تعبیر خواب جن و پری چیست؟

ادامه: منم باهاش پرت شدم پایین. و بعد خودمونا توی یه خونه دیدیم که دو تا پا هم اونجا بود و غیب میشدن و وقتی ظاهر میشدن, من بهش حمله میکردم، اما نمیتونستم بگیرمش.

دعا گردنم دارم دست روی دعا گذاشتم ولی فایده نداشت

ذکر یا علی گفتم یخورده بیشتر فشار داد

و متاسفانه ول کن نبود و خواهر کوچیکم رو صدا کردم که بیاد و با هم به یکی از دوستام زنگ بزنم کمکم کنه

جالب اینجاست موقعی که داشتم دنبال شماره میگشتم عکس های مبتذل میدیدم تو گوشیم و شماره دوستم رو پیدا نمیکردم

و پس از چند دقیقه از خواب بیدار شدم و وقتی ازخواب بیدار شدم پشت کمرم جایی که گرفته بود درد میکرد

تو اتاقی که نمیدونستم کجا بود دو تا یکی زن یه دختر ظاهر میشدن که وحشتناک لبخند داشتن بهم میترسیدم ولی نمیدونم جن بودن یا روح یادم نیس اولا خیلی میترسیدم بعدش دیدن نمیترسم دیگه رفتن حتی بچمم میدیدشون

سلام و عرض ادب من خواب دیدم تو خونه خودمون یه اجنه ای به سمتم اشیا پرتاب میکرد و وسایل خونه اول اروم به سمتم قل میخوردن و یهو به سمتم پرتاب میشدن تعبیری داره؟

سلام خواب دیدم یکی که نامریی بود و به نظر تاریک و سیاه بود گرچه نمی دیدمش ولی حسش میکردم پشت سرمه البته سوار بر اسب که اونم رنگ سیاه بود. مرتب پای راستم رو می کشید منم از ترس بغل بابام میرفتم و جیغ زدم آخرش یادم نیست چه دعایی خوندم و با سردرد از خواب پریدم. اینم بگم شاید کار ضمیر ناخوادگاهم بوده که منو از خواب بیدار کنه آخه دیابتی هستم و معمولا افت قند دارم. درست مثل الان من بعد از این خواب که به هدف بیدار کردن به شکل کابوس در اومد، ناگفته نماند منزل ما یه بدشگونی و اجنه هم داره گاهی تردد ارواح رو هم درش حس میکنم و خواهرزاده ام که بچه ساله میگه خونه یه جورایی حس خوبی نمیده و جن داره… لطفا تعبیر خوابم رو بگید و اینکه چکار کنم کمتر از این کابوسها ببینم،هفته پیش هم خواب یه بچه رو دیدم با چهره عجیب غریب که هی جیغ میزد و اسم خدا رو میوردم که ساکتش کنم، اینم بگم مجرد هستم و چندبار خواب بچه هایی که به این دنیا تعلق ندارند با نگاه خیره و خاصی رو در حین بازی تو اتاقم دیدم یا تو خونه حسشون کردم.

سلام من40 دقیقه مونده ب اذان صبح خواب دیدم ک خیلی ترسیدم و گریه کردم خوابم اینجوری بود ک کل خانواده در حیاط مادر بزرگ بودند و ماه کاملا کامل بود و انگار همه خیلی خوشحال بودن چون انگار همه منتظر یک قربانی بودند من هم متوجه هیچ موضوعی نبودم دقیق یادم نیست ولی رفتم وسط حیاط و ته حیاط یه زن با لباس سفید و موهای خیس و سر ب زیر و ترسناک دیدم نمیدونم چرا ولی رفتم سمتش ولی بعدش پشیمون شدم و اروم اروم سمت خانوادم ک یهو از پشت با ی سرعت شگفت انگیز گرفتتم من داد زدم ک یادم نیست ک چی شد اما فقط 3 نفر کمکم کردن ک اصلا یادم نیست کی بودن زن یهو دستم و ول کرد و رفت و من خیلی گریه میکردم اما همه با صورتی خوشحال نگام میکردن ک یهو ی زنی گفت نگران نباش آون جن پاکدامن بود چیزی ازت کم نمیکنه اما یه عضو بهت اضافه میشه خواستم سوال بپرسم ک یهو بیدار شدم آون خیلی ترسناک بود متوجه نمیشم چرا بهش گفتن پاک دامن

سلام،خواب دیدم یه جن با قیافه خیلی عجیب غریب و ترسناک اومده بود انگار به سوالاتم جواب بده ولی حرفارو اصلا یادم نمیاد،اول خیلییی ازش ترسیده بودم ولی بعداز حرف زدن ازش خوشم اومد و اونم قیافش کم کم تغییرکرد و شبیه یه زن خیلی خوشگل شد.میشه بگید تعبیرش چی میشه لطفا؟

سلام من حدودای ۴ صبح خواب دیدم تو اتاقم با برادرم خواب بودم و شب بود و همه جا تاریک بیدار شدیم تو اتاق یه چیز سفید رنگی بود که میچرخید من میگرفتمشم میچرخید انگار یکی داخل اتاقمون بود و من به برادرم گفتم ببین جن اینجاست منم اون وسیله پرت دادم و شکوندمش اما باز تکون میخورد شروع کردم داد زدن دست از سرم بردارین ولم کنیین برو گمشو راست میگی خودتو نشون بده که یهو گوشه سقف یه نور سفیدی زده شد و پیر مردی با موی و ریش بلند سفید و لباسی مثل لباس افغانی ها سفید رنگ تنش بود ظاهر شد فقط نگام کرد منم اعوذ بالله من شیطان رجیم و چند بار تو خواب گفتم ترسیده بودم که ناگهان ناپدید شد و باز گفتم چرا دست از سرم بر نمیداری ک گفت اخه تو بیکاری با خنده

دوباره تو سقف نور دیدم منتظر بودم ببینمش اما یهو یه چیزی روی میزم دیدم که برام گذاشت داخل یه پلاستیک زیپی کوچک یه انگشتر توجهمو جلب کرد نگین کوچک قرمز سوخته ،قهوه ای رنگ داشت و بهش گفتم من از این انگشتر قبلا داشتم فقط رنگ نگینش فرق داشت و سبز بود و برام اشنا بود اما انداختمش رفته ولی تو واقعیت همچین انگشتری نداشتم ….انگشت تره خاص بود روی حلقش یه زائده ای بیرون اومده بود انگار علامت داشت یه چیز دیگم تو پلاستیک بود یه چیزی مثل سنگ طلایی رنگ نفهمیدم چی بودکه از خواب پریدم دیدم تمام بدنم داغه و موهای تنم سیخ

سلام من خواب دیدم همراه دوتا از دوستام و با دوست دختر یکی از آنها ۴ نفری رفتیم سفر من از همون اولش توی خواب نسبت به این سفر حس خوبی نداشتم خلاصه ما رفتیم به یه ویلایی توی خواب هیچ کس شاد و خوش حال نبود همه خیلی حالت بی تفاوت داشتن خیلی خشک و سرد شب که شد و خواستیم بخوابیم من به تنهایی رفتم توی اتاق و داخل اتاق یه تخت دونفره بود که من به تنهایی خوابیدم بقیه بچه ها هم توی حال روی زمین خوابیدن و مدل خوابیدن اونا برام خیلی عجیب بود چون دوست دختر رفیقم بین دوست پسرش و اون یکی دوستم خوابیده بود یعنی وسطشون که برای من خیلی عجیب بود توی خواب من وقتی داشتم می خوابیدم یک دفعه یه چیزی که اصلا یادم نمیاد چی بود ولی توی خواب می دونستم که جن هست و منو از تخت بلند کرد با یه انرژی عجیبی منو از ویلا بیرون برد خیلی ترسیده بودم اون جن یه کارایی باهام میکرد یه چیزایی میگفت که اصلا یادم نمیاد و من از کار اون خیلی اذیت می شدم و خیلی ترسیده بودم سعی کردم فرار کنم که فرار کردم و یهو دیدم وسط حال همون ویلام و بقیه خوابیدن من از شدت ترس رفتم بین اونا خوابیدم یعنی دقیق بین دوستم و دوست دختر اون یکی دوستم که اون سمت دیگه خوابیده بود که یکم گذشت و دوباره جن اومد و اینبار دوستم رو برد(منظورم اون دوستمه که دوست دختر نداشت) و همون اتفاق هایی که برای من افتاد برای اونم افتاد و یهو اونم اومد وسط حال بعد این اتفاق ما همه ترسیدیم بجز اون دختر که نه اتفاقی براش افتاد و نه می ترسید و کلا بی تفاوت بود ولی ماها می ترسیدیم همه رفتیم تو یه اتاق دیگه و در رو بستیم توی اتاق یه میز بود شبیه میز های کنفرانس که پشتش حرف می زنن که همون جن به زور اومد تو و رفت پشت اون میز و شروع کرد به تهدید کردن ما ما همه ترسیده بودیم بجز اون دختر که یه گوشه وایساده بود و بی تفاوت به همه چی که یک دفعه دوستم گفت اون جا یه قرآن هست و سوره اَماره رو بخون تا قرآن رو باز کردم اولین سوره سوره اماره بود و شروع کردم به خوندن در حالی که جن داشت میگفت فایده نداره این کارا و من خوندم و همزمان با گوشیم یه نوحه پخش کردم که اون جن شروع کرد به نابود شدن و از بین رفتن و عجیب بود هی کمرنگ و کمرنگ تر شد تا این که کلا از بین رفت

سلام میشه لطفا بگید تعبیر این خواب من چیه؟این خواب را شب دیدم و تا بعد اذان صبح ادامه داشت

من خواب دیدم که دوست پسرم که ۴ ساله از ایران رفته برگشته ایران و دوباره میبینمش و میگه تولدمه منو یکی از دوستام رو با دوستای خودش دعوت میکنه بعدش که من برمیگردم خونه اون میاد دنبال من که بهم بگه میخواد من تو زندگیش باشم منم انگار از این اتفاق هول شدم و توانایی اینکه برم سمتش رو ندارم یه تعداد آدمی که تو خواب دوستام بودن ولی تو بیداری نمیشناختمشون دستشون رو میارن جلو و یکی یکی به من کمک میکنند که برم پیش این آقا که بینشون همون جن که زن بود میبینم و خیلی میترسم و عقب میرم و دیگه این آقا رو نمیبینم