تعبیر خواب ذرت (خام و بو داده)

سلام. وقت بخیر🌸
بخش اول. خواب دیدم توی خیابونم یه ذرت خام بزرگ دستمه و دارم ازش میخورم بعد متوجه شدم خونه مون داداشمو فرستاده بودن دنبالم و هی تعقیبم میکرد و میدیدمش سریع ذرت رو نصف کردم تهشو گذاشتم تو جیبم.بالاخره پیدام کرد رفتیم خونه منقل بود و زغال گل کرده بودن که ذرت کباب کنیم. من این کارو انجام دادم اما زغالاش خاکستر گرفته بود و کمی سخت بود.ب محض اینکه ذرتا رو گذاشتم رو زغالا به سرعت یه پوست سیاه نرم گرفتن اما بعدش اون پوست میسوخت و دونه ها مشخص میشدن اما دیدم ذرت هاش کم دونه میشد

سلام خواب دیدم با همسر سابقم آماده رفتن به سفر میشدیم و قبلش میخواستیم چزی بخوریم و بعد حرکت کنیم ولی ایشون خیلی کند بلال هایی که بود رو بو میداد من یه بلال دیگه برداشتم دادم گفتم سریع تر اینو اماده کن و همینطور شد و من گذاشتم لای نون و میخوردم بعد دیدم دارم وسایل رو جمع میکنم حرکت کنیم و همه چی رو آماده کردیم و اومدیم بیرون از خونه و اونجا از همسر سابقم خواستم بلیط رو نشون بده ببینم به موقع داریم حرکت میکنیم که فهمیدم چند ساعتی به حرکت قطار مونده و گفتم حتما اشتباه کردیم و از قطار جاموندیم وگرنه چرا باید چند ساعت جلوتر من آماده شده باشم.

سلام دیشب خواب دیدم یکی از دوستام بهم ذرت بوداده داد و گفت این اخرین پولم بود ک برات ذرت خریدم یه عالمه بود منم گرفتم ولی انگار از چیزی ناراحت بود برادرش هم خیلی با من صمیمی بود سعی داشت با حرف زدن ب من نزدیک بشه ولی من پا نمیدادم دوسمم لباس نیمه برهنه پوشیده بود و ب من میگفت کاش یکی پیدا شه خرج منو بده ببخشید میشه تعبیر کنید متشکرم

سلام،خواب دیدم با مادرم رفته بودیم شهر محل تولدم بعد قرار شد سریع ی چیزایی بخریم قبل از برگشت، تو مسیر یهو ی سبزی فروشی بزرگ‌ دیدم رفتیم داخل سبزی جدا میکردیم، سبزیهاش‌خیلی تازه و خوب بودن، بعد مادرم رفت بلال ورداره من دیدم بلال اش اصلا خوب نیست یعنی بیشتر دونه هاش ریخته بود، مادرم اصرار داشت بخره ولی من نمیزاشتم،،،

بعد رفتیم داخل مغازه برنج فروشی، مادرم برنج خرید با اینکه گرون بود،من برنجارو چک‌ کردم و گفتم خیلی قاطی داره ولی درکل برنج خوبی بود…

سلام وقت بخیر من خواب دیدم تو طبیعتم یجای خیلی سر سبز یه رود پر اب هم جریان داشت یه مقدار بلال رو زمین بود با یه مقدار ماهی که روشون برف انگار قبلا باریده بود و حالت یخ زدگی گرفته بود و باعث شده بود قسمتی از بلال ها خراب شه داشتم بلال هارو از اون برفک ها خارج میکردم که یه کلاغ اومد سعی میکرد ماهی برداره منم هی با چوب مانعش و می ترسیدم که کلاغ حمله کنه بهم و نوک بزنه بهم