گلچینی از زیباترین اشعار ازدمیر آصف که باید بخوانید

ازدمیر آصف شاعری ترک زبان بوده که اشعاری با مضامین روابط انسانی و اجتماعی، عشق، تفکرات انسانی و جدایی را سروده‌ است. برای خواندن زندگینامه و زیباترین اشعار ازدمیر آصف با ستاره همراه شوید.

اشعار ازدمیر آصف

«خالد ازدمیر آرون» معروف به «ازدمیر آصف» شاعر ترک زبان، در ۱۱ ژوئن ۱۹۲۳ در شهر آنکارا دیده به جهان گشود. ازدمیر با وجود علاقه‌ای که به ادبیات داشت، تحصیلات دانشگاهی را در رشته حقوق و اقتصاد دنبال کرد. در سال ۱۹۴۷ فعالیت در موسسه روزنامه‌نگاری را آغاز و به عنوان مترجم در روزنامه‌های «زمان» و «طنین» کار می‌کرد. از آن‌جایی که به نوشتن علاقه بسیاری داشت، اولین نوشته‌هایش را در مجله «ثروت فنون» به چاپ رساند. بعدها «چاپ‌خانه هنر» را در سال ۱۹۵۱ تاسیس و آثار خود را با نام «انتشارات میزگرد» منتشر کرد.

«دنیا به چشم من گریخت»، «تو تو تو»، «در آستانه در» و «نرمی نوازشی نیست» نمونه‌هایی از مجموعه اشعار این شاعر اهل ترکیه است. شعر درباره جدایی و شعر درباره مرگ روابط انسانی و اجتماعی در جامعه، هیجانات و تفکرات عمیق و عشق را می‌توان درون‌مایه اشعار ازدمیر آصف دانست. برای مطالعه شعرهای زیبا و دلنشین از این شاعر ترک‌ زبان با ستاره همراه شوید.

 

گلچینی از زیباترین اشعار ازدمیر آصف

دوست داشتن

دوست داشتن
گاهی وقت‌ها تحمل است
این‌که بتوانی با زخم‌های زندگی
هنوز سرپا ایستاده‌باشی

دوست داشتن
گاهی وقت‌ها، زندگیست
همانند سینه‌ای بدون نفس
از مرگ
قلب بدون عشق
آگاه باشی

دوست داشتن
گاهی وقت‌ها
سنگین است
به‌سان
سنگینی لیاقت دوست داشته‌شدن
و بعضی وقت‌ها

دوست داشتن
حیاتی دیگر است
زنده نگه داشتن
کسی درون‌ات
حتی
با وجود این فاصله‌های دور

 

اشعار ازدمیر آصف با مضمون عشق

 

ღღღ

شبت خوب جان من

میگفتى: “شبت خوب جانِ من”
بیشتر از خوب بودنِ شب،
اندیشه‌ى این‌که جانِ تو هستم
در من ریشه میکرد و سبز میشد

ღღღ

تا همیشه

بعضی وقت‌ها
‏می‌خواهى به قلبى پناه ببرى؛
‏شاید تا وقتى که باران تمام شود.
‏شاید هم تا همیشه

ღღღ

بی تو هم می‌توانم

بی تو هم می‌توانم
به دریا نگاه کنم
زبان موج‌ها
واضح‌تر از زبان توست
هر چه خاطراتت را
در دلم زنده کنی
بیهوده است
بی‌تو هم می‌توانم
تو را دوست داشته باشم

مترجم: ابوالفضل پاشا

ღღღ

عشقِ من

عشقِ من
چو کاجی باشکوه است
نه به وقت خزان برگ می‌ریزد
و نه در زمستان سر خم می‌کند

مترجم: حسین بهروزی

ღღღ

دوست نداشتن

من یکی را دوست نداشتم
او نیز مرا دوست نداشت
یک روز یک جا قرار گذاشتیم
من نرفتم
او نیز نیامد

مترجم: حسین بهروزی

ღღღ

فقدان

از میان‌شان می‌گذرم
دستِ کسی در دستِ هیچ‌کسی نیست
همه در خود فرو رفته‌اند
در ضمیرِ بعضیشان نگاه می‌کنم
هیچ‌کسی با خودش آشتی نیست

خودم را به همه‌کس توضیح می‌دهم
به هر کسی که از خودم بگویم
حیرت می‌کند
به هر کسی که خودم را بگویم
حیرت می‌کنم
کسی از ابتدا با خودش مأنوس نیست

مترجم: ابوالفضل پاشا

ღღღ

شهری که در آن زندگی میکنی

برای من باز بگذار،
درهای شهری را
که در آن زندگی می‌کنی
چیزهایی که

برای تو خواهم گفت،
تنها با سخن گفتن از آنها
به اتمام نمی‌رسد
سال‌هاست از زندگی من،
لحظه‌هایی را دزدیده‌ای
که تمام‌شان
با نام تو یکی شده بودند

برای من باز بگذار
درهای شهری را
که در آن زندگی می‌کنی
تا آن‌جا دلتنگ شهرهای دیگری باشم
این خانه‌ها، این کوچه‌ها و این میدان‌ها
برای ما دو کافی نیست

مترجم: سیامک تقیزاده

ღღღ

تو را نخواهم‌ بخشید

تو را نخواهم بخشید
دیگر همانند گذشته دلتنگ‌ات نمی‌شوم
حتی دیگر گاه به گاه گریه هم نمی‌کنم
در تمام جملاتی که نام تو در آنها جاریست
چشمانم پُر نمی‌شود
تقویم روزهای نیامدنت را هم دور انداخته‌ام

کمی خسته‌ام
کمی شکسته
کمی هم نبودنت، مرا تیره کرده‌است
این‌که چطور دوباره خوب خواهم‌شد را
هنوز یاد نگرفته‌ام
و اگر کسی حالم را بپرسد
تنها میگویم خوبم

اما مضطربم
فراموش کردن تو
علیرغم این‌که میلیون‌ها بار
به حافظه‌ام سر میزنم
و نمی‌توانم چهره‌ات را به خاطر بیاورم
من را می‌ترساند

دیگر آمدنت را انتظار نمی‌کشم
حتی دیگر از خواسته‌ام برای آمدنت گذشته‌ام
اینکه از حال و روزت با خبر باشم
دیگر برایم مهم نیست

بعضی وقت‌ها به یادت میافتم
با خود میگویم: به من چه؟
درد من برای من کافی‌ست

آیا به نبودنت عادت کرده‌ام؟
از خیال بودنت گذشته‌ام؟

مضطربم
اگر عاشق کسی دیگر شوم
باور کن آن روز تا عمر دارم
تو را نخواهم بخشید

ترجمه: سیامک تقیزاده

ღღღ

تو در چشم‌های من زندگی خواهی کرد

تو را در نوشته‌هایم
تو را در نقاشی‌هایم
تو را در ترانه‌هایم
و تو را در حرف‌هایم
پنهان خواهم‌کرد باور کن

تو خواهی ماند و کسی نخواهددانست
و کسی تو را نخواهددید
و تو در چشم‌های من زندگی خواهی کرد

گرمای تابناک دوست‌داشتن را
تو خواهی دید و خواهی شنید
و تو خواهی خوابید و بیدار خواهی شد

نگاه خواهی کرد
روزهایی که می‌آیند
به روزهایی که رفته‌اند
شباهتی ندارند
و تو غوطه‌ور خواهی شد

دریافتنِ‌ هر دوست داشتنی
گذران یک زندگیست
سپری خواهی کرد

تو را زندگی خواهم کرد
قابل فهم نیست
زندگی خواهم‌ کرد در چشم‌هایم
و در چشم‌هایم تو را پنهان خواهم‌ کرد

یک روز
برای فهمیدنِ کاملِ همه‌چیز
خواهی نگریست
من چشم‌هایم را خواهم‌ بست
و تو در خواهی یافت

مترجم: ابوالفضل پاشا

ღღღ

وابسته شدن

به چه ‌چیز تو
این‌قدر وابسته شدم
به چشمان‌ات
که مرا نگاه نمی‌کنند؟
یا به قلب‌ات
که مال من نیست؟

مترجم: علیرضا شعبانی

ღღღ

کسی چه میداند

کسی چه می‌داند
چند نفر در بسترهایی جدا از هم
یک‌دیگر را در آغوش گرفته
و به خواب رفته‌اند

مترجم: فرید فرخ‌زاد

ღღღ

این روزها چقدر زود می‌گذرند

این روزها چقدر زود می‌گذرند
تو هم نگاهی به زندگیات بیانداز
گویی همین دیروز به دنیا آمده‌ایم
تازه به مدرسه رفته‌ایم
تازه همدیگر را دوست داشته‌ایم

این روزها چقدر زود می‌گذرند
تو هم نگاهی به زندگیات بیانداز
گویی همین فردا همه چیز به پایان خواهدرسید

مثل این که فردا خواهیم‌ مُرد
هنوز از زندگی سیر نشده‌ایم
روزهایمان هنوز تازگی دارند
مبادا کاری را به فردا موکول کنی
چون که فردایی نیست

ترجمه: مجتبی نهانی

ღღღ

آیا باید همیشه به هم رسید؟

دل آدمی
به هنگام بهار
زمستان را می‌خواهد
و به وقت زمستان
بهار را
دلتنگ می‌شود
برای هر آن‌چه که دور است
آیا باید همیشه به هم رسید؟
بیخیال شو
بعضی چیزها وقتی که نیستند
زیبایند

مترجم: مجتبی نهانی

ღღღ

دست‌هایت را بده

دست‌هایت را بده خواهم‌ بوسید
از میانِ هزاران دست
از این خطوطِ سفید
خواهم‌ گذشت

دست‌هایت را بده
دست‌هایت را
تو را خواهم‌ کشت
فرو خواهم‌ رفت
در چشم‌هایت
جایی در اعماق آن
خواهم‌ یافت
از آن‌جا بیتابانه
تو را صدا خواهم‌ زد
دست‌هایت را
سرانجام تو را خواهم‌ کُشت

مترجم؛ حامد رحمتی

ღღღ

به تو نخواهم‌گفت نرو

به تو
نخواهم‌ گفت نرو
اگر سردت شد
بارانیام را بردار
این ساعت‌ها
بهترین لحظه‌های روزند
کنارم بمان

به تو
نخواهم‌ گفت نرو
اما باز
خودت میدانی
اگر دروغ می‌خواهی
از من نخواهی شنید
من دلت را با دروغ
نمی‌آزارم

به تو
نخواهم‌ گفت نرو
اما نرو، لاوینا
نام‌ات را پنهان خواهم‌ کرد
آن‌قدر که حتی
تو هم نخواهی فهمید

مترجم: سیامک تقیزاده

ღღღ

یک نفر هیچ‌وقت نمی‌آید

منتظر آمدن همه نباش
یک نفر
هیچ‌وقت نمی‌آید

مترجم: سیامک تقیزاده

ღღღ

اگر او گریه میکرد

من اگر مرده بودم
شاید
او می‌گریست
اما
اگر او گریه می‌کرد
من
حتما می‌مردم

ღღღ

بهترین فصل سال

رسیدیم به بهترین فصل سال
‏به درختانی که برگ‌شان زرد شده؛
‏به پاییز که اندوه‌ست
‏و به اندوه که منم

ღღღ

مادر

نه کنجکاو دیدن بهشتم
نه نگران جهنم
چرا که من
هم خنده‌های مادرم را دیده‌ام
و هم گریه‌هایش را

مترجم: سینا عباسی هولاسو

 

کلام آخر

امیدواریم از نمونه اشعار ازدمیر آصف لذت برده‌باشید. برای خواندن شعرهای زیبایی از شاعران دنیا و آشنایی با زندگینامه آن‌ها با بخش شاعران سایت ستاره همراه شوید.

یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
وب گردی:
مطالب مرتبط

نظر خود را بنویسید