تعبیر خواب دعوا و درگیری (مشاجره)

سلام خسته نباشید تورو خدا جواب بدید امیدوارم مثبت باشه
من خوابی دیدم البته واضح نبود
این بود که من انگاری وارد یه جایی میشم خونه مانند قدیمی بود ، و تنها هم نبودم و نمی‌دونم چه کسایی همراهم بودند، میگم واضح نبود بعدش اونجا یه خانم مسن غریبه باهام دعوا کرد انکاری به خاطر یه موضوعی. بعد من هم از اونجا اومدم بیرون به همراه افرادی. و همینطور که بیرون مشغول بودم نشسته بودم انگاری با بقیه اون خانوم حرف میزد با دعوا و یه جورایی شکایت میکرد ازم … میشه بگید تعبیرش چی میشه 😢 نگرانم

سلام نمیدونم چرا غالبا تمام کابوس خواب های وحشتناکم رو تو خونه مادربزرگم میبینم این علت خاصی داره ؟خیلی برام عجیب!!دیشب خواب دیدم با اقوام تو خونه مادربزگ جمعیم و داشتم تلویزیون نگاه میکردم هی مامانم خاموش میکرد میگفتم روشن کن مامانم اصلا گوش نمیکرد هی الکی میخندید مثلا شوخی و دائم خاموش روشن میکرد یهو من عصبی شدم کنترل پرت کردم شروع کردم داد بیداد کردن اصلا به روی خودش نیاورد اومدم تمام وسایل خودمو جمع کنم برم همینجور با حرص دنبال لباسام بودم به دنبال اینا همه چیزم بهم میرختم وحشتاک عصبی بودم

سلام در واقعیت با پدرم رابطه خوبی دارم ولی بخاطر یه سری چیزها ازقدیم دلخورم
دیشب خواب دیدم خونه پدری هستم و بابام به شدت باهام بده و باتندی باهام حرف میزنه انگار ازم متنفره بعد انگار دیدم سرم پر شوره شده و مامانم پیشمه داره سرمو نگاه میکنه که بابام مهربون شد واومد موهامو شونه کرد
ممنون میشم تعبیرکنید

سلام دیشب خواب دیدم ازشوهرم میترسم انگارمیخواست چیزی بگه وبلایی سرم بیاره همش میخواستم فرارکنم جلوی چشمش نباشم خیلی استرس داشتم
یهو ازخواب پریدم

سلام خسته نباشید.ممنونم از پاسخدهی خوبتان.
بنده خواب دیدم که یکی از افراد ضربه زننده به خانواده مان، وارد خانه ای که ما هستیم شده و با ریا کاری و دو رویی تمام، میان آشنایان رفت آمد میکند، پس از آنکه آشنایان رفتند، خانواده ام و خودم اورا در کوچه ای تا آخرین توانمان کتک زدیم و او بدون دفاعی، تنها کتک میخورد! در آخر هم عینک او را جلوی چشمانش دور انداختم و درحالی که به سمت آن میرفت و ناتوان بود آن را جلوی چشمانش عینک را خورد کردم.
ادامه صحبتم در کامت بعدی

سلام خسته نباشید ببخشید من خواب دیدم که زنداداشام شهرستان پیش مادرم و پدرم رفتن ک اونجامادرمواذیت میکنن بجای کمک بیشترریخت وپاش میکنند وهمش مادرم جمع می‌کنه من هم ازاین موضوع ناراحت شدم چندباری به آنهاگوش زدکردم که شما هم اینجا زندگی میکنید گوش ندادن و برگشتن جواب پس دادن اول دعوای لفظی بودبعدکارب کتک کاری کشید دروسط همین خواب هم دیدم که خواهرخیلی کوچکی داردماست سلطی راروی زمینوفرش میریزد ک زن داداشم عین خیالش هم نیست پیش مادرش گفتم پاشو ماستاروجم کن ابجیت ریخته.جاریش هم میزدش‌تووسطدعوااخرش‌هم‌ب

سلام دیشب خواب دیدم با مادرم بحثم شده و شوهر خواهرم که ما با هم رابطه خیلی خوبی داریم سرم داد زد و من رو دعوا کرد که چرا با مادرم جر و بحث میکنم منم هیچی نگفتم اما خیلی عصبی بودم که چرا سر من داد زده و همش با خشم بهش نگاه میکردم تعبیرش چیه ؟

سلام من در خواب دیدم که در یک مراسم هستم و آشنا هم آنجا بودند ورفتیم برای صرف ناهار من رفتم سر یک میز نشستم که دو نفر با دو بچه غریبه بودند ونمی شناختمشان و به یکی از آنها گفتم لطفا آن طرف تر بشین ولی او بی حرمتی کرد و فوش داد و من بعد از خوردن ناهار اون شخص را گرفتم وحسابی کتکش زدم آن شخص دیگه هم اومد و او را هم زدم و آشنا هایم هم اونجا بودند ولی عکس العملی نشان ندادند.
لطفا تعبیر خواب را برایم بگویید.ممنون

سلام خواب دیدم که در یک مهمانی هستم اقوام بیرون داخل حیات نشسته بودن و من رفتم از اونها پذیرایی کردم بعد که به اشپزخونه برگشتم مادرم شروع کرد به غر زدن از من جلوی خالم و همه میگفتن ک اروم تر مهمونا بیرون میشنون ولی مامانم همچنان صداش بلند بود من هم تا حدی از خودم دفاع میکردم و نگاه خاله ام که انگار هیچ چاره ای نداشت رو میدیدم از عصبانت استکان رو روی میز کوبیدم و تو دستم شکست و خورده شیشه هایی از اون داخل دستم رفت و جای زخماشو کف دستم میدیدم اما به روی خودم نیاوردم و به کسی چیزی نگفتم و همچنان مادرم مشغول حرفایی بود که از نظر من فقط غر بود.و با اینکه صداش بلند بود ولی مهمونا چیزی نشنیدن.
ایا تعبیری دارد؟

با سلام من خواب دیده ام با یکی از دوستانم که چند سال پیش همکلاسی من بود در حیاط آپارتمانمان که مدرسه شده بود داشتیم حرف میزدیم که او داشت باغچه مدرسه را آب میداد من به اوگفتم میرم جایی و الان میام اما وقتی ۳ مترازش دور شدم نمیدونم چیشد اون با شلنگ آب منو کلا خیس کرد و تمام کیفم و لباسام خیس شد بعد چند دقیقه که داشت منو خیس میکرد من بزور توانستم برسم بهش قبلا با هم همکلاسی بودیم من اورا زیاد اذیت میکردم و زورش به من نمیرسید حتی من به او لقب ببعی میدادم و زیاد مسخرش میکردم اما او در خواب خیلی زورش از من بیشتر بود هی منو میزد در هدی که تمام بدنم و لباسم پر خون شده بود و بدنم پر چنگ های وحشت ناک در آخر منم یکیم زدم و بدن اون هم کمی خونی شد و در آخر کلا تو دانش آموزان ما دو تا بودیم آخر دعوا من یکم زدم کمی خونی شد انتهای دعوا یه معلم غریب اومد که هیچکدوممون نمیشناختیم ولی معلم بود و دیگه نمیدونم اون مارا جدا کرد یا نه ولی دعوا تمام شد و از طریق آسانسور رفتیم خون هامون من در آسانسور هی استرس داشتم چون تمام لباسام و بدنم خونی شده بود ولی یه جزع من کسی استرس نداشت من وقتی رسیدم به خونه پدر و مادرم به من چیزی نگفتن ..