وفات حضرت سکینه | روضه، نوحه و اشعار وفات حضرت سکینه

با مجموعه‌ای از متن روضه وفات حضرت سکینه، متن نوحه وفات حضرت سکینه، شعر وفات حضرت سکینه، روضه وداع امام حسین با حضرت سکینه به همراه فایل‌های صوتی برای دانلود همراه ما باشید.

ستاره | سرویس مذهبی – سکینه بنت الحسین یکی از دختران داغ دیده امام حسین (ع) در عاشوراست. مادر حضرت سکینه حضرت رباب و علی اصغر برادر آن حضرت بود. بر اساس گزارش‌های موجود در مقاتل، سکینه در واقعه کربلا حضور داشته است. بنابر نقل این منابع، در روز عاشورا، امام حسین (ع) برای آخرین وداع، از میدان جنگ به سوی اهل بیت خود بازگشت و با آنان وداع کرد سپس نزد دختر خود سکینه رفت که در گوشه‌ای نشسته و می‌گریست. امام حسین (ع) او را به صبوری دعوت کرد و در آغوش کشید، اشک از چشمان او پاک کرد. در کتب تاریخی آمده است که آن حضرت در روز پنج ماه ربیع الاول سال ۱۱۷ هجری قمری وفات یافته‌اند.

در این روز شیعیان به عزاداری و خواندن نوحه و روضه مصیبت حضرت سکینه پرداخته و یاد و خاطره آن حضرت را زنده نگه می‌دارند. 

وفات حضرت سکینه
متن روضه وفات حضرت سکینه

 

متن روضه وفات حضرت سکینه (س)

حجت الاسلام میرزامحمدی

اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَی الاَرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُم

* تا دم مرگ اینو دائما هر وقت مشرف میشی به زیارت میگی “آقاجان نکنه این زیارت آخرین زیارت ما باشه …” به خدا اربعین که اومدن آخرین زیارتشون شد” دیگه نتونستن کربلا برگردن …” انقده کنار این قبور مطهر ناله زدن،سه روز اونقده ضجه زدن که امام سجاد فرمود: دیدم عمه ها و خواهرام دارن جون میدن” دستور دادم سوار شن به سمت مدینه حرکت کنیم ” همه سوار شدن” اما دیدن سکینه هنوز از کنار قبر بابا جدا نشده ….”

الله اکبر ، روز یازدهمم آخرین نفری که از گودال جدا کردن همین دختر بود …”چی جوری جداش کردن؟؟ من از شما می پرسم ، مگه یه بچه ی ۱۳ ساله چقدر نیرو لازم داره که او رو از کنار بدن بابا جدا کنن؟؟؟ اما نوشتن :*فَجتَمَعَ عِدَّةٌ مِنَ الأعراب،فجروها عن جسد ابیها ….*

به خدا نمی شه بعضی عبارات رو ترجمه کرد،اما خیلی ساده بگم،یعنی این نازدانه رو کشون کشون از کنار گودال بردن …..” اربعینم که وقتی آخرین نفر،خواست با تربت بابا خداحافظی کنه،دید دیگه کسی نمونده باهاش حرف بزنه رو کرد به خاک گرم کربلا،فرمود: اَلا یا کربلا نُودِعکِ جِسماً بَلا کَفَنٍ وَ غُسلٍ دَفِینا …..“

قافله رسید به مدینه،روز جمعه بود وارد مدینه نشدن” بشیر آمد وارد مدینه شدهی صدا زد “یا اَهْلَ یَثْربَ لامُقامَ لَکْمْ بِها” تو خونه هاتون دیگه نمونید ….” چرا ؟؟؟ آخه:*قُتِلَ الْحُسَیْن فَاَدْمُعی مِدْرارٌ …..*فقط یه جلوش رو اشاره کرد” چه جوری کشتنش؟؟ اَلجِسْمُ مِنْهُ بِکَرْبَلاءمُضَرَّجٌ ، وَالرَّأسُ عَلَی الْقَناهِ یُدارُ ….“

قافله به استقبال آمدن به دنبال بشیر آمدن بیرون مدینه به استقبال قافله ی ابی عبدالله ….” چی جوری وارد مدینه شدن بماند، هر کی رفت سراغ یه بانویی” زن ها اومدن نزد سکینه . همه کنار قبر پیغمبر جمع شدن دیدن دختر علی زینب سلام الله علیها ؛یه پیراهن پاره پاره،یه پیراهن غرق به خون،سوراخ سوراخ رو، رو قبر پیغمبر پهن کرد” سفره ی روضه رو پهن کرد … دیدن دیگه نمی شه با زینب حرف زد … اومدن سراغ سکینه … گفتن آی بانو از کربلا تا مدینه کجا به شما بیشتر سخت گذشت؟ فرمود هیچ جا برا ما مجلس یزدید نمی شد …. سر بریده ی بابای غریبم میان تشت … همه مشغول لهو و لعب،خوشگذرانی و می گساری بودن،ما رو به طنابی بسته بودن……ای حسین ………

 

فایل صوتی روضه وفات حضرت سکینه (س)

⚑⚑⚑⚑⚑

حجت الاسلام انصاریان

اسب عربی که خیلی تیزهوشه مخصوصا اگر تمرینشم دیده باشند؛چرا من هر چی با محبت رکابش رو میکشم اسبم حرکت نمیکنه؟باید یه مانعی جلوی مرکبم باشه،خم شد؛چون سر و گردن اسب جلو تره راکب که نشسته جلو رو میبینه اما اگر مانعی باشه باید خم بشه یه مقدار عقب گردن رو نگاه کنه،ابی عبدالله خم شد،دید دختر سیزده سالش دست اسب رو گرفته،نمیذاره بره ….” پیاده شد،روی خاک نشست،سکینه رو بغل دست خود نشوند،آنقدر ابی عبدالله با ادبه که سکوت کرد ببینه بچش چی میگه؟بابا کجا میخوای بری؟عزیز دلم میدان؛بابا از صبح تا حالا که میرفتی برمیگشتی،این بارم برمیگردی؟نه عزیز دلم دیگه برنمیگردم …..”

بابا حالا که میخوای بری و نیای میشه من یه درخواست از شما داشته باشم؟آره عزیز دلم،میدونه یاران همه رفتند،اکبر رفته،عباس رفته،دیگه مردی رو ندارن که از اینا دفاع کنه تنها برادر بیمارشه؛فکر میکنه بابا هم که بره تو این بیابون ما بین سی هزار دشمن گرفتار میشیم،گفت بابا قبل از اینکه بری میدان میشه ما رو به مدینه برگردونی؟نه عزیزدلم،یه ضرب المثلی رو براش گفت:

یعنی سکینه ی من،من دیگه دستم بسته،شما رو نمیتونم برگردونم …” دختر دیگه ادامه نداد حرفشو،حالا بابا شروع کرد به حرف زدن،سکینه جان میشه من از تو یه تقاضا بکنم؟از جا پرید،بابا رو بغل گرفت،صورت بابا رو بوسید،سر بابا رو رو سینه گذاشت،بابا شما از من چی میخوای عزیز دلم؟من از تو میخوام اینقدر مقابل چشم من اشک نریزی عزیزم …‌.”

سکینه جان این گریه های تو داره دل منو آتیش میزنه ….”

“لاتحرقی قلبی بدمعک حسرتا مادام منی الروح فی جسمانی…”

این جمله ی آخر میدونید یعنی چی؟یعنی اینکه سکینه ی من تا لحظه ی آخر مقابل من گریه نکن،دیگه نگفت بعد من گریه نکن،یعنی بعد من هر چی خواستی گریه کن؛دیگه من نیستم جیگرم آتیش بگیره،دیگه بابا رو ندید تا وقتی اومد دید عمه یه بدن قطعه قطعه رو بغل گرفته …..”

“عمتی نعش هذا من؟”عمه این بدن قطعه قطعه ی کیه؟عزیزم این بدن قطعه قطعه ی پدرت حسینه ……..

 

فایل صوتی روضه وفات حضرت سکینه (س)

⚑⚑⚑⚑⚑

وفات حضرت سکینه
متن روضه وفات حضرت سکینه

 

حاج محمدرضا بذری

روضه وداع امام حسین (ع) با حضرت سکینه

 

⚑⚑⚑⚑⚑

متن نوحه وفات حضرت سکینه (س)

سید مهدی حسینی

«آه .. یابن الزهرا حسین ..»

پا به پایِ پدر سفر کردم ، آه حسین
در میان خرابه سر کردم ، آه حسین
پدرم بین ریسمان بودُ ، آه حسین
با رقیه پدر پدر کردم ، آه حسین

در میان خرابه سرکردم‌ ، آه حسین
پا به پای پدر سفر کردم ، آه حسین

عمه ام تا به روی خاک افتاد ، آه حسین
دیده ام را ز اشک تر کردم ، آه حسین
از همان روز تلخ تا امروز ، آه حسین
گریه هر روز تا سحر کردم ، آه حسین

«آه .. یابن الزهرا حسین ..»

تا سه ساله میان راه افتاد ، آه حسین
پدرم را خودم خبر کردم ، آه حسین
سُم مرکب بویِ گلاب گرفت ، آه حسین
از تنی که به آن نظر کردم ، آه حسین

آنقدر داغ دارم از آن دم ، آه حسین
که از این زهر خون جگر کردم ، آه حسین

«آه .. یابن الزهرا حسین ..»

 

فایل صوتی نوحه وفات حضرت سکینه (س)

⚑⚑⚑⚑⚑

نوحه مسجدی رحلت حضرت سکینه – امیر عباسی

شد سکینه با دیده گریان
زائرِ روی سَروَرِ عطشان
آه و واویلا آه و واویلا…

بوده چون عُمری اهل اشک و آه
جان سِپُرده با داغ ثارُالله
آه و واویلا آه و واویلا…

آن اَدیبه با نطق خود هر جا
کرده تبلیغِ راهِ عاشورا
آه و واویلا آه و واویلا…

قلبِ ما را با مِحنت آغِشتَند
سِبطِ احمد را تشنه لب کُشتند
آه و واویلا آه و واویلا…

راه بابایم بوده تا آخر
امرِ بر معروف،نَهیِ از مُنکَر
آه و واویلا آه و واویلا…

 

فایل صوتی نوحه وفات حضرت سکینه (س)

⚑⚑⚑⚑⚑

وفات حضرت سکینه
متن نوحه وفات حضرت سکینه

 

نوحه حضرت سکینه سلام الله علیها – امیر عباسی

حضرت بِنتُ الحسین جانش فدا
شد زِ داغ کربلا شد زِ داغ کربلا
شد سکینه زائرِ خون خدا
آه و صد واویلتا آه و صد واویلتا
میرَوَد در بَرِ،دلبرِ بی سرش
با دلی پر غم و،با دو چشم ترش
اَبتا یا حسین…

پنجمِ ماهِ ربیعُ الاوّل و
سینه ها دارُالبُکا سینه ها دارُالبُکا
زنده شد بَهر مُحبّین حسین
ماتم کرببلا ماتم کرببلا
یاد آن لحظه که،با غم و سوز و آه
گشته بنتُ الحسین،عازم قتلگاه
اَبتا یا حسین…

عمه جان دیگر به قلبم صبر نیست
آه و صد واویلتا آه و صد واویلتا
این تنِ خونین و بی سر جسمِ کیست
آه و صد واویلتا آه و صد واویلتا
گلشن مصطفی عطر یاسش چه شد
پدرِ بی سرم،پس لباسش چه شد
ابتا یا حسین…

 

فایل صوتی نوحه وفات حضرت سکینه (س)

⚑⚑⚑⚑⚑

نوحه وفات حضرت سکینه سلام الله علیها

بی بی سکینه جانم فدایت/سوزد چو شمعی دل در عزایت

ای گوهر نایاب/کوکب و مهتاب/بضعه ی ارباب

آه آه و واویلا…

آرام ِ جان خون خدایی/تو یادگار کرببلایی

تو نور دلهایی/جان بابایی/بنت الزهرایی

آه آه و واویلا…

تو دیده ای قامت خمیده/تن ِ پر از خون ، سر ِ بریده

آه از ظلم اعدا/بعد از عاشورا/چه شد با شما

آه آه و واویلا…

دشمن به عترت کرده جسارت/عترت کجا و رنج اسارت

آه آل پیمبر/یک جمع کافر/روضه ی معجر

آه آه و واویلا…

 

فایل صوتی نوحه وفات حضرت سکینه (س)

⚑⚑⚑⚑⚑

وفات حضرت سکینه
شعر وفات حضرت سکینه

 

شعر وفات حضرت سکینه (س)

اگر خواهی پدر بینی وفای دختر خود را
نگه کن زیر پای اسب و بالا کن سر خود را

نهان از چشم طفلان آمدم دارم تمنّایی
که در آغوش گیری بار دیگر دختر خود را

نرفتی تا به پُشتِ ابرِ سنگ و خنجر و پیکان
به روی دامنت ای ماه بنشان اختر خود را

فروشد ناز اگر طفلی خریدارش پدر باشد
بزرگی کن، ببوس این دختر کوچک‌تر خود را

لبم از تشنگی خشک است و جوهر در صدایم نیست
برو در نهر علقم، کن خبر آب‌آور خود را

ز دورادور، می‌دیدم گلویت عمه می‌بوسید
مگر آماده کردی بهر خنجر، حنجر خود را

به همراه مسافر آب می‌پاشند، ‌من ناچارم
به دنبال تو ریزم اشک چشمان تر خود را

کنار گاهواره رفتم و دیدم که اصغر نیست
چرا با خود نیاوردی، چه کردی اصغر خود را؟

علی انسانی

⚑⚑⚑⚑⚑
← شعر وفات حضرت سکینه →

تو کیستی؟ چراغ بهشت مدینه ای
آیینه دار حُسن حسینی، سکینه ای
باید به رتبه زینب ثانی بخوانمت
چون عمه ات به صبر نداری قرینه ای
در آسمان صبر فروزنده کوکبی
بین تمامی اُسرار رکن زینبی

دشمن ذلیل عزّو وقار سکینه است
فریاد کربلای حسینی به سینه است
در مکتب مجاهدت و صبر و ابتلا
ایثار و استقامت و ایمان گزینه است
هر چند درد و رنج اسارت کشیده ای
تو خصم را به بند حقارت کشیده ای

روی تو آفتاب تماشای باب بود
آئینه تمام نمای رباب بود
در منطق تو معجزه نطق مرتضی
پیغام تو حیا و عفاف و حجاب بود
از سنگ و تازیانه که در شکوه نیستی
در قتلگه ز بردن چادر گریستی

در مجلس یزید که قلبت کباب بود
دیدی میان طشت طلا آفتاب بود
نامحرمت به دور و غمت بی حساب بود
بر چهره آستین و دو دستت حجاب بود
فریاد و آه و اشک و غم از گریه تو سوخت
حتی دل یزید هم از گریه تو سوخت

گاهی صدای گریه اصغر شنیده ای
گه ناله در شهادت اکبر کشیده ای
گاهی به روی خار مغیلان دویده ای
گه حنجر بریده به گودال دیده ای
در هر بلیّه حمد الاهیت بر لب است
الحق تو را مقاومت و صبر زینب است

ای یادگار فاطمه ای دختر حسین
همگام زینبینی و هم سنگر حسین
در راه شام راهنمایت سر پدر
منزل به منزلی تو پیام­آور حسین
هر خانه ای که هست رباب و سکینه اش
باشد صفای روضه شهر مدینه اش

تو مصحف حسین و بهشت است دامنت
بر صفحه جمال فروزنده احسنَت
پامال حرمتت شده از جور دشمنان
با تازیانه آیه نوشتند بر تنت
تو راز ناشنیده ز بابا شنیده ای
تو قاصد پیام گلوی بریده ای

ای پاکی و عفاف و حیا شرمسار تو
دشمن حقیر منزلت و اقتدار تو
پیوسته باد باغ شهادت بهار تو
تا روز حشر گریه “میثم” نثار تو
قلب حسین و چشم و چراغ مدینه ای
سرتا قدم جلال و وقار و سکینه ای

غلامرضا سازگار

← اشعار وفات حضرت سکینه →

شعر وفات حضرت سکینه
شعر وفات حضرت سکینه

⚑⚑⚑⚑⚑

ای دسته گل وحی به گلزار مدینه
قرآن حسین ابن علی بر روی سینه
بر عمۀ سادات همانند و قرینه
دریای کمالی و وقاری و سکینه

هم فرش‌نشین استی و هم عرش مقامی
همه عمه و هم خواهر و هم دختِ امامی

سر تا قدم آیینۀ پا تا سرِ زهرا
زهرا به تو بالد که تویی کوثرِ زهرا
هم کوثر زهرایی و هم دختر زهرا
با زینب کبرا شده هم سنگر زهرا

گردون شرف را ز ازل قائمه‌ای تو
در شرم و حیا فاطمۀ فاطمه‌ای تو

هنگام دعا مرغ سحر با تو سخن گفت
هفتاد و دو تابنده قمر با تو سخن گفت
خورشید به بالای شجر با تو سخن گفت
از حنجر ببریده پدر با تو سخن گفت

ای نهضت سالار شهیدان به تو مدیون
تـو دختر قرآنی و قرآن بـه تو مدیون

نه نام سکینه، که وجود تو سکینه است
سر تا قدمت راضیه، مرضیه، امینه است
مهر تو به طوفان بلا نوح و سفینه است
جز زینب و کلثوم چه کس بر تو قرینه است؟

تو قلب حسین‌استی و تو روح ربابی
در هُـرم عطش مـادر آیینه و آبی

پیغمبر و زهرای مطهر به تو نازد
هنگام سخنرانی، حیدر به تو نازد
عباس و حسین و علی‌اکبر به تو نازد
بر شانۀ بابا علی اصغر به تو نازد

در کوفه گشودی لب خود را به تکلم
دیدم پـدرت زد بـه سرِ نیزه تبسم

دیدی پدرت سر به کف دست نهاده
چون شعله کشیده سر و چون کوه، ستاده
بـر رفتن میدان ز حرم کرده اراده
تنها تـو ورا کردی، از اسب پیاده

پای فرسش را بـه کف دست گرفتی
انگار که یک لحظه از او هست گرفتی

ای فاطمۀ فاطمه، ‌ای کوثر بابا
همسنگر عمه به کنار سر بابا
الحق که تویی پاره‌ای از پیکر بابا
وز حنجر ببریده پیام آور بابا

تنها نه همین در دل آرام حسینی
تـا روز جزا حامل پیغام حسینی

تو یک گل نیلوفری از گلشن زهرا
دامان تو عکس گلی از دامن زهرا
زیبد به تن پاک تو، پیراهن زهرا
حتی بدنت گشت شبیه تن زهرا

آغاز شد از دامن گودال، خروجت
تا گوشۀ ویرانه چهل بار عروجت

ای جای لبت مانده بر آن حنجر پاره
اشک تو به هفتاد و دو خورشید، ستاره
عباس به تبخال لبت کرده نظاره
حتی سر نی از تو خجل گشت دوباره

روئید گل از شرم تو بر صورت عباس
تو دست گرفتی به رخ از خجلت عباس

هر خانه که دارای رباب است و سکینه
آن خانه بوَد خانه‌ای از شهر مدینه
ای مانده تو را داغ روی داغ به سینه
ای خون خدا را به ره شام، رهینه

وصف تو جـز از عترت اطهار نیاید
از «میثم» بی دست و زبان، کار نیاید

غلامرضا سازگار

⚑⚑⚑⚑⚑
← شعر وفات حضرت سکینه →

کند تکیه بر اقتدارت خیام
که رکن خیامی و والا مقام

سکونی به سکّانِ فُلک نجات
از این رو سکینه تو را گشته نام

گواهم همین تلّ در پیش روست
تو را سجده برده ست دشت قیام

به نفس نفیس تو هم باز گشت
ضمیرِ “علیکنَّ مِنّی السّلام”

تو آن کعبه ی تیره پوشی که نور
حجاب تو را کرده است استلام

کمالی چنین و جلالی چنان
علی وار و زهرا نشانی تمام

نرفته نخ معجرت دست باد
ندیده جمال تو را صبح شام

تجلّی زهرا! نبود این بعید
که خیر النّسایت بنامد امام

بکش تیغِ آه و دو دم سر بده
الا ذوالفقار علی در نیام

بخوان خطبه تا یادمان آوری
“کلامُ الامیرِ امیرُ الکلام”

به تعظیم شانت جهانی اجیر
امیری تو و شام و کوفه اسیر

علی خویی و زین أب منصبی
از آن رو که آیینه ی زینبی

وقاری که جلباب پوشیده است
حیایی که در نور پیچیده است

از آن خانه ای که تویی و رباب
نرفته حسینت به پای شتاب

عفیفه، جلیله، کریمه، لقب
تو نور خدایی نسب در نسب

چه نوری که بر عالمی چیره شد
به خورشید کی میتوان خیره شد؟

ندیدند جز نور در محضرت
گره های کوری‌ست بر معجرت

به یک آه تو خم شود پشتِ دین
بیا مثل زینب به منبر نشین

علی گونه با خطبه کولاک کن
بخوان مسجد کوفه را خاک کن

بخوان تا بلرزد زمین و زمان
بگو اسکتوا لب ببندد جهان

که کوفه علی را تجسّم کند
که زنگ شتر دست و پا گم کند

که مسجد بلرزد ستون تا ستون
بکش کار ما را به مرز جنون

بدا آنکه شد گرمِ توهین تو
کند کاخ را خاک، نفرین تو

به زینب ولی اقتدا می‌کنی
تو هم جای نفرین دعا می‌کنی…

مسعود یوسف پور

← شعر وفات حضرت سکینه →

شعر شهادت حضرت سکینه
شعر شهادت حضرت سکینه

⚑⚑⚑⚑⚑

نقش جلیله دخترِ ارباب سرجدا
بعد از شهادت پدرش، بعد نینوا…

کمتر نبود از هنرِ عمه های خود
با شعر، خطبه، نوحه، تباکی، بکا، دعا

یعنی پس از شهادت شاه شهیدمان
مرهون نوحه های سکینه ست کربلا

آن بانویی که عابدۀ اهلبیت بود
با سوز خویش داده چنین درسِ دین بما

تیغ زبان گشود، به فریادِ فاطمی
گفت از هزار داغ، یکی را برای ما

وقت غروب بود و أذانی نمی رسید
إلاّ صدای هلهلۀ لشگر دَغا

دیدم به چشم خویش در اطراف خیمه گاه
در لابلای شیون و غوغای ماجرا

یک دسته نیزه، رأسِ بریده کنند حمل
یک فوج نیزه، معجرِ زنهای با حیا

دست خودم نبود که فریاد میزدم
معجر مگیر از سرِ ما، پَستِ بی حیا

دیدم ز پای خواهر من زیوری ربود
یک نابکار، با طمع و حرص، بی هوا

در بینِ دود و آتشِ خیمه، بدست خصم
دیدم چکید خون، ز همه گوشواره ها

دیدم فرارِ خواهر دیگر در آن میان
با دامنِ به شعله نِشسته ،سوی کجا؟

میگفت با تمام نواهای زخمی اش
اینجاست موجِ خونِ خدا، موج کربلا

این موجِ کربلا همه را غرق می کند
مستغرق خدا چو سکینه، نه در بلا

محمود ژولیده

 

منابع: برگرفته از
پایگاه متن نوحه و روضه باب الحرم
سایت جامع فرهنگی مذهبی شهید آوینی
حدیث اشک

یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط

نظر خود را بنویسید