … همینجا مینویسم لطفا بگید تعبیرش چی میشه.

ما نزدیک ابان ماه خونمون رو عوض کردیم، خونه قبلیمون هم مستاجر بودیم و سه سال اونجا سکونت داشتیم. خونه اپارتمانی بود. من خودم هفده سالمه. یه همسایه داشتیم که پسرش از من یه سال بزرگتر بود. اما خب من اصلا نگاهش نمیکردم. شاید عجیب باشه واقعا ولی من اصولا ادم با دقتی نیستم و راستش اولین باری که پسر همسایمونو دیدم صورتشو دقیقا روزی بود که از اونجا رفتیم و دیگه ندیدمش.

من اصلا گرایشی به پسرها ندارم و اصلا بحث این چیزها نیست. اما از روزی که اومدیم خونه ی جدید من تقریبا هفته ای چندبار این خواب رو میبینم که نیمه شبه، پنجره ی اتاقم رو باز کردم و دارم به پنجره ی اتاق اون(دقیقا پنجره ای بود که به پنجره ی اتاق من دید داشت و بالعکس) نگاه میکنم اما چراغ اتاقش خاموشه درحالی که قبلا مامانم همیشه میگفت این پسره چرا همش چراغ اتاقشو روشن میذاره خودشو میکشه انقدر درس میخونه/ این خواب دائما داره تکرار میشه و من نمیدونم دلیلش چیه. لطفا کمک کنید