تعبیر خواب ارتفاع – افتادن از بلندی در خواب چه تعبیری دارد؟

درود
خواب دیدم در پشت بوم مدرسه چند تا دانش آموز ایستاده بودن و من اونارو هل دادم یکیشون مرد ولی یکی ک زنده مونده بود از من شکایت کرد ولی من فقط تنبیه شدم که مدرسه رو تمیز کنم نه چیز دیگه ای
و یکم بعد اون که زنده مونده بود خودکشی کرد بهم گفت همینو میخوای و بعد خودشو پرت کرد
موقع خواب حس عجیبی داشتم و برام عجیب بود
و وقتی هم گفتن مدرسه رو تمیز کنم با اینکه مجازات کمی بود خیلی عصبی شدم

سلام روز بخیر

خواب دیدم شب بود و با خواهر کوچیکم رفته بودیم روی پشت بام یه هتل ( خیلی رفته بودیم بالا به طوری که به ابر ها رسیده بودیم ) من یکم ترس داشتم که اینقدر اومدیم بالا و نفسم هم درست بالا نمیومد توی حال و هوای خودم بودم که یه دفعه دیدم خواهرم رفته لبه ی پشت بام سریع دویدم تا نجاتش بدم ولی موفق نشدم و افتاد پایین و بعدش دیگه چیزی ندیدم

لطفاً تعبیر خوابم رو بگید ممنون از سایت جامع و خوبتون

سلام استاد گرامی
خواب دیدم برادر شوهرم از پشت بوم طبقه پنجم ساختمون خونشون پرت شد پایین و ما تو خونشون بودیم و از پنجره دیدیم پرت شد پایین و بعد مدتی شوهر خاله همسرم اومد و گفت نمردن و اورژانس اومده

سلام
خواب دیدم روی سنگ شلی هستم و داره فرو میریزه بهد برادرم دستشو دراز کزد و دستشو گرفتم و نجاتم داد تهبیرش چی میشه

سلام وقت به خیر
من خواب دیدم که یه کودک از یه بلندی سقوط میکنه پایین و دفعه دوم یه کودک دیگه با یه اسب قهوه ای از بلندی سقوط می کنند. هویت این دو بچه برام مشخص نیست و چیزی که عجیبه اینه که وقتی بالای سر جنازه کودک میرسم اون مرده ولی خونی وجود نداره ( من یه دختر مجردم )

سلام ببخشید من یه خواب دیگه هم دیدم داشتم میرفتم سرکارتوکوچه افغانیها داشتن کار میکردن گفتن ازاینجا نروما داریم کار میکنیم و دورزدم واز راه دیگه رفتم ودوستم وچندنفردیگه توکوچه دیدم ولی نمیدونم داشتن کجا میرفتن احوالپرسی کردم ودوستم گفت کجا میری گفتم سرکار بعد خداحافظی کردن و رفتن دیدم با لباس خونه دارم میرم سرکارسریع رفتم تاعوض کنم شهرمون یه حمام قدیمی داره که دارن بازسازی میکنندرفتم سمت حمام واز دیوارش پریدم بالا واونطرف دیوار بنر ریخته بودازاون به راحتی اومدم پایین اصلا سخت نبود

سلام وقتتون بخیر

من دیشب خواب دیدم که من و خونوادم تو روستایی هستیم که باغ های درخت نخل زیاد داشت من خودم تنها تو یکی از باغ ها که شبیه پارک بود با چند تا پسر و دختر های بزرگتر از خودم هستم و هی تعدادشون بیشتر می شد و از این اتفاق خوشحال بودن به نظر می رسید همدیگه رو میشناسن ولی من هیچ کدوم رو نمی شناختم جز داییم یکی از دایی هام توی اون مهمونی بود یه دفعه برگشتم دیدم که پسر مورد علاقه ام هم اونجا نشسته و داره نگام می کنه و دو چیز یادم میاد اینکه داشت لبخند میزد و یه ساعت مچی جدید تو دستش بود بعد از مدتی متوجه شدم بزرگترایی که میشناسمشون دارن میان مث عموهام و زن عمو هام کلا افراد خونواده پدریم یک دفعه متوجه شدم با قرعه کشی دختر عمه ام که چهار سال ازم کوچیکتره رو به روم نشسته که ورق بازی کنیم یک ورق بازی دست جمعی بود هر کس رو به روی کسی داشت بازی می کرد یه زنی دو تا ورق به ما داد یه چیزی مث امتحان گفت قبل از بازی به سوالاتش جواب بدیم و از اونجایی که حتی سوال اولش هم بلد نبودم از اونجا خارج شدم سوال اول نوشته بود معنی کلمه معتاد چی میشه ولی گزینه ها همش سه حرف انگلیسی بودن
بعد مامانمو دیدم که با یکی از زن عمو هام داره صحبت می کنه به نظر می رسید از بابام شاکیه باهاشون رفتم و دیدم ماشینمون تو یک باغی پارک شده اما باغ از اونجایی که ما بودیم کمی ارتفاع داشت اولش کمی شیب داشت و لیز خوردن نتونستم خودمو کنترل کنم سقوط کردم همون موقع از خواب پریدم
اینکه از جای بلندی می افتم چیز عجیبی نیست و اولین بار هم نیست که تو خواب اینو می بینیم همیشه خواب یه اتفاق خاصی داخلش نمی افته و انگار هی صحنه ها عوض میشه از اونجایی که همیشه خواب آشفته ای می بینم می خواستم خواهش کنم دلیل دیدن این خواب ها چیه و اگه میشه تعبیرش کنید لطفاً

نزدیکای صب بود خواب دیدم که همراه دوتادخترم داریم میریم سمت ی خانواده ای که عشایرن یه دوچرخه رو ازشون بگیریم که مال خودمون بود،بعد پسرخانواده گف مادرم و خواهرم خوابن،اون مسری که رفتیم تاپیش اون خانواده راهش از تو ی دره میگذشت که در واقعیتم وجود داره،موقع برگشت دخترکوچیم گف دسشویی دارم اونجا تو مسیر ی دسشویی بود مثلا نوسازبود و باچوب و گل و ی سری چیزای دیگه درس شده ی آینم بود دخترم میگه میخوام برم توالت فرنگی بش میگم ن اینجا توالتشون ناجوره میریم خونه ی خودمون و انگار اون توالت مال خونه ب عمۉی دخترم بودوقتی دخترامو میفرستم برن پایین از سمت پله ی توالت خودم میترسم از ارتفاع چون ی ورش محافظ نداشت دخترام ک پایین بودن گفتن مامان بیا کاری نداره من ی کم چوبایی ک انگار مثل ستون بودن رو فشار دادم ک نیوفتم ولی آخرش افتادم ولی اونقدی ک ترسیدم خطرناک نبود و هیچ اتفاقی برام نیوفتاد سریع بلندشدم و باخودم گفتم بیخود ترسیدم چیزی نبود،دوباره خواب دیدم ک خونمون پایین ی کوه یا تپس چادرسرمی کنم برم بقالی و وبقالی بالای همون کوه یا تپه بود ی مقداروسیله برداشتم دوباره گذاشتم گفتم کیفتشون خوب نی گذاشتمشون،وقتی خواستم برم بازم دخترام بودن اوناپایین بودن من میخواستم برم پایین ی چیزی بودکه باش میرفتیم بالا و میومدیم وقتی نشستم ک خودموآویزون کنم برم پایین نشد دخترم گف مامان بیا بش گفتم میددونی بدنشستم تابه خودم اومدم افتادم بازم سریع بلندشدم و هیچ طوریم نشد