حکایت شیر، روباه و خر بی‌سواد | سواد داشتن خطر دارد!

حکایت شیر، روباه و خر بی‌سواد یکی از حکایت‌های آموزنده‌ای است که می‌توان از آن درس‌ها فراوان آموخت.

حکایت‌ها داستان‌های شیرین و کوتاهی هستند که پندهای فراوانی در آن‌ها نهفته است. گاه این حکایت‌ها را می‌توان سر لوحه زندگانی قرار داد و از آن‌ها درس عبرت گرفت. در ادامه شما را به مطالعه حکایت شیر، روباه و خر دعوت می‌نماییم.

حکایت شیر، روباه و خر بی‌سواد

گویند در گذشته دور، در جنگلی شیر حاکم جنگل بود و مشاور ارشدش روباه بود و خر هم نماینده ی حیوانات در دستگاه حاکم بود.

با وجود ظلم سلطان و تایید خر و حیله روباه همه حیوانات، جنگل را رها کرده وفراری شدند، تا جایی که حاکم و نماینده و مشاورش هم تصمیم به رفتن گرفتند.

در مسیر گاهگاهی خر گریزی میزد و علفی می خورد. روباه که زیاد گرسنه بود به شیر گفت اگر فکری نکنیم تو و من از گرسنگی می میریم و فقط خر زنده می ماند، زیرا او گیاه خوار است، شیر گفت: چه فکری داری؟ روباه گفت: خر را صدا بزن و بگو ما برای ادامه مسیر نیاز به رهبر داریم و باید از روی شجره نامه در بین خود یکی را انتخاب کنیم و از دستوراتش پیروی کنیم. قطعا تو انتخاب میشوی و بعد دستور بده تا خر را بکشیم و بخوریم.

بیشتر بخوانید: حکایت زیبا و خواندنی خر باهوش و گرگ طمع کار

شیر قبول کرد و خر را صدا زدند و جلسه تشکیل دادند، ابتدا شیر شجره نامه اش را خواند و فرمود: جد اندر جد من حاکم و سلطان بوده اند! و بعد روباه ضمن تایید گفته شیر گفت: من هم جد اندر جدم خدمتکار سلطان بوده اند، خر تا اندازه ای موضوع را فهمیده بود و دانست نقشه ی شومی در سر دارند

گفت: من سواد ندارم شجره نامه ام زیر سمم نوشته شده، کدامتان باسواد هستین آن را بخوانید، شیر فورا گفت: من باسوادم و رفت عقب خر تا زیر سمش را بخواند، خر فورا جفتک محکمی به دهان شیر زد و گردنش را شکست.

روباه که ماجرا را دید رو به عقب پا به فرار گذاشت، خر او را صدا زد و گفت: بیا حالا که شیر کشته شده بقیه راه را باهم برویم، روباه گفت: نه من کار دارم، خر گفت چه کاری؟ گفت: می خواهم برگردم و قبر پدرم را پیدا کنم و هفت بار دورش بگردم و زیارتش کنم که مرا نفرستاد مدرسه تا با سواد شوم وگرنه الان بجای شیر گردن من شکسته بود.

بیشتر بخوانید: حکایت آموزنده شغال خر سوار از مرزبان نامه وراوینی

یادمان باشد که بهره‌گیری از دانش و سواد بدون اخلاق، ممکن است موجب خطر و تهدید برای خودمان شود. شما چه برداشتی از این حکایت داشتید؟ لطفا نظرات و پیشنهادات خود را در انتهای همین مطلب با ما و دیگر کاربران ستاره به اشتراک گذارید.

یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط

  • بهناز رفعتی

    بسیار مسخره بود. یعنی بیسوادی رو ترویج میدین با این کار ؟؟
    بیسوادی آفت جامعه بوده و خواهد بود
    چه بسا بیسوادی باعث خیلی از عقب ماندگی ها و پس رفت های خانواده ها و جامعه و در سطح وسیعتر کشور شد.
    این مثال و داستان شماهم به درد عمه بیسوادتان میخورد.‌

نظر خود را بنویسید