تعبیر خواب لخت بودن (برهنگی و عریانی)

سلام و احترام.
نامزدم خواب دیده خواهرش برهنه دعا میکرد چی تعبیری دارد؟

سلام صبختون بخیر وشادي خاب دیدم توی حمام هستم یه دختر بچه مث خواهرم رو شستم و داشتم از حمام بيرونش میکردم که دیدم یه پیر مردی که شوهر عمم هستن اومده توی رختکن حمام و پشت در بود من فکر میکردم که اون در آیینه هست و اون پیرمرد منو نمی بینه یه دفعه دیدم گفت من دیدمت ودستشو از اون آیینه رد کرد من خیلی ناراحت و عصبانی بودم وهي جیغ میزدم که مادرم اینا بفهمن خیلی ناراحت شده بودم. متشکرم از تعبيرتون

سلام اگر خواب ببینی به نماز خانه بری برا نماز و پیرهن تنت نیست بعد شرم کنی و پیرهن مشکی برا امام حسین بپوشی تعبیرش چیه ممنون

سلام خواب دیدم در امامزاده ای هستیم بعد از رفتن جمعیت در جوار امامزاده رختخواب پهن کردیم من و شوهرم و خواستیم بخوابیم لباس تن شوهرم نبود ولی من لباس داشتم ولی شلوار نداشتم ک شوهرم گفت بیا بگیر کمی استراحت کنیم بعد چند دقیقه صدای مینی بوسی شنیدیم ک داشت زاییر می اورد ک من بلند شدم شوهرم سریع لباس پوشید و من دنبال شلوارم میگشتم دعا میکردم دیر تر برسن ک یک ملحفه کشیدم دورم ولی ن من ن شوهرم عورت پیدا نیود اصلا بلاخره زوار داخل شدن و من هم شلوار پیدا کردم ولی خجالت میکشیدم ک چجوری بپوشم ملحفه رو دورم

سلام من یه بار خواب دیدم لخت هستم و بدنم کامل مشخص بود یه شخصی وارد شد و من عورتم رو با دستم پوشاندم ان شخص نییندو ندید،چه تعبیری داره خوابم ممنون از شما

با سلام،و آرزوی قبولی طاعات،من برای بار دوم در خواب میبینم که عریان هستم ولی مردم اصلا توجهی به عریان بودن من ندارند یا شاید هم نمیبینند،بار دوم که خواب دیدم داشتیم فوتبال‌ بازی میکردیم و من یه گل زدم و همه خوشحال شدن و من متوجه شدم که کاملا لخت هستم ولی کسی توجهی نداره،نمیدونم شایدم نمیدیدن حالت لخت بودن من را ،ممنون میشم تعبیر بفرمایید

سلام لطفا این خواب رو برای من تعبیر کنید.
داخل یک خونه ی تقریبا خراب بودیم که فقط سه اتاق داشت و انگار پدر خانواده حضور نداشت و خیلی ازین بابت ناراحت بودم در اتاقم داشتم کار میکردم و مادرم هم به خیاطی مشغول بود
درحیاط خانه یک عالمه مرد بود و همون حین یکی از اعضای خانواده میره حمام و برای اینکه من و خودش دیده نشیم هی پارچه رو تنظیم میکرد که اونها مارو نبینن خودش فقط یک حوله دورش بود و حمام رو به روی در حیاط بود.من هی بهش میگفتم ول کن برو داخل من خودم درست میکنم نمیخوام کسی اینطور ببینه تورو لطفا برو اما انگار حرفامو نمیشنید
مردا هم پشت سرهم میگفتن ما کاری به شما نداریم اینارو ببین انگار اویزون شدیم که ببینیمشون
یکهو یکی در و باز کرد و اون عضو خانواده که حوله دورش بود و دید و شروع کرد به گفتن اینکه ما کاری به شما نداریم ولی نگاهش پر از کثیفی بود به طوری که فریاد زدم برو بیرون و حولش دادم اما یه مرد پیرتر اومد تو و چشماش همش با دیدنه اون دختر هی برق میزد و بدنش رو برانداز میکرد و میگفت ما از خدامیترسیم به شما کاری نداریم بش گفتم اگه کار نداری برو بیرون به اون دختر نگاه کردم گفتم برو تو اما جلوی همه ی مردها با حوله ایستاده بود و به حرفاشون گوش میداد انگار که باور کرده و اونانمیتونن بهش اسیب بزنن اما اونا نگاهاشون باحرفاشون زمین تااسمون فرق داشت و میدونستم دارن دروغ میگن و هی میخوان بهش دست بزنن.
من حولشون دادم بیرون اما زورم نرسید و ناتوان شدم،دست و پام سست شد و گوشه ی دیوار نشستم به مادرم نگاه کردم گفتم بسه بگو برن
انگار هیچ توانی برای مقابله بااونها واسه ی اسیب نرسوندن به اون دختر نداشتم
مادرمم بیشتر از من ضعیف شده بود.
تعبیر این کابوس چیه واقعا؟