تعبیر خواب زیارت و زائر

سلام من خواب ديدم رفتيم تو يه خونه كه وليمه مكه ميدادن انگار همكارم رفته بود سفر هم پهن بود مكه تعبيرش چيه ؟

سلام در خواب دیدم یک پلاک طلا برای هدیه به حرم امام رضا میبریم. تعبیرش چیست

سلام.خسته نباشید من خواب دیدم که همراه با ساکم رفتم که شب تاصبح رو در حرم امام رضا بمونم. وارد خونه ای شدم که تعداد خیلی کمی هم بودند وهمه ماسک زده بودند و اونجا موندم که در نیمه های شب که گرسنم شد داخل حیاط دیگ بزرگی دیدم که پر ازاز کلوچه هایها قندی نذری بود و منم جیبهامو پر از این کلوچه ها کردم کهکه تاصبح گرسنه نمونم.. پس از مدتی به ذهنم رسید که صحن اصلی حرم رو برم و اینجادر ینا خونه سیمانی و اجری نمونم داخل حیاط داشتم دنبال گلدسته ها میگشتم که دیدم دقیقا چسبیده به همین خونه است ولی دیوار های اجری مانع میشدند که که دقیق ببینم و راه مستقیمی برای ورود داشته باشم بعد بخاطر سنگینی ساک منصرف شدم ک بروم و قانع شدم به ماندن.ممنونم پیشاپیش

سلام من خواب دیدم که با چند نفر از خانواده به حرم امام رضا رفته ایم و من و پدرم داریم به ان ها شربت میدهیم و پخش میکنیم تعبیر ان چیست!؟

سلام من امروزصب بودخواب دیدم ک باپدرم مادرم وبرادرم راهی شمالیم همین ک رسیدیم دیگ کسی دوربرم ندیدم ی اتاقی بودک من تنهابودم اومدم بیرون دونفردیدم ک یکیش ازهمشهریای خودمون بودبهش گفتم هرجامن میرم توام هستیا برگشت گفت بالاخره اومدی مشهد گفتم اره خیلی انتظارکشیدم دلم هواشوکرده بوداماهنوززیارت نرفته بودم همش فکرم درگیربودمن توراه شمال بودم چطوراومدم مشهد بعدیهوازخواب بیدارشدم نفهمیدم چیشد تعبیرشومیش بهم بگین

پیامی ارسال کنید…

سلام دیروز ساعت حدود یک ربع به پنج عصر خواب دیدم؛ تصمیم گرفتیم پیاده بریم کربلا، به مادرم و برادرم گفتم شما جلوتر از من برید منم خودمو میرسونم بهتون، بعد منم با راه اوفتادم یه مسافتی رو با ماشین با سرعت رفتم تاقبل از گیت خروج، اونجا ماشین رو پارک کردم و بعد پیاده از دروازه و مسجد مانندی که تقریبا کامل بود ولی هنوز داشتن کار میکردن و کاشی های فیروزه ای خطاطی شده رو یه قسمت چسبانده بودن یه قسمت داشتن می چسبوندن و رو تپه ای بود رد شدم، از اونجا که بیرون رفتم سمت چپمو نگاه کردم دیدم راهی نیست و دره س سمت راستمو نگاه کردم یه مسیر خوب و پهن بود که زوار داشتن پیاده میرفتن، از دور مادرم و برادرمو پایین دو سه تا پیچ دیدم که اونا هم داشتن پیاده مسیر زیارت رو طی میکردن، منم راه اوفتادم که بهشون برسم خیلی سریع نزدیک شدم و فقط مادرمو از پشت میدیدم چند قدمیش بودم اون نمیدونست پشت سرشم و با خودم میگفتم الان ببینه منم خودمو رسوندم چقدر خوشحال میشه و منم یهو دلم براش تنگ شد تو دلم براش دعا کردم و شدید گریه میکردم و دعا میکردم (از امام حسین(ع) خواستم عمر مادرمو زیاد کنه از عمر من بگیره و به عمر مادرم بده) تو همین حال بودم یه زنی که همسایمون بود چند ماهی هست مرحوم شده رو از روبرو دیدم (در حال برگشت از زیارت) منم سریع اشکامو پاک کردم که نبینه گریه کردم داشت با مادرم احوالپرسی میکرد و منم داشتم بهشون نزدیک میشدم که بیدار شدم.

ممنون میشم تعبیرش رو لطف کنی

سلام وقتتون بخیر، خواب دیدم به مسجد جمکران رفتم و داشتیم وارد میشدیم و بازرسی رو رد کردم و وارد مسجد شدم خانمی هم به من برخورد کرد با خنده رویی با خودم فکر میکردم تو این اوضاع کرونا چرا نزدیک میشه و فاصله گرفتیم انگار یادم افتاده بود نباید تو شلوغی برم شایدم مثل الان حرمها باز نبود ولی داشتن میرفتن به خودم گفتم گنبد رو ببینم انگار زیارت کردم و برمیگردم چون تو این شرایط نمیشه رفت بالاخره موفق شدم گنبد روببینم مثل اربعین کربلا و نجف چیزی جلوش بود اما دیدم و برگشتم و خیلی گریه کردم از اینکه نمیتونم برم جلو مسیر رو پیاده اومدم

سلام و خسته نباشید من خواب دیدم که رفتیم مشهد و تو هتل هستیم وبعد همسایه هتلمون نمیدونم چه جوری شده که حموما یکیه و اومده لباساشو بشوره و چادری که من باهاش زیارت میرم هم اونجاست و گذاشته شده زیر لباس هایی که خانم داره میشوره آبشون داره میره به چادرم بعد من وقتی دیدم عصبانی شدم خانم هم چادر منم شست ولی من به دلم نمی شست چون چادر که دیدم، دیدم بالاش لبه چادر سیاه بعد گفتم آخه لباس کثیفاش هم پیش چادر بوده باید خودم دوباره بشورم همین که اومدم بشورم پدرم گفت پاشین بریم زیارت من گفتم آخه من میخوام چادرمو بشورم بابام گفت ول کن نشور با همون بیا بریم من گفتم نه بابام گفت پس ما میریم منم گفتم منم میخوام بیام چادرمو نشستم به شستن بابام هی میگفت ما میخوایم بریم زیارت اونقدر دیگه گریه کردم و ضجه زدم که من نمیتونم برم چون چادرم خشک نمیشد بعد یهو دیدم که عکس مثل مقوای آ۳ دیدم عکس حرم امام رضا روشه اونقدر اونو بوسیدم و گریه کردم و نمیدونم خانوادم هم رفتن یا نه ممنون میشم تعبیرش رو بگین و بعدش دوباره یه خواب جدا دیدم که خونه ی داییم هستیم و من با افتخار میگم ما فردا میخوایم بریم مشهد بعد گفتم نکنه دارم میگم یهو نتونیم بریم مرسی از تعبیر های کاملتون

سلام خواب دیدم همسردوم پدرم به کربلا رفته و پدرم درحال انجام کارها برای گرفتن ولیمه است،من و مادرم وبرادرها وخواهرها شر خیابون نشسته بودیم و مشغول خوردن شیر و نون بودیم که شام ما بود، نامادریم دوست نداش ما در ولیمه اوشرکت کنیم وپدرم از این مسئله ناراحت بود ممنون

مامانمخواب دیدن از زبان خودشون میگم

خواب دیدم در یک جنگل هستم که ضریح وسط جنگل بود،من رفتم بسمت ضریح یک خانومی امد گفت شما باید خادمش بشی،من رفتم داخل،اون ضریح امام رضا بود،من برای چند نفری که میشناختم نماز جداگانه خواندم و اسم آوردم،اسامی مشخص از دوست و فامیل،در چند جهت ضریح میخوندم نمازهارو،باز هم میدیدم فقط خودم انجا بود هیچکسی نبود،با چادر و پوشیده هم بودم و خیلی ساعت بود که من در ضریح مشغول نماز برای دیگران بود و قشنگ اسم می آوردم،مثلا میگفتم خدایا سارا خوشبخت بشه،منا خوشبخت بشه،و اسامی زیادی را نام بردم. ممنون از تعبیرتون