تعبیر خواب عشق و عاشق شدن

با سلام و خسته نباشید خدمت عوامل سایت ستاره
من خواب دیدم که سر کوچه بودم و روز هم بود ولی ناگهانی خوابم برد و همونجا افتادم. زمانی که بیدار شدم شب شده بود و دختری که نه چهرش رو میتونستم ببینم و نه لباس هاش رو، کنارم بود و گوشیم دستش بود داشت دنبال نشونه ای از من میگشت که ببینه من کی ام. بعد گوشیم رو به من داد و من به طور اتفاقی رفتم توی روبیکا و دیدم من رو توی یه گروهی اضافه کرده و یه جورایی متوجه شدم که نفر اول اون گروه اون بود اما اسمش رو نتونستم بخونم و بعدش شروع کردیم به خوردن غذایی که اون با خودش اورده بودذو برای هر کدوممون توی یه ظرف بود. اون ظرف خودش رو خورد و منتظر بود که من تموم کنم تا بریم. بعد از اینکه غذام تموم شد میخواستم اسمش رو بپرسم و توی روبیکا بهش پیام بدم که یه اتوبوس که شبیه اتوبوس مدرسه بود اومد که اون سریع سوارش شد و بار اول که منم میخواستم سوار بشم راننده نذاشت و بار دوم گفت اگه پول داری سوار شو (همینطور که با راننده حرف میزدم اون داشت اروم اروم حرکت میکرد) و داشتم توی جیبم دنبال پول میگشتم که دیدم به جایی که میخواستم برم رسیدم و دیگه پول رو به راننده ندادم و داخل اتوبوس رو هم که نگاه کردم اون دختر نبود.
اگه میشه تعبیر این خواب رو به من بگید و ببخشید که طولانی بود🙏🙏

سلام وقت بخیر
من دیشب خواب دیدم یکی از اقایان همکارم که زیاد هم باهاش برخورد ندارم عاشق من شده و در خانه خودش به من ابراز علاقه میکند .
و فردا روز عروسیش بود و به مدام در عروسی به من نگاه میکرد .
لطفا تعبیرش رو به من بگید چون به کارم ربط داره و برام خیلی مهمه

سلام خسته نباشید من امروز برای اولین بار خوابی دیدم که تا حالا ندیده بودم خواب می‌دیدم من با برادر و مادرم در یک مکانی مثل یک فروشگاه زنجیره ای هستیم. من و برادرم میریم بشینیم رو یک صندلی و مادرم میره که خرید کنه حالا رو اون صندلی که من نشستم دقیقا سمت راستم یک دختری با لباس های خیلی خوشگل و قیافه ی خیلی خوشگل نشسته و اصلا هم با من فاصله ای نداشت قشنگ چسبیده بود بهم طوری که انگار جای دیگه ای نیست بره بشینه منم همونجا یه جورایی داشت ازش خوشم میومد تا اینکه بعد چند دقیقه این دختر دست راست منو گرفت و ول نکرد من هم تمایلی به اینکه دستشو ول کنم نداشتم و داشت یه سری حرفهای عاشقانه بهم میزد و جوری رفتار میکرد که انگار میخواست بهم بگه عاشقمه بعد چند دقیقه دستشو ول کرد تا بره ولی من که می خواستم ازش شمارشو بگیرم بهم نمی‌داد و آخرم رفت اگه میشه راهنمایی کنید تعبیرش چیه در ضمن اون دختر یه غریبه بود و من در واقعیت نمیشناختمش.

سلام من از افغانستان استم فارسی ایم کمی لغاتش فرق می کند!
من خواب دیدم تو مسیر خانه قدیمی که زنده کی میکردیم با خواهران و برادران خود روان بودیم یه دختر از پهلویم رد شد لبخند زد یه سخن زشت گفت من هم بر شانه اش تیله کردم منظورم از تیله یعنی امرای دستم زدم بر شانه اش کمی خم شد از پهلویش در رفتم و دیدم که میگه عاشقت استم تو را امروز تعقیب میکنم باز دیدم که منو تعقیب دارد یکدفه یی گم می‌شود هم اون دختر هم خواهر و برادرانم کمی عقب تر میایم که میبینم دختر توی فروشگاه کهنه آیی گریه دارد و نامه نوشته میکنه بر من خواهر و برادرام هم استن و من خواهر و برادرام را میگویم از اینجا بیرون برید و با دختر حرف میزنم میگویم چرا در پیش خودم اعتراف نمیکنی باز گریه میکنه در بغل میگیرمش میگم گریه نکو باز آرام میشه باز میبینم قد اش کوچکه و میگه چهارده سالمه اول که دیدمش قد اش بلند بود و دوم دفع کوچک
و من در حقیقت هم چهره ام زیبا و جذاب است.

سلام خسته نباشید
دیشب خوابی دیدم با موضوع فرار از دیوانه و کم‌توان ذهنی
با دوستم در سالنی بودیم ناگهان پیرمرده با عصا که مشخص بود دیوانه طور بود با سرعت کم به طرف دوستم آمد تا با عصا بزنتش رفیقم گفت این دیوانست چند روزه همه چیو ول کرده تا منو نزنه ول نمیکنه من در کنار رفیقم فرار کردیم تا رفیقمو گیر اورد بعد از چند ساعت و ضربه ای به او وارد کرد بعد نگاهی به من کرد و با سرعت آرامش به طرف من آمد که من پا به فرار گذاشتم و به گفته رفیقم این هر جا باشی تا گیرت نیاره آرامش نداری و ول کنت نیست شروع کردم به دویدن دیدم از دور اروم اروم داره میاد به جلوتر که رسیدم یک کم توان ذهنی جوان تری در حال دنبال کردن شخصی دیدم سرمو انداختم پایین که جلب توجه نکنم که یکهو آن شخص رو ول کرد شروع به حمله طرف من کرد و من شروع به فرار

سلام من درخواب مردی رو دیدم که دیوانه وار منو دوست داشت اونقدر که تو خواب احساس کردم بدون او مرد میمیرم یه حسی عجیبی داشتم بهش تا اینکه یه مشکلی واسش پیش اومد و من از ترس از دست دادنش خودکشی کردم اما زنده موندم او مرد سراغم اومد و ازم خواست باهاش زندگی و کنم حتی دست منو بوسید تا اینکه از خواب بلند شدم نمیدونم چم شده همش قیافه‌اش میاد تو ذهنم اما من به کسی علاقه ندارم.

سلام ببخشید دیشب یع خابی دیدم خیلی ذهنمو مشغول کرده با خونوادم دلوام شده بود داشتم میرفتم سمت حرم امام رضا چون شهر مشهدم بعد یهو نمیدونم چیشد سر از یجای دیگ در اوردم داشتم بر میگشتم خوردم بع یک پسری یه جریانی پیش اومد ک سر لج و لجبازی چن ساعت الاف شدم همونجا طرفو نمیشناختم ولی انقد ک حس خوبی بهم میداد همونجا حس کردم نمیخام از پیشش برم ولی بعد اینکه مادرش اومد و منو دید رفتارش سرد شد و گفت برم خیلی ناراحت بودم ک همونجا بیدار شدم هنوز چهرش تو ذهنمه اخع مگ میشه تو خوابم کسیو ک نمیشناسی دوس داشته باشی😭