شعر درباره مهربانی، اشعار نو، تک بیتی و دوبیتی درباره محبت و مهربانی

در این نوشته از ستاره، مجموعه‌ای زیبا از شعر درباره مهربانی، شعرهایی تک بیتی و دو بیتی درباره محبت کردن، دوست‌داشتن و اشعاری کوتاه با مفهوم مهربانی و خوبی به یک‌دیگر را گردآوری کرده‌ایم.

شعر درباره مهربانی

مهربانی را می‌توان یکی از زیباترین صفات آفریدگان خداوند دانست. اغراق نیست اگر بگوییم جهان با وجود محبت و مهربانی قطعا به جای زیباتری برای زندگی تبدیل می‌شود. گاهی مهربانی در قالب کمک به یکدیگر و گاهی حتی به آسانی ارسال یک متن زیبا درباره مهربانی به دوستان و آشنایان خواهدبود. بنابراین همین کارهای به ظاهر ساده اما ارزشمند را نباید از یکدیگر دریغ کنیم. برای خواندن مجموعه‌ای زیبا از شعر درباره مهربانی با ادامه این نوشته همراه شوید.

شعر درباره مهربانی و محبت

مجموعه شعر درباره مهربانی

از محبت تلخ‌ها شیرین شود
وز محبت مس‌ها زرین شود

ازمحبت دُردها صافی شود
وز محبت دَردها شافی شود

از محبت خارها گل می‌شود
وز محبت سرکه‌ها مل می‌شود

از محبت دار تختی می‌شود
وز محبت بار بختی می‌شود

از محبت سجن گلشن می‌شود
بی محبت روضه گلخن می‌شود

از محبت نار نوری می‌شود
وز محبت دیو حوری می‌شود

از محبت سنگ روغن می‌شود
بی محبت موم آهن می‌شود

از محبت حزن شادی می‌شود
وز محبت غول هادی می‌شود

از محبت نیش نوشی می‌شود
وز محبت شیر موشی می‌شود

از محبت سقم صحت می‌شود
وز محبت قهر رحمت می‌شود

از محبت مرده، زنده می‌شود
وز محبت شاه بنده می‌شود

این محبت هم نتیجه دانش است
کی گزافه بر چنین تختی نشست

“مولانا”

✿´⌣`✿✿´⌣`✿

نسیم وصل به افسردگان چه خواهدکرد؟
بهار تازه به برگ خزان چه خواهدکرد؟

به من که سوختم از داغ مهربانی خویش
فراق و وصل تو نامهربان چه خواهدکرد؟

سرای خانه به‌دوشی حصار عافیت است
صبا به طایر بی‌آشیان چه خواهدکرد؟

ز فیض ابر چه حاصل گیاه سوخته را؟
شراب با من افسرده جان چه خواهدکرد؟

مکن تلاش که نتوان گرفت دامن عمر
غبار بادیه با کاروان چه خواهدکرد؟

به باغ خلد نیاسود جان علوی ما
به حیرتم که در این خاک‌دان چه خواهدکرد؟

صفای باده روشن ز جوش سینه اوست
تو چاره‌ساز خودی آسمان چه خواهدکرد؟

به من که از دو جهان فارغم به دولت عشق
رهی ملامت اهل جهان چه خواهدکرد؟

“رهی معيری”

✿´⌣`✿✿´⌣`✿

ذوقی چنان ندارد بی دوست زندگانی
دودم به سر برآمد زین آتش نهانی

شیراز در نبسته‌ست از کاروان ولیکن
ما را نمی‌گشایند از قید مهربانی

اشتر که اختیارش در دست خود نباشد
می‌بایدش کشیدن باری به ناتوانی

خون هزار وامق خوردی به دل‌فریبی
دست از هزار عذرا بردی به دلستانی

صورت نگار چینی بی‌خویشتن بماند
گر صورتت ببیند سر تا به سر معانی

ای بر در سرایت غوغای عشق‌بازان
همچون بر آب شیرین آشوب کاروانی

تو فارغی و عشقت بازیچه می‌نماید
تا خرمنت نسوزد تشویش ما ندانی

می‌گفتمت که جانی دیگر دریغم آید
گر جوهری به از جان ممکن بود تو آنی

سروی چو در سماعی بدری چو در حدیثی
صبحی چو در کناری شمعی چو در میانی

اول چنین نبودی باری حقیقتی شد
دی حظ نفس بودی امروز قوت جانی

شهر آن توست و شاهی فرمای هر چه خواهی
گر بی عمل ببخشی ور بی‌گنه برانی

روی امید سعدی بر خاک آستان است
بعد از تو کس ندارد یا غایة الامانی

“سعدی”

✿´⌣`✿✿´⌣`✿

ای مردمان بگویید آرام جان من کو
راحت فزای هرکس محنت رسان من کو

نامش همی نیارم بردن به پیش هرکس
گه گه به ناز گویم سرو روان من کو

در بوستان شادی هرکس به چیدن گل
آن گل که نشکفیدست در بوستان من کو

جانان من سفر کرد با او برفت جانم
باز آمدن از ایشان پیداست آن من کو

هرچند در کمینه نامه همی نیرزم
در نامه بزرگان زو داستان من کو

هرکس به خان و مانی دارند مهربانی
من مهربان ندارم نامهربان من کو

“انوری”

✿´⌣`✿✿´⌣`✿

شعر درباره مهربانی

در محبت جان اگر بازی خوش است
گر کنی بازی چنین بازی خوش است

یار کرمانی اگر چه خوش بود
دلبر سر‌مست شیرازی خوش است

رند سرمستیم و با ساقی حریف
با حریف خویش دم‌سازی خوش است

چند گردی تو به خود گرد جهان
یک دمی با خویش‌ پردازی خوش است

ساز ما ار ذوق خوش‌تر می‌‌دهد
ساز ما را گر تو بنوازی خوش است

عشق چون سلطان به تخت دل نشست
خانه را با عشق پردازی خوش است

سیم قلب تو ندارد رونقی
سیم قلب خویش بگدازی خوش است

در طریق عاشقی چون عاشقان
هر چه داری جمله در بازی خوش است

یک دمی با سید رندان بساز
تا بدانی ذوق دم‌سازی خوش است

✿´⌣`✿✿´⌣`✿

یادمان باشد از امروز جفایی نکنیم
یا که در خویش شکستیم صدایی نکنیم

یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند
طلب عشق به هر بی سروپایی نکنیم

مهربانی صفت بارز عشاق خداست
یادمان باشد از این کار ابایی نکنیم

✿´⌣`✿✿´⌣`✿

لبخندهای پاک تو آسمانی‌اند
و حرف‌هایت فلسفه مهربانی‌اند

وقتی بر مدار تو می‌گردد عاشقی
حتی عشق‌های کوچک جهانی‌اند

پشت آن نگاه ساده و نجیب تو
این چشمه‌های سکوت آتشفشانی‌اند

پشت ترانه و شعرهای سرد من
استعاره‌های ناب عشق نهانی‌اند

بهارهای همین سال‌های من هم
بی حضور تو همیشه خزانی‌اند

دستان نحیف غزلم را بگیر عزیز
این وا‍‍ژه‌ها پر از مهربانی‌اند

✿´⌣`✿✿´⌣`✿

مهربانی شیوه‌ی دیرین ماست
مهربانی در جهان آیین ِماست

ما ز نسلِ مهربانان بوده‌ایم
از تبار ِقهرمانان بوده‌ایم

آن که دارد مهربانی می‌کند
شیوه ی خود راجهانی می کند

در میانِ روزهای تلخ و سخت
مهربان باشیم باهم چون درخت

نامِ ما گر جاودانی می‌شود
هم‌وطن! با مهربانی می‌شود

ما به همدیگر محبّت می‌کنیم
هرچه را داریم، قسمت می‌کنیم

عشق، اکنون مهربانی می‌کند
خاک را گنج ِمعانی می‌کند

مهربانی شیوه‌ی دیرین ماست
مهربانی درحقیقت، دین ِماست

شعر نو درباره مهربانی

صبح می‌آید
به آغوشی
پر از احساس و عشق
خالقی کز
مهربانی،
از همه عاشق‌تر است

“حمیدرضا یگانه”

✿´⌣`✿✿´⌣`✿

در زیر این نیلی سپهر بی‌‌کرانه
چندان که یارا داشتم در هر ترانه
نام بلند عشق را تکرار کردم
با این صدای خسته، شاید خفته‌ای را
در چار سوی این جهان بیدار کردم
من مهربانی را ستودم
من با بدی پیکار کردم…

“فریدون مشیری”

✿´⌣`✿✿´⌣`✿

روزی ما
دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم‌کرد
و مهربانی
دستِ زیبایی را خواهدگرفت.
روزی که کمترین سرود
بوسه است…

“احمد شاملو”

✿´⌣`✿✿´⌣`✿

یک پنجره برای دیدن
یک پنجره برای شنیدن
یک پنجره که مثل حلقۀ چاهی
در انتهای خود به قلب زمین می‌رسد
و باز می‌شود به سوی وسعت این مهربانی مکرر آبی رنگ

“فروغ فرخزاد”

✿´⌣`✿✿´⌣`✿

و دست‌هاش
هوای صاف سخاوت را
ورق زد
و مهربانی را
به سمت ما کوچاند.

“سهراب سپهری”

شعر درباره مهربانی و محبت از سهراب سپهری

ظهر تابستان است
سایه‌ها می‌دانند، که چه تابستانی است
سایه‌هایی بی‌لک
گوشه‌ای روشن و پاک
کودکان احساس! جای بازی این‌جاست
زندگی خالی نیست:
مهربانی هست، سیب هست، ایمان هست…

“سهراب سپهری”

✿´⌣`✿✿´⌣`✿

مهربانیِ یک نفر
عاشقم کرد
آن هم در حدِ معجزه!
از باقیِ دوست‌داشتن‌ها،
فقط یاد گرفتم که
معجزه کردن کارِ هرکسی نیست…!

“ابراهیم عسکری”

✿´⌣`✿✿´⌣`✿

حالا که آمده‌ای، چترت را ببند
در ایوان این خانه جز مهربانی نمی‌بارد

✿´⌣`✿✿´⌣`✿

مهربانی‌ات را با گل‌ها در میان بگذار
با سنگ‌ها
با رودی که می‌رود
با خنده کودکان عراقی
مهربانی‌ات را با جنگ در میان بگذار
صدای تو چشمه‌ای خواهدشد
و انسان را با انسان
آشتی خواهدداد…

✿´⌣`✿✿´⌣`✿

آدم‌ها را گاهی باید رها کرد بروند…
اسارت از یادشان می‌برد مهربانیت را

تک بیتی درباره مهربانی

تو هم جنگ را باش چون کینه خواست
که با کینه‌ور مهربانی خطاست

‌”سعدی”

✿´⌣`✿✿´⌣`✿

ز دست عشق به‌جز خیر بر‌نمی‌آید
وگرنه پاسخ دشنام، مهربانی نیست

“فاضل نظری”

✿´⌣`✿✿´⌣`✿

زیر پلکت آفتابِ عمر من پنهان شده
دیده بگشا ای طلوعِ مهربانی‌های من

“پوریا کشاورز”

✿´⌣`✿✿´⌣`✿

فقط نه کوچه باغ ما، فقط نه این که این محل
احاطه کرده شهر را، شعاع مهربانی‌ات

“کاظم  بهمنی”

✿´⌣`✿✿´⌣`✿

نه طریق دوستانست و نه شرط مهربانی
که ز دوستی بمیریم و تو را خبر نباشد

“سعدی”

✿´⌣`✿✿´⌣`✿

ز مهجوران نمی‌جویی نشانی
کجا رفت آن وفا و مهربانی

“مولوی”

✿´⌣`✿✿´⌣`✿

بی وفایی شد جواب مهربانی؛ حیف شد
خواستی از پای آهو بند بگشایی؛ گریخت

“فاضل نظری”

✿´⌣`✿✿´⌣`✿

شعر درباره مهربانی از حافظ

شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار
مهربانی کی سرآمد؟ شهر یاران را چه شد؟

“حافظ”

✿´⌣`✿✿´⌣`✿

با این همه مهر و مهربانی
دل می‌دهدت که خشم رانی؟

“مولوی”

✿´⌣`✿✿´⌣`✿

هرکَس به خان و مانی دارند مهربانی
من مهربان ندارم نامهربان من کو

“انوری”

✿´⌣`✿✿´⌣`✿

مهربانی می‌نمایم بر قدش
سنگ‌دل نامهربانی می‌کند

✿´⌣`✿✿´⌣`✿

چه کسی رسد به پایت ز محبت و صفایت
به خدا ز مهربانی در جهان یگانه هستی

دو بیتی درباره مهربانی

 

شعر درباره مهربانی از اوحدی مراغه‌ای

با این چنین بلایی، بعد از چنان عذابی
راضی شدم که بینم روی ترا به خوابی

صد نامه مشق کردم در شرح مهربانی
نادیده از تو هرگز یک نامه را جوابی

“اوحدی مراغه‌ای”

✿´⌣`✿✿´⌣`✿

چنین با مهربانی خواندنت چیست؟
بدین نامهربانی راندنت چیست؟

بپرس از این دل دیوانه من
که ای بیچاره عاشق ماندنت چیست؟

“فریدون مشیری”

✿´⌣`✿✿´⌣`✿

حریم مهربانی بیش و کم نیست
در آن وادی دلی درگیر غم نیست

سرایی کز محبت گشته خالی
نیابی گونه‌ای که خیس و نم نیست

“فرزاد متین”

✿´⌣`✿✿´⌣`✿

صبحت بخیر ای عشق ناب آسمانی
در چشم‌هایت آیه‌های مهربانی

روزی که با یک بوسه‌ات آغاز گردید
همچون عسل گردد گوارا زندگانی

“مرتضی شاکری”

✿´⌣`✿✿´⌣`✿

از دامن ِزیبایِ سَحر آمده‌است
تابنده و گرم و خوش خبر آمده‌است

تو ماه شدی که مهربانی بکنی
خورشید دوباره پشت در آمده‌است

“صفیه قومنجانی”

✿´⌣`✿✿´⌣`✿

رفتی؟ برو، ایام به کامت باشد
خوشبختی شش دانگ به نامت باشد

این بود جواب مهربانی‌هایم؟
آغوش محبتم حرامت باشد

“خلیل جوادی”

✿´⌣`✿✿´⌣`✿

هیچ دانی نازنینم می‌توانی
راحت اسرار سعادت را بدانی

رمز خوشبختی انسان نسیت جز این
مهربانی، مهربانی، مهربانی

✿´⌣`✿✿´⌣`✿

بی‌وفایی کن وفایت می‌کنند
با وفا باشی خیانت می‌کنند

مهربانی گر چه آیینه‌ی خوشیست
مهربان باشی رهایت می‌کنند

✿´⌣`✿✿´⌣`✿

مهربانی را اگر قسمت کنیم
من یقین دارم به ما هم می‌رسد

آدمی گر ایستد بر بام عشق
دست‌هایش تا خدا هم می‌رسد…

کلام آخر

امیدواریم از این مجموعه شعر لذت برده‌باشید. اگر شما هم شعری زیبا درباره مهربانی می‌شناسید با ما به اشتراک بگذارید.

یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
وب گردی:
مطالب مرتبط

نظر خود را بنویسید