حکایت کوتاه وزیر و پسر کودن از باب هفتم گلستان سعدی

با یکی از زیباترین و پندآموزترین حکایات شیخ اجل سعدی شیرازی در باب هفتم از کتاب گلستان همراه ما باشید.

حکایت‌های پندآموز و داستان کوتاه آموزنده از بزرگان در گوشه و کنار کتاب‌های تاریخی نقل شده‌اند.

کتاب ماندگار گلستان سعدی یکی از مهم‌ترین کتاب ها و گنجینه‌هایی است که با نثری روان در هشت باب حکایت های پند‌آموز درخود جای داده است. اخلاق موضوع اصلی گلستان است که به صورت داستان‌های پندآموز نوشته شده است. در ادامه شما را با حکایتی زیبا از این گهر گرانبهای سعدی شیرازی که از باب هفتم برگرفته شده است، آشنا خواهیم کرد.

حکایت وزیر و پسر کودن

حکایت آموزنده وزیر و پسر کودن
حکایت آموزنده وزیر و پسر کودن

 

یکی را از وزرا پسری کودن بود پیش یکی از دانشمندان فرستاد که مرین را تربیتی میکن مگر که عاقل شود. روزگاری تعلیم کردش و مؤثر نبود، پیش پدرش کس فرستاد که این عاقل نمی‌باشد و مرا دیوانه کرد.

★★★

چون بود اصل گوهری قابل
تربیت را درو اثر باشد

هیچ صیقل نکو نداند
کرد آهنی را که بد گهر باشد

سگ بدریای هفت گانه بشوی
که چو تر شد پلید تر باشد

خر عیسی گرش بمکه برند
چون بیاید هنوز خر باشد

★★★

معنی: یکی از وزیران پسری کودن داشت. او را  نزد یکی از دانشمندان فرستاد؛ تا از او علم بیاموزد و عاقل شود. بعد از مدتی که به تحصیل مشغول شد. دانشمندی که او را علم می آموخت به پدرش پیغام داد که این پسرت عاقل که نمی‌شود هیچ، مرا هم دیوانه کرده است.

این حکایت اشاره به ذات بد افراد و اشیا دارد. سعدی در بیت آخر به زیبایی می‌گوید اگر خر حضرت عیسی به مکه رود زمانی که بازگردد همان خر است و تغییری نخواهد کرد.

برای اینكه تربیت در كسی تاثیر داشته باشد تنها مبادرت به تربیت كردن كافی نیست. گوهر درون فرد هم باید خاصیت پذیرش را داشته باشد مثل زمین شوره زار و زمین حاصلخیز.

این حکایت می‌تواند تقریبا مشابه حکایت ضرب المثل گرگ زاده عاقبت گرگ شود باشد.

شما از این حکایت کوتاه و آموزنده لذت بردید؟ لطفا نظرات و پیشنهادات خود را با ما و دیگر کاربران عزیز ستاره به اشتراک گذارید.

یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط

نظر خود را بنویسید