تعبیر خواب اسباب خانه؛ دیدن اثاث خانه در خواب چه معنی دارد؟

سلام ،من خواب ديدم توي خونه قديمي مون بودم و توي حمام كنار لباسشويي لباسامو جمع ميكردم برا شستن كه در لباسشويي بشورم اما دور برم توحموم خيلي وسايل ريخته بودولباسا گذاشتم يه ورنزاشتم تو لباسشويي كه بشوره و از حموم اومدم بيرون و توحياط كه اومدم ديدم تو حياط خيلي وسايل قديمي غير قابل استفاده كه بايد ميريختي دور رو هم تلنبار شده بود خيلي زياد بودوعجيب همينجورداشتم راه ميرفتم زير پام خالي ميشدمن روهواراه ميرفتم و از اون اشغالابالا رفتم ولي رو هوا راه ميرفتم واز خونه بيرون رفتم يهوفكركردم برگردم خونه

سلام من خواب دیدم جایی مثل زیارتگاه بودم وقتی رسیدم خونه همه وسایل منزل پدرم فروخته بود میگفت بدهکارم مجبور بودم فقط فرش و پتوی من مونده بود من خیلی گریه کردم تعبیرش چیه?ممنون میشم کمکم کنید

سلام
من خواب دیدم تمام وسایل خونه شروع میکنن به حرف زدن و حرکت اگر تو کلماتمون اسمشونو به کار ببریم
مثلا تو خوابم اگر میگفتم این کمد اشغال یا این ملافه کثیف کمد و ملافه از جاشون تکون میخوردن و میومدن سمتم تا به من اسیب بزنن
اما اگر همون موقع میگفتم چه ملافه زیبایی سرجاش وایمیستاد
هرچیو هرجا میذاشتیم رو هم تو خونه زیرش میگندید و یه حشره یا یه پرنده وحشتناک ازش میزد بیرون مثلا خونه شده بود پر سوسک شاید هزارتا سوسک یه جا گوله شده بودن که یدفعه شروع کردن به حرکت کردن تو خونه چون مادرم گوشه دیوار چنتا چیز رو هم چیده بود
یا یجا مادرم نبود برادرم چنتا چیز گوشه دیوار چیده بود روی هم مادرم تا اومد دید گفت بردار زیرش مثل سوسکا میشه که تا اومدیم برداریم یه پرنده خیلی زشت اومد بیرون نشست رومیز انگار خود پرنده هه گندیده بود
مادرم توی خواب بسیار ناراحت بود و داشت از ما محافظت میکرد
و نکنه جالب اینکه من تو اتاقم داشتم با کسی که دوسش دارم ویدئو کال صحبت میکردم اونم تو خوابم ناراحت بود و هنوز نفهمیده بودم چه اتفاقی افتاده بقیه هی میومدن تو اتاق من مادرم برادرم خواهرم اما به من نمیگفتن چی شده نمیدونم چرا من خیلی دیر فهمیدم چه اتفاقی افتاده که تا فهمیدم یکم بعد از خواب پریدم
تو خواب هی داد میزدم از ته دل از اتاق من برین بیرون اما فریادم انگار صدا نداشت و هیچکس توجه نمیکرد یعنی نمی شنید چون وقتی میومدن مجبور میشدم تلفنمو با عشقم قطع کنم و از ته دل نمیخواستم ( اوایل خوابم )
و اینکه اخرای خوابم نمیدونم چه کسی اون وسطا گفت اخر الزمان شده
ساعت خوابمم ۵.۳۰ تا ۶.۳۰ بود

سلام وقت بخیر طاعات قبول. من صبح خواب دیدم اسباب و اثاث منزل من رو که بیشتر در خواب رخت خوابهایی که دارم رو دیدم فامیل جمع میکنن و میخوان من رو از خونه ای که در اون میشینیم بندازن بیرون. در واقعیت خونه والدین همسر هستیم و هیچ کاری از من که تنها اونجا بودم بر نیامد و با شوهرم تماس گرفتم اونم با ناراحتی پشت گوشی گفت و منظورش این بود که کاری از دستش بر نمیاد وانگار وسایل رو بردیم و خونه جدید چیدیم یا داشتیم می‌بردیم که خواب تمام شد. من چند وقته در واقعیت از شوهرم خواسته ای به حق دارم و انجامش نمیده و باعث ناراحتیمون شده و دلیلی نمیاره حداقل قانع بشم و اینکه انشاالله خدا بخواد می‌خوام کاری رو شروع کنم به فکر اونم این خوابها از شلوغ بودن ذهن من در واقعیه ایا؟؟