شعر عاشقانه ترکی؛ شعرهای کوتاه، بلند و دوبیتی

شعرهای عاشقانه های ترکی ریشه در خطه آذربایجان سرزمین ایران دارد؛ شعرهایی که به زبان ترکی، شیوا و رسا در وصف عشق سروده شده‌اند. در این مقاله مجموعه‌ای از غزل‌های عاشقانه، شعر عاشقانه ترکی کوتاه و دوبیتی را به همراه معنی و ترجمه فارسی برای شما گرداوری کرده‌ایم.برای خواندن مجموعه‌ای زیبا از شعر ترکی عاشقانه با ما همراه باشید.

شعر عاشقانه ترکی

عاشقانه‌های ترکی و زمزمه عاشیق‌ها از قدیم‌الایام دلنواز بوده‌اند. ایران شاعران ترک زبان بسیاری دارد که سرشناس‌ترین آنها استاد شهریار است. اشعار ترکی شهریار بسیار زیبا بوده و غزل‌های عاشقانه شهریار جزو پرطرفدارترین شعرهای عاشقانه معاصر است.

در مطلب حاضر به گردآوری زیباترین اشعار عاشقانه ترکی پرداختیم و برای فارسی زبانان علاقه‌مند به شعر عاشقانه ترکی ترجمه فارسی آن را نقل کردیم. به یاد داشته باشید اگر به خواندن شعر عاشقانه به زبان های دیگر علاقه دارید می توانید اشعار ازدمیر آصف، شعر عاشقانه کردی و شعر عاشقانه گیلکی را همراه با ترجمه در ستاره بخوانید.

شعر عاشقانه ترکی با ترجمه فارسی

چوخلار اینجیکدی کی سن اونلارا نازایله میسن
من ده اینجیک کی منیم نازیمی آز ایله میسن

ائتمیسن نازی بو ویرانه کونولده سلطان
اوین آباد اولا درویشه نیاز ایله میسن

هر باخیشدا چالیسان کیپریگی مضراب کیمی
بیر قولاق وئر بو سینیق قلبی نه ساز ایله میسن

باشدان آچ یایلیغی افشان ائله سوسن-سنبل
سن بیزیم بایرامیمیزسان، قیشی یاز ایله میسن

سین گون اول، قوی غمیمیز داغدا قار اولسون- اریسین
منیم آنجاق ایشیمی سوز و گداز ایله میسن

کاکلی باشدا بوروب باغلامیسان تاج کیمی
او قیزیل ساچدان اونا گوللی قوتاز ایله میسن

من بو معناده غزل یازمالی حالیم یوخودی
سن جوجوق تک قوجانی فرفره باز ایله میسن

سینه بیر دشت مغان دیر قوزی یان- یانه یاتیب
منیم آغلار گوزومی اوردا آراز ایله میسن

منی بو سوزیله آتدین آرالاندین بیلیرم
آرانی بیر پارا نامردیله ساز ایله میسن

دستماز ایله دیگین چشمه مسیحا قانی دیر
بیلمیرم هانسی کلیساده نماز ایله میسن؟

من «عشیران» اوخوسام پنجه «عراق» اوسته گزر
گوزلیم «تُرک» اولالی تِرکِ «حجاز» ایله میسن

تازا شاعر بوده دنیز هرنه باخیرسان دیبی یوخ
چوخ اوزادسان بوغازی اورد گی قاز ایله میسن

بسکه زلف و خط و خالین قوپالاغین گوتدون
زلفعلی نین ده باشین آزقالا داز ایله میسن

گَل،منیم ایسته دیگیم کعبه ییخیلماز . اوجالار
باشدادا کژ گئده سن دیبده تراز ایله میسن

بو گوزللیک کی جهاندا سنه وئرمیش تانری
هر قدر ناز اده سن ایله کی آز ایله میسن

خط و خالیندن آلیب مشقیمی قرآن یازارام
بو حقیقت له منی اهل مجاز ایله میسن

آی، دان اولدوزی، منی سن یاخشی تانیرسان که سحر
افقی خلوت ادئب راز و نیاز ایله میسن

شهریارین داغلیب داغدا، داشا دالدالانیپ
اوزون انصاف اله محمودی ایاز ایله میسن

استاد شهریار

ترجمه فارسی:

بسیاری دلخور شده‌اند که چرا به آنها ناز کرده‌ای
من دلخورم که چرا به من کم ناز کرده‌ای

ناز را در این دل ویران، سلطان کرده‌ای
خانه‌ات آباد که به درویش عرض نیاز کرده‌ای

با هر نگاه مضراب مژگان را نواختهای
لحظه‌ای گوش بده که این قلب شکسته را چه ساز کرده‌ای
سربند را از سر باز کن و سنبل و سوسن بیفشان
تو عید ما هستی و زمستان ما را بهار کرده‌ای

تو آفتاب باش و بگذار غم ما برف کوه باشد که آب شود
اما تو کار مرا همه سوز و گداز کرده‌ای

من حال نگارش غزل در این معنا را ندارم
این تو هستی که پیر فرتوت را فرفره باز کرده‌ای

کاکلت را بالای سر جمع کرده و مثل تاج بسته‌ای
و از آن زلف طلایی برای آن، گل انداخته‌ای

آن طلا، دشت مغان است که بره‌ها پهلو به پهلو خوابیده‌اند
تو چشم گریان مرا در آنجا به رود ارس تبدیل کرده‌ای

این زیبایی که در جهان، خدا به تو داده
هر چقدر که می‌خواهی ناز کن که کم ناز کرده‌ای

مرا با این سخن (از چشم) انداختی و جدا شدی
می‌دانم، و این فاصله را با عده‌ای نامرد پر کرده‌ای

چشمه‌ای که در آن وضو ساخته‌ای خون مسیحاست
نمی‌دانم در کدام کلیسا نماز کرده‌ای؟

من اگر «عشیران» بخوانم، پنجه‌ام روی «عراق» می‌گردد
زیبای من، از وقتی «تُرک» شده‌ای ترک «حجاز» کرده‌ای
(به ایهام از نام‌های دستگاه‌های موسیقی بهره برده است)

ای تازه شاعر هر چه نگاه کنی این صحرا کرانه ندارد
هر چند گردن بیفرازی و اردک را غاز کنی

از بس که زلف و خط و خال را پیچ و تاب می‌دهی
کم مانده است که سر زلفعلی را کچل کنی

بیا ای محبوب من که کعبه خراب نخواهد شد، بلکه اوج خواهد گرفت
هر چند که در بالا کج باشی در پایه تراز کرده‌ای

از خط و خال تو سرمشق گرفته، قرآن می‌نویسم
با این حقیقت مرا اهل مجاز کرده‌ای

خوب ماه را از ستاره تشخیص می‌دهی که سحر
افق را خلوت کرده، راز و نیاز می‌کنی

شهریار تو داغون شده و در کوه به سنگ تکیه زده
تو خود انصاف بده که محمود را ایاز کرده‌ای

ꕥ ꕥ ꕥ

یارین بویون قوجاخلادیم یارآغلادی من آغلادیم
ییغشدی قونشولار بوتون جار آغلادی من آغلادیم

باشیندا قارلی داغلارا دانشدیم آیرلیق سوزون
بیر آه چکیب باشینداکی قار آغلادی من آغلادیم

طاریمدا نار آغاجلاری منی گوروب دانیشدیلار
بویومو زیتون اوشاخدی نار آغلادی من آغلادیم

ایله که اسدی بیر خزان تالاندی گوللیرم منیم
خبر چاتینجا بولبوله خار آغلادی من آغلادیم

اورک سوزون دئدیم تارا سیملر اولدی پارا پارا
یاواش یاواش سیزیلدادی تار آغلادی من آغلادیم

دئدیم کی حق منیم کی دیر باشیمی چکدیلر دارا
طنف سیخاندا بوینومو دار آغلادی من آغلادیم

«جعفریم» بویوم بالا غم اورکده قالا قالا
یار جانمی آلا آلا یار آغلادی من آغلادیم

هوشنگ جعفری

ترجمه فارسی:

دست بر گردن یار انداختم یار گریست و من گریستم
همسایه‌ها جمع شدند همه همسایه گریست و گریستم

به قله‌های پوشیده از برف حدیث جدایی گفتم
آهی كشید برفش گریست و من گریستم

درختان انار طارم مرا دیدند به حرف آمدند
زیتون نازم را كشید و انار گریست و من گریستم

(طارم از شهرستان‌های زنجان)

چون باد پائیزی وزیدن گرفت و گل‌های من به تاراج رفت
تا خبر به بلبل برسد خار گریست و من گریستم

حرف دل را چو با تار گفتم سیم‌هایش پاره پاره شد
با سوزی آرام تار گریست و من گریستم

گفتم كه حق با من است و سرم را به دار كشیدند
وقتی طناب دار گردنم را می‌‌فشرد دار گریست و من گریستم

نامم «جعفری» با قامتی كوتاه؛ با سینه‌ای مالامال دردم
در حالی که جان به یار تقدیم می‌‌کردم یار گریست و من گریستم

ꕥ ꕥ ꕥ

سنین عطرین چؤچؤپ، اشیالارا ائودن قاچا بیلمم
بوباغلی قاپی نی حتی، خیالیمیمدا آچابیلمم

اما هر یرده سن سن، سن! گؤزل باخمالارین اوردا
سنین هر لحظه تصویرین منیم فیکروُخیالیمدا

آیردیلار سنی مندن، هامی سؤزلر یالان اولدو
منیم گؤزیاشیما بیر باخ، نچه پیمانه لر دولدو

نجه قئیدین منی ساحیل کیمی دریایه تاپشیردین
مگر فیکر ایله دین دریا سنی محو ایلیر منده

آلیشدیم عشقدن یاندیم، بو دریا ده اثر یوخدو
سنین فیکرین یویا بیلمز، مگر اوندا وفا یؤخدو

سنین ا َیلشدیغین یرده، خیالین اَیلنیپ سَس سیز
سوکوتو سیندرا بیلمم، قالار بوبینوا سن سیز

بیر آن ال وورماسین یئل، پرده یه چیخماخدا دی آئیم
قرانلیق ئولکه یه آیدی، ایشقلاردا گؤنَش یارئیم

یادینان چیخماسین جانیم بو اشیا دی منه شاهید
گؤزونده دالغا لار دؤندؤ،قرار وئردین منه ناهید

اگر گیتسَن، گلرسن تا گؤلخ بیر گؤن گئنه، جانیم
وفا اولسا بو دنیاده گئنه قوربان سنه جانیم

حورالعین اوجاقی

ترجمه فارسی:

عطرت روی تمام اشیای خانه است، نمی‌‌توانم از خانه فرار کنم
حتی در خیالم نیز این در بسته را نمی‌‌توانم باز کنم

اما همه جا تویی، تو نگاه‌های زیبایت آنجاست
تصویر تو همیشه در فکر و خیال من است

تو را از من جداکردند و همه حرفامون دروغ شد
ببین اشک‌های من چند پیمانه را پرکرده؟

چطور دلت اومد منو مانند ساحل به دریا بسپاری
نکنه فکرکردی دریا میتونه تو رو در من محو کنه؟

شعله‌ور شدم و در آتش عشقت سوختم
این دریا هم بی اثره نمی‌تونه فکرتو رو در من بشوره، مگر دریا بی وفاست؟

در جایی‌که تو می‌‌نشستی حالا خیالت بی‌صدا نشسته
نمی‌تونم سکوت را بشکنم که این بیچاره بی تو می‌ماند

یک لحظه باد به پرده‌ها دست نزنه که ماه من داره در میاد
یار من برای تاریکی‌ها ماه است و روشنایی‌ها آفتاب

فراموش نکن یارم! اثاثیه شاهد است که:
در چشمت موج‌ها منجمد شد وقتی با من عهد بستی ناهید

که اگر بروی برمی‌گردی تا دوباره با هم بخندیم جانم
اگردنیا وفا کند دوباره تو را خواهم دید

ꕥ ꕥ ꕥ

عاشقانه ترکی؛ شعر عاشقانه ترکی با ترجمه فارسی

سندن اوته ری
گول ایسته چمن لری

بیچیم سندن اؤته ری
زهیر دولدور باده یه

ایچیم سندن اؤته ری
نه اولار بیر سلامدان

سایماز کئچمه یانیمدان
جان ایسته اؤز جانیمدان

کئچیم سندن اؤته ری
گوندوز گئجه دن قارا

باخیشین چکیر دارا
هئچ بیلمیرم من هارا

گئدیم سندن اؤته ری
گؤزومدن سئل آخاجاق

سئلدن سؤنه جک اوجاق
هله چوخ آغاراجاق

ساچیم سندن اؤته ری
حایات کوهنه بایاتی

غم لی دیر نفاراتی
اؤلومو یا حیاتی

سئچیم سندن اؤته ری
گئجه گوندوز بیلمه ییر

حسرت قلبیمی یئییر
واللاه یامان گؤینه ییر
ایچیم سندن اؤته ری

ترجمه فارسی:

فقط به خاطر تو
که از چمن‌ها گلی می‌خواهی

آن را می‌چینم فقط به خاطر تو
جام مرا را از زهر پر کن

من آن را به خاطر تو می‌نوشم
چه می‌شود اگر سلامی به من کنی

و این قدر بی‌تفاوت از کنارم عبور نکنی
اگر از من جان بخواهی، به خاطر تو –

از جان خویشتن می‌گذرم و آن را به تو هدیه می‌کنم
روزم سیاه‌تر از شب‌های سیاه شده

نگاه تو مرا به دار می‌آویزد
هیچ نمی‌دانم به خاطر تو

به کجا بروم و کجا آرام بگیرم
از چشمانم سیل اشک روانه می‌شود

و گرمای وجودم با این سیلاب اشک به خاموشی می‌گراید
به سفیدی می‌گراید

حلقه‌های موهای من از غم تو
زندگی و روزگار به یک شعر دوبیتی قدیمی و پوسیده می‌ماند

کوک ساز آن همیشه غمگین می‌نوازد
بین مرگ یا زندگی

کدام را از غم هجر تو برگزینم
چیزی از شب و روز نمی فهمد دل من

تنها در حسرت تو به دلتنگی می‌گذرانم
به خدا سخت می‌سوزد درونم به خاطر تو

ꕥ ꕥ ꕥ

اوزونده بیر تبسم
اوزونده بیر تبسم

سن دؤنوب باخمادین می؟
بیر باخیشلا کؤنلومو

یاندیریب یاخمادین می؟
یاشادین اومودومدا

کول آختاردین اولدومدا
قارالمیش بولودومدا

شیمشک تک چاخمادین می؟
آتیب اوزدن تئلینی

بال ائیله دین دیلینی
منیم تک بیر دلینی

یولوندان ساخلادین می؟
کولک کیمی اسن سن

شئیطان می یا نه سن سن؟
پامبیقلا باش کسن سن
آللاهدان قورخمادین می؟

ترجمه فارسی:

بر گونه‌ات تبسم
بر گونه‌ات تبسم

برگشتی و به من نگاهی نکردی؟
با یک نگاه خود به دل من آتش افکندی، اما نسوزاندی‌اش؟

در امیدهایم زندگی کردی
در آتشم خاکستر جستجو کردی

در ابر خاکستری وجودم
مثل رعد غرش نکردی؟

گیسوانت را از صورتت کنار زدی
کامت را مانند شهد شیرین کردی

مجنونی به مانند من را
فریفته و از راه خود به در کردی؟

مثل توفان وزنده، تو
شیطانی؟ کیستی تو؟

با پنبه سر برنده، تو
از خدا نترسیدی تو؟

شعر عاشقانه ترکی کوتاه

نه عشق اولایدی، نه عاشیق، نه نازلی آفت اولایدی
نه خلق اولایدی، نه خالیق، نه اشکی-حسرت اولایدی

نه درد اولایدی، نه درمان، نه سور اولایدی، نه ماتم
نه آشیانه­یی-وصلت، نه باری-فیرقت اولایدی

گؤنولده نوری-محبت، گؤزومده پرده­یی-ظولمت
نه نور اولایدی، نه ظولمت، نه بؤیله خیلقت اولایدی

نه­دیر بو خیلقتی-بی­‌مرحمت، شو پرده‌لی حکمت؟
بو ظلمه قارشی نولور بیر ده بیر عدالت اولایدی

توکندی طاقت و صبریم، عدالت! آه عدالت!
نه اونجه اویله سعادت، نه بویله ذلت اولایدی

حسین جاوید

ترجمه فارسی به نثر:

ای کاش نه عشقی وجود داشت و نه عاشقی، نه دلبر طنازی وجود داشت
نه خلق و آفرینشی وجود داشت و نه خالق و آفریدگاری نه حسرت و سوزی از برای عشق می‌‌بود

نه درد و غمی وجود داشت و نه درمانی از برای این رنج و محنت ها، نه جشنی بود و نه غم و ماتمی
نه آشیانه و مامنی روی زمین و نه داغ هجران و دوری وجود داشت

در قلبم نور محبت موج می‌‌زند و چشمانم را پرده ظلمت پوشانیده است
ای کاش که نه نوری بود و نه ظلمتی و نه آفرینش و خلقتی تا به این حد عظیم

نمی‌دانم هدف از آفرینش چیست؟ حکمت و مرحمت چیست؟
به نظر می‌رسد در این ظلمت هیچ عدالتی وجود ندارد

برای رسیدن به عدالت باید طاقت و صبر داشته باشم
کاش نه چنان سعادتی بود و نه چنین ذلتی

ترجمه فارسی به نظم:

نه عشق بود و نه عاشق، نه نازنین آفت
نه خلق بود و نه خالق، نه اشک پر حسرت

نه درد بود و نه درمان، نه شور و نه ماتم
نه آشیان وصلت، نه هجر و نه فرقت

به دل شعاع محبت، به دل پرده­ ظلمت
نه نور بود و نه ظلمت، نه کاش چنین خلقت

چه هست خلقت بی‌­مهر و حکمت محجوب؟
و کاش عدالتی هم بود، قبال این ظلمت

مترجم: اکبر حمیدی علیار

ꕥ ꕥ ꕥ

یوجه داغلار آشدیم، اورمانلار کئچدیم
گؤزللر ایچینده بیر گؤزل سئچدیم

بن او گوندن یارادانا آند ایچدیم
دونیا گؤزل اولسا، دؤنمه‌م یاریمدان

بنیم یاریم آل یاناقلی ملک‌دیر
تازه آچمیش سئویملی بیر چیچک‌دیر

قهر اولسون او قهر‌مان کی، دؤنک‌دیر
دونیا گؤزل اولسا، دؤنمه‌م یاریمدان

حسین جاوید

ترجمه فارسی:

گذشتم از ره دریا و صحرا
نمودم دلبری دردانه پیدا

همانجا یاد کردم من قسم‌ها
که ندهم یار خود را بر جهانی

نگار من فرشته­ گونه ­سرخ است
به بستان نوگلی تازه شکفته ­ست

بمیرد آنکه مرد نیمه­ راه است
که ندهم یار خود را بر جهانی

مترجم: اکبر حمیدی علیار

ꕥ ꕥ ꕥ

گؤزلرینه باخماسام
گؤز نه ییمه گرک دیر

آدینی چکمز اولسام
دیل نه ییمه گرک دیر

سؤز نه ییمه گرک دیر
سه سینی ائشیتمز اولسام
یاخشی دیر بو دنیادا تک اولسام

ترجمه فارسی به نثر:

به چشمانت نگاه نکنم
چشم به چه دردم می‌‌خورد

اسمت را بر زبان نیاورم
زبان به چه دردم می‌‌خورد
کلمه به چه دردم می‌‌خورد

صدایت را نشنوم
بهتر است که در دنیا تک و تنها باشم

ꕥ ꕥ ꕥ

شول فلکین گردیشى، هئچ وقت منى شاد ائتمه دى
خسته کؤنلوم بیر بلادن، غمدن آزاد ائتمه دى

آیرى دوشدوم قووم و قارداشدان منى یاد ائتمه دى
من تکین بخت-ى قارانى خانه ویران ائتمه دى

نئیله ییم ائى دوستان، من بى وفایا اوغرادیم؟

ترجمه فارسی به نثر:

از گردش زمانه، ناشاد ماندم هرآینه
با قلب مملو از غم و بیداد ماندم هرآینه

در بند و جدا مانده از یار، آزاد ماندم هرآینه
در حسرت یک خانه گرم و آباد ماندم هرآینه

گوئید با هر لطفی، شدم اسیر بی‌وفایی
 
ꕥ ꕥ ꕥ

عاشقانه ترکی؛ شعر عاشقانه ترکی با ترجمه فارسی

شعر ترکی عاشقانه دو بیتی

عاشق آدین شیرین دی
فرهاد دوستو شیرین دی

دوست دان دوستا گلن پای
بئچه بالدان شیرین دی

ترجمه فارسی:

ای عاشق اسمت شیرین است
دوست فرهاد شیرین است

هدیه ای که از دوست می‌‌رساز عسل تازه شیرین است

ꕥ ꕥ ꕥ

چکیر وارلیغیمی دارا گوزلری
آپاریر روحومو هارا گوزلرین

قارا بیر محبس دیر قارا گوزلرین
بوراخ گوزلرینین حبسیندن منی

ترجمه فارسی:

چشمانت هستی‌ام را به دار می‌‌کشند
روحم را تا کجا می‌‌برند چشمانت

زندان تاریکیست سیه چشمانت
از محبس چشمانت رهایم کن

ꕥ ꕥ ꕥ

اویالانچی ایللر گونه دیمزمیش
گول وئردیم وئردیییم دیمزمیش

گوزوم ده چاغلایان سئله دیمزمیش
حئف او سئوگییه، او محبته

ترجمه فارسی:

به اندازه یک روز نمی‌ارزید
عمری که صرف تو کردم

تمام این سال‌‌هایی که به پایت ریختم
اشک‌ها و گل‌هایی که به تو دادم و به پایت ریختم

بی‌ارزش بود… حیف از محبت و عشق‌ورزی‌های من

ꕥ ꕥ ꕥ

سئوگیلیم، عشق اولماسا وارلیق بوتون افسانه دیر
عشقیده ن محروم اولان انسانلیغا بیگانه دیر

سئوگی دیر یالنیز محبت دیر حیاتین جوهری
بیر کونول کی عشق ذوقین دویماسا، غمخانه دیر

ترجمه فارسی:

عشق من اگر عشق نباشد، تمام زندگی و دنیا به افسانه‌ای شبیه خواهد بود
آن که از عشق بی نصیب مانده باشد، از انسانیت نیز دور خواهد بود

تنها معنا و جوهر زندگی و حیات، عشق و دوستی است
دلی که از عشق خالی بماند، ماتم‌کده‌ای ست که تنها غم در آن راه دارد

ꕥ ꕥ ꕥ

گونده منه باش ووران ایندی منه داش وورور
ایندی منه داش ووران اوزگلره باش وورور

اوزگه اگر داش وورا دردینه دوزمک اولار
باخ بورا سوز بوردادی داشلاری یولداش وورور

ترجمه فارسی:

اون کسی که هر روز به من سر می‌زد، امروز به من سنگ می‌زنه
اون کسی که امروز به من سنگ می‌زنه، حالا دیگه داره به بیگانه‌ها سر می‌زنه

اگر این سنگ‌ها از سمت بیگانه می‌بارید، قابل تحمل بود
اما سنگی که از دوست به من می‌رسه، دردناک‌ترینه

ꕥ ꕥ ꕥ

یارین رهئ عشقینده کونول قان اولا، خوشدور
هیجرینده گوزوم هر گئجه گیریان اولا، خوشدور

من کی، بو قارا گوزلولر عشقینده اسیرم
سینم هدفئ ناوکئ  مژگان اولا خوشدور

ترجمه فارسی:

دل اگر در راه عشق به خون کشیده شود، باز خوش است
اگر در فراغ یار هر شب چشمانم اشک بریزد، باز خوش است

من اسیر و در بند عشق شورانگیز این سیه چشم هستم
اگر مژگان سیاهش سینه مرا هدف بگیرد، باز خوش است

ꕥ ꕥ ꕥ

اسرار دئلیم خلقه نمایان اولدو
هر دلبره ایسته دیم باخام قان اولدو

بو دهر دنی ده بس کی محنت چکدیم
قددیم بوکولوب مثال چوگان اولدو

ترجمه فارسی:

راز دل من پیش همه برملا گشت
به هر یاری که نگریستم، خونی به پا شد
در این دنیای بی‌ارزش غم‌ها و محنت‌های زیادی دیدم
قامت من چون چوگان خم و تنیده شد

ꕥ ꕥ ꕥ

من سنی سئویرم، سن واری، پولو
گور هاردان دوشوبدو عشقیمین یولو

نه منیم اوره ییم بیر بئله دولو
نه سنین اوره یین بوش اولمایایدی

ترجمه فارسی:

من عاشق تو هستم و تو به مال و مکنت چشم دوخته‌ای
نگاه کن که عشق من به چه جایی کشیده شده است

ای کاش این اندازه قلب من مالامال عشق نبود
و این قدر قلب تو از عشق تهی نبود

ꕥ ꕥ ꕥ

من ترک شراب لب یار ائیلدیم اولدی
زهر غم هجریله مدار ائیلدیم اولدی

ای شیخ بهشتی دئمه ترک ائیلییه ن اولماز
من ترک سر کوی نگار ائیله دیم اولدی

ترجمه فارسی:

من ترک شراب لب معشوق کردم و شد
با زهر تلخ غم دوری مدارا کردم و شد

ای شیخ بنگر که هیچ کس بهشت را ترک نمی‌کند
اما من کوی نگار خود را ترک کردم و شد

ꕥ ꕥ ꕥ

جان وئرمه غم عشقه کی عشق آفت جاندیر
عشق افت جان اولدوغی مشهور جهاندیر

سور ایستمه سودای غم عشقده هرگز
کیم حاصل سودای غم عشق زیاندیر

ترجمه فارسی:

جان را به عشق نسپار که عشق بلای جان است
بلای جان بودن عشق شهره عالم است
از سودای اندوه عشق به دنبال سودی مباش
تنها حاصل سودای اندوه عشق، زیان است

ꕥ ꕥ ꕥ

ساچلارینا بنزتمیشم گئجه می
گل اوزاق گزمه یانیما سئوگیلیم

دوداغیندا ایتیرمیشم سؤزومو
گولوشونله جانیمی آل سئوگیلیم

ترجمه فارسی:

شب من، به مانند گیسوان سیاه تو می‌ماند
از این جا نرو، نزدیک بیا سوگولی من
در میان لب‌های تو سخنان من گم شده‌اند
با یک خنده خود، جان مرا بستان سوگولی من

در پایان امیدواریم از مجموعه شعر عاشقانه ترکی بهره برده باشید. تلاش گروه فرهنگ و هنر ستاره یافتن بهترین ترجمه فارسی از اشعار بود؛ با این حال چنانچه مخاطبان ترک‌زبان ترجمه شیواتری از اشعار در دست دارند، آن را از طریق ارسال نظر برای فارسی زبان علاقه‌مند به شعرهای زبان آذری بیان کنند.

یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط

نظر خود را بنویسید