تعبیر خواب عشق و عاشق شدن

سلام من خواب دیدم یکی از دخترانی روکه همکلاسی ماست عاشق من شده ولی من هیچ احساسی به او ندارم بعد وقتی که اون دختر می خواست از خانه ما بره توسط دسته ای از سگ های هولناک حراس انگیز دیو زاد کشته شد بعد من دیدم سگ هارو روی زمین دارن اعدام می کنن اما ندونستم چه اتفاقی افتاد ممنون می شم بگید تعبیرش چیه

سلام من چند هفته ی پیش خواب دیدم که در مطب دكتر نشسته ام كه خلوت بود و در اين فكر بودم كه چگونه مشكلى را كه دارم حل كنم كه ناگهان پسرى تقويبا اشنا و حدود ١٤ سال از خودم بزرگ تر آمد و به من گفت تنها راه حل مشکلت این است که عاشق من شوی

سلام

من درخواب دیدم که پسری بمن ابراز علاقه کرد و واقعا عاشقم بود اما من میخواستم جواب منفی به اون بدم ولی قبل از جواب من، من رو از پدرم خواستگاری کرده بود و پدرم هم جواب مثبت داده بود و قرار بود فردا باهم عقد کنیم و من راضی نبودم

اون پسر متوجه شد که من راضی نیستم و کمک کرد فردا مراسم عقد برقرار نشه اما کم کم انقدری بمن محبت کرد و عشق و علاقشو نشونم داد که من هم به اون علاقمند شدم خواستم بدونم تعبیرش چیه

سلام قبل از این خواب مو تعریف کنم بگم که من خواهر ندارم تک فرزندم و در واقعیت با اقای تو رابطه هستم

خواب دیدم که دوست پسرم شوهر خواهرم بود اون چیزی که تو خواب یادمه زنشو که میشد خواهر منو خیلی کم دوست داشته ولی عاشق من بوده منم واقعا عاشقش بودم این قدر رابطه مون خوب میبردیم جلو که خانواده مون شک نمیکردن جوری شده بود که من حالم بد شده بود گفتم به دامادمون بگین بیاد وقتی اومد رفتم بغلش کلی همدیگرو بوس میکردیم خیلی باهم اوکی بودیم اصلا دلم برای خواهرم نمیسوخت چون شوهرش برام مهم بود ن خواهرم بلاخره عاشقانه تو خواب همدیگرو دوست داشتیم خواستم بدونم منی که خواهر ندارم تعبیرش چی میشه ممنون میشم بگین

سلام من یه خوابی دیدم ک ممنون میشم تعبیرشو بگید.

دیدم ک خیلی تا اعماق وجودم عاشق دختری شدم ک اصلا نمیشناسمش بعد بدلیل اتفاقاتی ک نفهمیدم چی بود باهم به مشکل خوردیم من خیلی سعی کردم ک اونو بسمت خودم بکشم ک از خواب بیدار شدم.(لطفا بگید)

سلام من خواب دیدم که از یک شخص که از من حدود ۲۰/۳۰ سال بزرگتر است و صاحب مغازه ای هست خرید خوراکی کردم و چون او مرد مهربان و خیلی خوبی بود حتی قیمت را خیلی کم حساب کرد بعد دفعه دوم که رفتم که مبلغی پول را به او برگردانم او انگار عاشق من شده بود و خودمم حسی داشتم انگار که از او خیلی خوشم می اید و عاشق او شدم.و او به طرز لباس من و هیچ چیز توجهی نمیکرد و فقط خود من برای او مهم بودم.تازه اول خواب, عشق اولم را هم دیدم اما خواب به گونه ای بود که انگار دیگر او را حتی ذره ای دوست ندارم.تعبیرش چیست؟

سلام وقتتون بخیر چندروز پیش خوابی دیدم ک ذهنمو به خودش مشغول کرده. خواب دیدم که با یکی از همسایه هامون که سه تا پسر داره رفتیم جایی و باهم خونه خریدیم خونه دوطبقه بود و یه حیاط فوق العاده بزرگ داشت. من خیلی ذوق میکردم چون پسر وسطیش رو خیلی دوست دارم. اوناهم ذوق میکردن. بعد دیدم ک توی حیاط یه حوض با شیر اب هست منم رفتم صورتمو شستم و بینیم رو حسابی تمیز کردم و اومدم توی بالکن ایستادم بعد دیدم ک اونطرف حیاط ی اتاق هست ک کرده بودیم انباری و پسر همسایمون ازش بیرون اومد. دلم میخواست برم کنارش اما دیدم ک چهارتا دختر خوشگل ازبیرون اومدن رفتن پیشش دخترا رو میشناختم. یکی از دخترا خیلی باهاش گرم گرفت و من خیلی خیلی ناراحت شدم. میخواستم برم پیشش ک اجازه ندم دختره بهش نزدیک بشه ولی لباس مناسب تنم نبود خیلی تیپ معمولی و ساده ای داشتم بهمین خاطر نرفتم. ی لحظه تو خوابم پسر همسایه صدای ضبطو زیاد کرده بود وهمه میرقصیدن. منم این بین تصمیم گرفتم برم چند دست لباس شیک بخرم ک ازون دخترا سرتر بشم بعد برم پیششون. مادرم اومد گفت درسته این دخترا دورشن ولی اون فقط تورو دوست داره و حواسش پیش توئه چون از همه حال تورو میپرسه ونگرانته و چند دفعه هم حالتو ازمن پرسیده میگه مژگان کجاست چشماش خوب شد و سوالای دیگ. بااین حرف یکم ارامش گرفتم. داشتم میرفتم لباس بخرم تیپم خیلی شیکتر شده بود و از داخل ی پارک داشتم میرفتم.ک از خواب بیدار شدم. میشه لطفا تعبیر خوابم رو بگید؟

سلام من با کسی ک دوستش دارم کات کردیم…‌ خواب دیدم اون زو ی جایی دیدم… انگار همسایه ما شده بودن … خواهر عشقم ی دختر داره ک هی دخترش و می فرستاد پیش من براش موهاشو ببافم ..اون دختره تو خواب میگفت ک دایی من از تو خوشش میاد .تو عمومی ک میخای بشی زنش .اما من یادم هست ک این دختره اومد پیش من کلی هم از من خوشش میومد و اینا.. وقتی آمدم موهاش بافته بود نیاز ب یافتن نداشت…اینکه ی دفعه عشقم رو دیدم اون ی چیزی دستش بود میخاست بخوره من ازش برداشتم خوردم… بهش گفتم چرا هنوز بلاکم کردی از بلاک درم بیار… اون ب من تو واتساپ تو خواب پی ام میداد و زنگ میزد اما انگار بلاک بودم… کلی التماس کردم گ از بلاک در بیاره…بعد ی دفعه پریدم تو بغلش و کلی بوسش کردم.اون احساس رو نشون نمی داد…ی چیزی هم تو خواب بهم گفت ک باعث شد از خواب بپزم اما یادم نیست چی گفت…درکل انگار همسایه ما بودن و من هرروز اونا رو میدیدم..من هم خیلی ناراحت بودم ک جدا از هم شدیم .خیلی گریه میکردم …