مجموعه روضه شهادت امام هادی (ع) سوزناک و دلنشین

با مجموعه‌ای از روضه شهادت امام هادی برای دانلود، روضه شهادت امام علی النقی، متن روضه شهادت امام هادی، متن روضه شهادت امام علی النقی سوزناک و احساسی همراه ما باشید.

سومین روز از ماه پر برکت رجب برابر است با شهادت دهمین اختر تابناک امامت و ولایت حضرت امام علی النقی الهادی. امامی که غریبانه در سامرا زیست و به شهادت رسید. شهادت امام هادی (ع) را خدمت آقا امام زمان (عج) تسلیت عرض می‌نماییم.

اگر در این ساعات عزا و غم نیاز به روضه شهادت امام هادی (ع) از مداحان مشهور کشوری همچون حاج محمود کریمی، ، حاج مهدی سلحشور، حاج میثم مطیعی و … دارید و می خواهید متن مداحی و شعر شهادت امام هادی را نیز بخوانید، تا پایان همراه ستاره باشید.

روضه شهادت امام هادی (ع)
روضه شهادت امام هادی (ع) – کریمی

 

کاربران عزیز برای آگاهی از انواع نوحه و مداحی امام دهم شیعیان می‌توانند به مقاله نوحه و مداحی شهادت امام هادی (ع) رجوع نمایند.

 

روضه شهادت امام هادی (ع) با متن

حاج محمود کریمی

 

پول می داد امام هادی علیه السلام می گفت برید زیارت حسین علیه السلام،حالا من روضه رو می برم كربلا و عاشورا ،اونجایی كه امام هادی دوست داره،اینقده روضه از امام هادی داریم،دریای روضه اش خیلی وسیعه

اهل دردم غم هادی دارم
سامرایی است دل بی تابم

زنده ی فیض مدام یارم
مرده ی یك نفس سردابم

امشب از خویش برون می آیم
تا به چشمان پرآبش گریم

گاه برآه دل شعله ورش
گاه بر قبر خرابش گریم

كینه اهرمن تیره سرشت
بامدار طبق نور چه كرد

فتنه ی قوم پلید ابلیس
با جمال پسر حور چه كرد

دست تذویر دوباره بی رحم
آتش كینه ی خود را افروخت

در پس پرده ی تنهایی خود
مردی از نسل سلابت می سوخت

رفته رفته اثری سخت نمود
زهر در جان شریف آقا

در تب و تاب شد و سوسو زد
شمع چشمان شریف آقا

خاك بر فرق من از این جمله
همه چو بسمل به قفس پرپر زد

پسرش پاره گریبان گریان
در عزاداری او بر سر زد

جگر زهر چشیده یعنی
آب گردیدن گل در آتش

هر كه از نسل علی شد مسموم
ناله زد فاطمه؛ مادر؛ آتش

تا نمانده به تن و دیده پر آب
سینه سوزان و لبش خشك ولی

زمزمه كرد و به سینه كوبید
كه فدای تو حسین بن علی

همه ی اهلبیت لحظات آخر جان دادن برا حسین گریه كردن،حتی قبل از شهادت ابی عبدالله،پیغمبر همین طور،فرمود:رو سینه ام باشه من آروم جون می دم،یه روز میادم رو سینه ی حسینم سنگین می شه،علی همین طور لحظات آخر دستای عباس و حسین و تو دست هم گذاشت ،مادر همین طور فرمود: علی جان برا من گریه كن،برا بچه هام گریه كن،برا این كربلایی خیلی گریه كن،امام مجتبی علیه السلام همین طور گفت: لایوم كیومك یا اباعبدالله.همه اهلبیت برا حسین گریه كردند.

بر سر پای پسر سر بنهاد
لحظه ی آخر جان دادن بود

از لبش ذكر نمی افتاد
یاد آن صحنه ی افتادن بود

یاد می كرد از آن ساعت كه
از فراز فرس آقا افتاد

تشنه لب با بدن غرق به خون
گوشه ای در دل صحرا افتاد

یاد آن یوسف افتاده به چاه
گرگ ها دوروبرش زوزه كشان

گرگ وحشی تری از راه رسید
چنگ زد گرگ سرش زوزه كشان

گوش كن مابقی قصه زمن
گر چه این روضه دهد آزارت

سر بریدند و دوان سوی حرم
این بود معنی قتل و غارت

ای حسین….

از حرم تا قتلگه زینب صدا می زد حسین
ناله ها می زد حسین،دست و پا می زد حسین

حسین…ای تشنه لب حسین،حسین….جان زینب حسین،حسین…ای بی كفن حسین،حسین….خونین دهن حسین…ای حسین
دلم برا حرمت پر میزنه،برا حرمت پر می زنه،سینه برا تو دلبر می زنه،شبا برا تو هق هق می كنم،به پای غمت دق می كنم.
هم چین زهر پاره پاره كرد،دل امام هادی رو همه ی اهلبیت لحظات آخر یاد مادر افتادن،هی صدا می زد،وای وای مادر ای مادر….

 

روضه شهادت امام هادی (ع)
روضه شهادت امام هادی (ع) – مطیعی

 

حاج میثم مطیعی

 

بالاتری ز مدحُ و ثنا أیها النقی
ابن الرضایِ دوم ِما أیها النقی

با حبّ تو عبادتِ ما عین بندگی ست
هادی آلِ فاطمه یا أیها النقی …

دارم ولی شناسی خود را زِ نور تو

برا ما جامعۀ کبیره گذاشتی … السلام علیکُم یا اهلِ بیتِ النبوه …. چی میشه تو این ماهِ رجبیِ بریم کربلا … جامعۀ کبیره بخونیم … چی میشه بریم مشهد جامعۀ کبیره بخونیم … خوش بحال اونایی که سامرا هستن … قربونِ حرمِ خرابِت برم … اصلا روضه امام هادی ادم میخواد بخونه یادِ روضۀ امام حسن می افته … آخه حرمشُ خراب کردن … کاشکی خونۀ ما رو خراب میکردن جا حرمت … آقا جان ….

دارم ولی شناسی خود را زِ نور تو

مولای من ولی خدا أیها النقی

دیگه ماهِ رجب شروع شده آقا … کاشکی ما هم مثه توبه کار کربلا یه کاری کنیم برا خودمون …. آخدا توبه مو قبول کن …. برا تو کاری نداری … آقا

دلم از فرطِ گنه سنگ شده کاری کن …
آقا صدا پایِ ماه رمضان داره میاد ….

دلم از فرطِ گنه سنگ شده کاری کن …
که نفس های تو در سنگ اثر خواهد کرد

بزار اینجوری بگم بسم الله … اخه اون نامردی که رو سینه ت نشست ، وقتی خنجر رو رویِ حنجرت گذاشت …. شروع کرد گریه کردن …. یه وقت زینب صدا زد : یابن سعد ، ایُقتَل ابو عَبداللّه … دارن برادرمو می کُشن ….

با آن نِقاوت نقوی یک نگاه کن
پاکیزه کن وجود مرا أیها النقی

با صد امید همچو گدایان سامرا
پر می کشیم سوی شما أیها النقی

بخشنده تر ز حاتم طائی تویی تویی
مسکین ترم ز هرچه گدا أیها النقی

من هرچه خواستم تو عنایت نموده ای
یک حاجتم نگشته روا أیها النقی

گردد جوانی ام همه ترویجِ مَکتبت
جانم شود فدای تو یا أیها النقی

ای کاش اون روزی که بهت اهانت کردن من مُردِ بودم این روزُ نمی دیدم … عرضم تمام

باید برای غربت تو بی امان گریست
با ناله های حضرتِ صاحب زمان گریست

شرمنده از قدومِ تو چشمانِ جاده بود
دشمن سواره آمدُ پایت پیاده بود …

من یه مصیبتِ حضرتُ بگم ، مسعودی در مروجُ الذهب نقل کرده “فَهَجَموا دارَ اللَّیْلَ ….” شبونه ریختن خونۀ آقا … “فَحُمِلَ عَلَى حَالِهِ تِلْكَ إِلَى الْمُتَوَكِّلِ …” همونجور بردنشپیشِ متوکلِ ملعون . “وَ كَانَ الْمُتَوَكِّلُ جَالِساً فِی مَجْلِسِ الشَّرْابِ ….” مولا رو بردن مجلسِ شراب ….

بارانی است از غمِ تو چشمِ سامرا
با دیدنِ تو اشکِ ملک بی اراده بود

وقتی که آسمان زغمت سینه چاک شد
دیدی که عرش سر روی زانو نهاده بود

زهر ستم چه با جگرِ پاره پاره کرد
دیگر نفس نفس به شماره فتاده بود

روضه من تمامه …آقا مدینه ست ، به متوکلِ ملعون گزارش دادن رفت و آمدا زیاد شده ، مردم خونۀ آقا میرنُ میان . شیخ مفید در الارشاد مسعودی و دیگران نوشته یحیی ابن حرصمه رو فرستاد بره مدینه آقا رو منتقل کنه سامره.اومدن در خونۀ آقا، سیصد سوار با خودش آورده … مردم مدینه فهمیدن ، همه جمع شدن … انقدر شروع کردن گریه کردن … آنقدر زاری کردن ، روایت میگه یحیی ابن حرصمه بلند صدا زد ، مردم من به شما قول میدم”حرکت کرد ، رسید بغداد ، حاکم بغداد صداش کرد ، یحیی” اگه به این آقا آسیبی برسه رسول خدا رو ناراحت کردی” رسید سامره، یکی از فرمانده ها جلو اومد یحیی آگه یه مو از سرش کم بشه با من طرفی …ای به قربان اون آقای غریبی که،زن و بچه ش صبح و شام در دل صحرا ….

شکر خدا که دشمن تو خیزران نداشت
هرچند دلشکسته از آن بزم باده بود

آقا بیا و با دل غرق به خون بخوان
از آن سه ساله که پدر از دست داده بود

جانش رسید بر لبش از ضربه های چوب
وقتی کنار تشت طلا ایستاده بود …

زینب صدا زد، یا یزید مهلا مهلا … دست نگه دار … هی دختر بچه ها سرک می کشن ..ان شاالله ماه رجبی بریم کربلا …حسین

 

روضه شهادت امام هادی (ع)
روضه شهادت امام هادی (ع) – خمسه

 

حاج حیدر خمسه

 

خورشید در کرامت بی انتهای توست
جنس ستاره وصله ی رو عبای توست

یا ایهاالنقی غم عشقت برای من
یا ایهاالنقی سر و جانم برای توست

قلبم که بین سینه به عشق تو می تپد
از عاشقان کنیه ی ابن الرضای توست

غصه نخور برای کبوتر نداشتن
جبرییل خود کبوتر صحن و سرای توست

اونایی که رفتن سامرا،دیدن،میدونن،بزرگترین گنبد آل الله رو سامرا داره،خراب کردن،اما دوباره درست کردن،از اول بهتر،بگم دلتون هم بسوزه نرفته ها، یه قبر شش گوشه هم اونجاست، اصلا می رفتی وارد حرم میشدی،انگار شش گوشه ابی عبدالله جلوته،آره،پدر و پسر، یه پدر و پسر هم یه جای دیگه است، آی کربلای ها

مثل پیمبری ولی از جنس مرتضا
سرداب خانه ی تو همانا حرای توست

مثل پیمبری ولی از جنس مرتضا
سرداب خانه ی تو همانا حرای توست

چشمان ما به درک حریمت نمی رسد
بر بام عرش سایه ی گلدسته های توست

وقتی آوردنش سامرا،متوکل حرامی،دائم در صدد این بود مقام آقارو پایین بیاره،اما از اونجایی که اولاد،اولاد فاطمه است،چنان محبوبیتی در دل مردم پیدا کرد. یک روز خبر آوردن برا متوکل، یه زنی، ادعای این رو داره که من زینب زهرام،دختر امیرالمؤمنینم،گفت: از این فرصت بهترین استفاده رو میکنم،اینو مقابل امام هادی قرار بدم،مهمونی گرفت،بزرگان شهر رو آورد،امام هادی هم تشریف آوردن،جمعیت رو به سکوت دعوت کرد،گفت:تو میگی پسر زهرا و علی هستی؟آره،گفت:این زنم میگه من زینب کبری هستم،دختر علی. رنگ از صورت امام هادی رفت،یه نگاه کرد،گفت:عمه جان ما،فلان موقع،فلان روز از داغ برادر دق کرد، یاد و خاطره کربلا زنده شد.

اصرار کرد اون زن،نه، من به امر خدا عمرم طولانی شده،متوکل فریاد زد تو باید این داستان رو حل بکنی، یه وقت امام هادی نگاهش به قفس شیرها افتاد، فرمود:بدن ما آل الله، به حیوانات درنده حرامه،اگه این،ادعا رو داره بره داخل،اون وقت معلوم میشه، زنه ترسید،گفت: اگه راست میگید خودتون اول برید،یه وقت دیدن با اون هیبت زهرایی و حیدری، آقا ذکر گفت،وارد شد،دیدن حیوانای درنده دارن دورش می گردن،دست رو سرشون می کشید،یکیشون اومد جلو انگار درد و دل می کرد.”من همین جان روضه دارم”غروب بود،هوا تیره و تار،دیدن حیوانای درنده اومدن دور گودال، گریه می کردند، این چه بلایی است سر ابی عبدالله آوردن.

یا امام هادی شما مشهورید بر این که مستمندان رو دستگیری می کردید،امشب گداهای مادرت اومدن،توی این چند سال که دیدن به شما توهین شد، دم دمای شهادتت که میشه از جونشون مردم مایه میذارن، مردم عالم بدونید خط قرمز ما،بچه های فاطمه اند.

حتی وحوش گریه نمودن بر غمت، کار به جایی رسید خواهرش اومد گودال،دست به کمر وارد شد،”اگه می خری بگم؟”

آرام جانِ خسته‌دلان پیکرت کجاست؟

جانم به لب رسیده برادر سرت کجاست

از ما هر آنچه بود به تاراج برده اند

گفت:حسین! گوشواره رو کشیدن،بچه هات رو زدن،خیمه ام رو غارت کردن،اما اینا عیبی نداره،فدای سرت داداش

از ما هر آنچه بود به تاراج برده اند

خاکم به سر عمامه‌ی پیغمبرت کجاست؟

حسین…صدای ناله ات برسه سامرا،آقا هم راضیِ،تو برا حسین گریه کن،حسین…

آقا اگرچه سینه ات از غم کباب بود
اما همیشه مشک شما پر ز آب بود

بردند اهل سامره فیض از دعای تو
اما همیشه خوبی تو بی جواب بود

آن لحظه ای که پای برهنه دواندنت
آقا گمان کنم که به دستت طناب بود

“یه گریز بزنم روشن بشه جلسه دست شمارو هم بستن،شمارو هم پای برهنه بردن،اما یه مرد کامل بودی،اما اگر کشوندنت زمین نخوردی، تو روز بردنت، الهی بمیرم،برا عمه جانتان،صبح روز یازدهم دید اومدن دستارو ببندن،چادرش رو بست دوید،برید کنار،اینا محرم نامحرم سرشون میشه،خودم دستاشون رو می بندم،خودم سوار ناقه شون میکنم،”بگم یانه؟

شتر رو مرد تنها نمیتونه سوار شه،باید کسی کمکش کنه”همه رو سوار کرد،رباب هم سوار شد، امام سجاد رو هم سوار کرد، یه وقت نگاه کرد دید کسی نیست خودش رو کمک کنه، برگشت دید کوفیا دارن نگاش میکنن، روش رو کرد سمت گودال،علی اکبر!قاسم!حسین! دید جواب نمیآد،روش رو کرد سمت علقمه،خوش غیرت،رکاب زینب،علمدار!پسر اُم البنین!پاشو ببین لاتای کوفه،اراذل کوفه اومدن،منتظرن خواهرت زمین بخوره،خواهرت رو تماشا کنند،حسین….ناله…حسین…

چون یا کریمِ خسته و بی بال و پر شده

در حجره ای که بسته درش محتضر شده

“دلم کجا رفت؟خدا به خیر کنه”اباصلت میگه: دیدم امام رضا نفسش بالا نمیآد،”اسم حجره اومد”دویدم آب آوردم،آقا بد نگام کرد،آقا چی شده؟ اباصلت یادت رفته، کربلا جد ما با لب تشنه..

در حجره ای که بسته درش محتضر شده

برگـشته رنگ و روش تنش تیر می کشد

وقتــی كه زهــر بر بــدنــش كــارگر شده

خدا نکنه گیر غربت بیوفتی،تاریخ آورده: یکی از اون ائمه ای که، خیلی به این آقا دشنام دادن،آزار دادن،آقا امام هادی علیه السلام است،اینقدر به این اقا حرامیابی احترامی کردن، کار به جایی رسید،مست لایعقل،تو مهمونیش آقارو آورد،جلوی همه به آقا تعارف شراب کرد،نگاش کرد،گفت: “اَنا بن فاطمةالزهراء، اَنا بن رسول الله، اَنا بن امیرالمؤمنین” ما گوشت و استخونمون بری از این حرامی هاست،

چنان در مذمت دنیا آقا اشعاری رو ایراد کردن،تاریخ نوشه ظرف شراب از دستش متوکل افتاد،پشیمان،آقا رو با احترام برگردوند،اما نمیدونم چرا اسم مجلس و شراب و اینا میاد بچه شیعه ها حالشون خراب میشه،ای کاش اون مجلس شراب هم همین جور تموم میشد، بگم یانه؟ داشت شطرنج بازی میکرد،

وقتی بازی رو باخت،نوشتن چنان به این تشت طلا لگد زد،سر از بالا افتاد،دیدن رباب دوید،بدو اومد بالای سر،سر رو گرفت به دامن،صدا زد: چشمات رو وا کن،ببین زن و بچه ات را کجا آوردن،صدا زد حسین با همه خداحافظی کردی کربلا،اما من با تو وداع نکردم، سر رو چسبوند به سینه اش” ابد والله ما ننسی حسینا”حسین…

 

روضه شهادت امام هادی (ع)
روضه شهادت امام هادی (ع) – سلحشور

 

حاج مهدی سلحشور

 

“اَلسَّلامُ عَلَیْكُمْ یا اَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّةِ، وَمَوْضِعَ الرِّسالَةِ، وَمُخْتَلَفَ الْمَلائِكَةِ، وَمَهْبِطَ الْوَحْىِ، وَمَعْدِنَ الرَّحْمَةِ” چه یادگار قشنگی امام هادی گذاشتن”وَخُزّانَ الْعِلْمِ، وَمُنْتَهَى الْحِلْمِ، وَاُصُولَ الْكَرَمِ، وَقادَةَ الاُْمَمِ، وَاَوْلِیاءَ النِّعَمِ، وَعَناصِرَ الاَْبْرارِ، وَدَعائِمَ الاَْخْیارِ، وَساسَةَ الْعِبادِ، وَاَرْكانَ الْبِلادِ، وَاَبْوابَ الاْیمانِ، وَاُمَناءَ الرَّحْمنِ، وَسُلالَةَ النَّبِیّینَ، وَصَفْوَةَ الْمُرْسَلینَ، وَعِتْرَةَ خِیَرَةِ رَبِّ الْعالَمینَ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكاتُهُ” اُنس دارید با این زیارت،هر وقت حرم امام رضا میرید،

الان اونایی كه كراراً مشرف شدن مجسم می كنند كجا می ایستند زیارت جامعه كبیره می خونند،كربلا رفته ها خوب تو ذهنشون هست كجا می ایستادن زیارت جامعه كبیره می خوندن،اونایی كه نجف رفتن،كاظمین رفتن،سامرا رفتن، تكلیفت معلوم ِ كجا باید بایستی و زیارت جامعه بخونی،بقیع هم كه میری،چهار امام درست ِ قبرشون با خاك یكسانه اما می دونی كجا باید بایستی. یه جا شیعه تكلیفش رو نمی دونه،اونم وقتی می خواد مادر سادات فاطمه ی زهرا رو زیارت كنه،یه عده ما بین محراب و منبر،یه عده كنار قبرستان بقیع،یه عده كنار در ِ خانه،این طور زمزمه می كنیم:

یا فاطمه من عقده ی دل وا نكردم

گشتم ولی قبر تو را پیدا نكردم

محضر امام هادی و امام حسن عسكری گردنت رو كج كن،بگو:آقای من، مولای من، “یا وَلِی اللّه ، اِنَّ بَینی وَ بینَ اللّه عَزَّ وَجَلَّ ذُنُوباً” یه گناهانی بین من و خدا هست، “لا یاْتی عَلَیها اِلاّ رِضاکمْ” تا شما رضایت ندید،خدا من و نمی بخشه…چند بار بیام كربلا مشرف بشم،ولی حرم شما رو نبینم؟دل همه ی ما برا حرمت یه ذره شده آقاجان،ان شاءالله این جمعیت به زودی ِ زود،كنار حرم باصفاش اونجا عرض ادب كنه،روبروی اون حرم بایسته آقاش رو صدا بزنه.

بالاتری ز مدح و ثنا أیها النقی

مگه ما می تونیم مدح شما بكنیم آقاجان،با این زبان الكن و با این كلمات بریده بریده،مگه مدح شما گفتن كار ماست،عزیز زهرا

بالاتری ز مدح و ثنا أیها النقی
ابن الرضای دوم ما أیها النقی

با حبّ تو عبادت ما عین بندگی ست
هادی آل فاطمه یا أیها النقی

دارم ولی شناسی خود را ز نور تو
مولای من ولی خدا أیها النقی

با صد امید همچو گدایان سامرا
پر می کشیم سوی شما أیها النقی

بخشنده تر ز حاتم طائی تویی تویی

شنیدم حاتم طائی منزل نبود،یه گدایی اومد در خونه ی حاتم طائی،هر چه قدر در زد،كسی نبود در رو به روش باز كنه،در مسیر برگشت دید حاتم داره از روبرو میاد،گفت:كجا بودی؟گفت:رفتم در خونه ات رو زدم،كسی نبود در رو بروم باز كنه،حاتم دستش رو گرفت،گفت:باید برگردیم بریم سمت خونه. گفت:حالا بمونه یه وقت دیگه.گفت:نه برا حاتم زشته فردا بگن یكی اومد در خونه اش رو زد كسی نبود در رو به روش باز كنه.یا امام هادی!؛یعنی میشه من امشب در خونه ی شمارو بزنم،شما رو صدا بزنم،كسی نباشه در رو به روم باز كنه؟آقاجان!

بخشنده تر ز حاتم طائی تویی تویی
مسکین ترم ز هرچه گدا أیها النقی

من هرچه خواستم تو عنایت نموده ای
یک حاجتم نگشته روا أیها النقی

گردد جوانی ام همه ترویج مکتبت
جانم شود فدای شما یا أیها النقی

باید برای غربت تو بی امان گریست
با ناله های حضرت صاحب زمان گریست

چرا گریه نكنم در غربت شما؟ اگه امشب به شما اطلاع بدن،خدای نكرده كوچكترین بی احترامی،به ولی فقیه،به رهبرت شده،تا چند رو خواب نداری،نه رهبر،به پدرتم بگن بی احترامی شده،آرام و قرار نداری،بچه شیعه ها چه حالی میشید وقتی می شنوید نیمه شب هجوم آوردن به خانه ی امامتون،سیصد نفر امامتون رو با بی ادبی بیرون آوردن،دنبال ناقه حضرت رو می كشیدن،

نمی دونم هر كی دلش یه جا میره،شاید تو اون لحظات حضرت می گفت:یا زینب!امشب امام زمان برا جد غریبشون عزادارن،چرا ما گریه نكنیم؟چرا ما ناله نزنیم؟ یه گوشه اش رو به شما بگم،وقتی آقا رو آوردن به شهر سامرا،اولاً اینكه بیست سال از عمر آقا تبعید و با بی احترامی گذشت،وقتی آقا رو آوردن رسید به سامرا،برای اینكه بی احترامی به امام هادی بكنه یه روز آقارو پشت دروازه نگه داشت،می دونی كجا جاش دادن؟ما ایرانی ها چه طور احترام كردیم ولی ِ خدارو؟وقتی حضرت معصومه می خواست وارد شهر قم بشه،كیلومترها مردم از شهر قم بیرون اومدن به احترام خانم،اینقدر گل ریختن رو ناقه ی خانم،وقتی اومد وارد شهر شد،موسی بن خزرج بهترین جای قم رو برای فاطمه ی معصومه قرار داد،

یه باغی بود،گفت:اینجا محله ی سادات ِ،بذار خانم احساس امنیت و آرامش كنه…اما آقاتون رو آوردن تو سرای گداها جا دادن.بمیرم برات آقاجان،آقاجان،قصد جان آقا رو داره،چهار تا غلام خشن رو مأمور كرده،گفت:وقتی امام هادی وارد شد،بی مهابا بهش حمله كنید،جانش رو بگیرید،امام هادی وارد شد،یه وقت دیدن آغوشش رو باز كرد،تظاهر داره می كنه،امام هادی رو بغل گرفت،آن چهار غلام هم كاری نكردن،بعداً امام رو بدرقه كرد،

بعد سئوال كرد،گفت:مگه من نگفتم،بهش حمله ور بشید و جانش رو بگیرید؟گفتن: می خواستیم این كارو بكنیم،اما نگاه كردیم به هیبت آقا،به عظمت آقا،دستمون به شمشیر نرفت،بعداً نگاه كردیم دیدیم دور و برش رو صد شمشیر دار گرفته،جرأت نكردیم به امام نزدیك بشیم،ترس جانمون رو داشتیم،ولی ِ خداست،باید هم خدا جنودش رو بفرسته،باید ملائكه رو بفرسته برای دفاع از ولی خدا. عرضم اینه آقاجان! مگه حسین ولی ِ خدا نبود،وقتی نانجیب قصد جان حسین رو كرد،نمیشه،اصلاً نمیشه روضه ای خوند و یاد حسین نكرد و كربلا نرفت.

زینب اومد بالای تل زینبیه،دید دور برادر حلقه زدن،جلو چشم زینب،یه وقت ببینه،نیزه دار با نیزه میزنه،شمشیردار داره با شمشیر میزنه،اونی كه شمشیر و نیزه نداره سنگ به بدن حسین،حسین…ان شاءالله كربلا ناله بزنی… آقاجان!بذار نمك به دل این شیعیانت بریزم،شنیدم شمارو وارد بزم شراب كردن،اما اون لحظات حتماً دلت شام بوده،اون وقتی كه سر حسین رو وارد بزم یزید كردن،حتماً اونجا گریه كردی،به حال دوتا خانم،”لا اله الا الله” همسر دارا بیشتر اشك بریزن،ناموس دارا بیشتر عمق این روضه رو می گیرند،

این خانواده ی با حیا رو وقتی وارد مجلس اون ملعون كردن،همه در اوج حیا و نجابت،این بچه ها خودشون رو پشت مخدرات و عمه ها پنهان می كردن،با این معجر پاره ها سرهاشون رو پوشونده بودن،اما یه وقت دیدن ده ساله ی حسین رو پنجه ی پا بلند شده،یه جا رو نشون میده،هی به سر میزنه،عمه!عمه!چیه عزیز دلم؟عمه جان نگاه كن سر بابام حسین ِ،عمه جان نگاه كن دارن با چوب خیزران به لب و دندان بابام حسین می زنن،آی حسین…..سامرا ان شاءالله ناله بزنی،كربلا ان شاءالله ناله بزنی..حسین….

 

روضه شهادت امام هادی (ع) بدون متن

محمدحسین پویانفر

 

حاج امیر کرمانشاهی

 

حاج مهدی سماواتی

 

حاج احمد سلطانی

 

حاج کاظم غفارنژاد

 

از اینکه با مجموعه روضه شهادت امام هادی (ع) با متن و بدون متن همراه ما بودید، سپاسگزاریم. لطفا نظرات و پیشنهادات خود را با ما به اشتراک گذارید.

یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
وب گردی:
مطالب مرتبط

نظر خود را بنویسید