ریشه و معنی ضرب المثل آش نخورده و دهن سوخته به همراه داستان

معنی ضرب المثل آش نخورده و دهن سوخته یعنی کسی که گناهی مرتکب نشده اما از نظر دیگران به اشتباه گناه‌کار شناخته می‌شود و او را سرزنش می‌کنند.

 

ضرب المثل بر اساس حروف الفبا

 

ضرب ‌المثل‌ها گونه‌ای از بیان هستند که معمولاً  تاریخچه و داستانی پندآموز در پس بعضی از آن‌ها نهفته است. بسیاری از این داستان‌ها از یاد رفته‌اند و ریشه و پیشینه برخی از امثال نیز بر بعضی از مردم روشن نیست؛ ضرب المثل ها بر پایه تمثیلی شکل گرفته اند که یک موقعیت یا وضعیت را شرح می‌دهد و توصیه و معنا و عبرتی در خود دارد.

ضرب المثل آش نخورده و دهن سوخته یکی از این ضرب المثل هاست که ریشه و معنای آن را در ادامه می‌خوانید.

 

معنی ضرب المثل آش نخورده و دهن سوخته

  • به صورت کلی این ضرب المثل زمانی به کار می‌رود که فرد بی‌گناهی به اشتباه گناهکار شناخته می‌شود.
  • اگر کسی کار غلطی انجام نداده ولی مورد هجوم و اتهام دیگران قرار می‌گیرد، برایش این ضرب المثل را بکار می‌برند.

 

ریشه ضرب المثل آش نخورده و دهن سوخته

در گذشته های بسیار دور، در بازاری از شهرهای ایران، جوانی مودب و خجالتی به‌عنوان شاگرد فروشنده در پارچه فروشی کار می کرد. زن صاحب مغازه آشپز ماهری بود و آش‌هایی که می‌پخت طعم بسیار خوشمزه‌ای داشتند و نقل همه محافل بود.

روزی صاحب مغازه کسالتی مریض و در خانه بستری شد. آن روز شاگرد او به تنهایی مغازه را گرداند و نزدیک ظهر طبیبی را به خانه صاحب مغازه برد تا او را معاینه و مداوا کند. طبیب پس از معاینه او داروهایی را برای وی تجویز کرد که شاگرد آن‌ها را تهیه کرد.

همسر صاحب مغازه که برای ناهار همسر بیمارش آش درست کرده بود سفره‌ای پهن کرد و از پسر خواست که ناهار را در کنار آن‌ها باشد. پسرک که فردی خجالتی بود در ابتدا دعوت آن‌ها را رد کرد، اما با اصرار و تعارف همسر صاحب خانه مجبور شد دعوت آن‌ها را قبول کند. در این هنگام تاجر به حیاط رفت و دست و صورت خود را شست و همسرش هم برای آوردن وسایل سفره به آشپزخانه برگشت.

 

ضرب المثل آش نخورده و دهان سوخته
معنی ضرب المثل آش نخورده و دهن سوخته

 

پسر جوان برای اینکه ناهار مزاحم این خانواده نباشد با خود کمی فکر کرد و به این نتیجه رسید که بهترین راه این است که دستانش را روی دندان خود بگذارد که انگار دندانش درد می‌کند. مرد بیمار زمانی که برای خوردن آش به داخل خانه برگشت شاگردش را در حالی که دست روی دهان خود گذاشته‌بود دید و با تعجب از او پرسید که آنقدر گرسنه بودی و طاقت نیاوردی تا آش کمی سرد شود؟

در این میان همسر او فرا رسید و این گفته‌ها را شنید و به تاجر گفت که من الان قاشق‌ها را آوردم و چطور ممکن است که بدون استفاده از قاشق توانسته باشد آش را میل کند؟ صاحب مغازه متوجه شد که اشتباه کرده است و بلافاصله از پسرک عذر خواهی می‌کند.

از این داستان و معانی می‌توانید به عنوان ایده برای انشا استفاده نمایید.

 این ضرب المثل به ما یاد آوری می کند که برای قضاوت در هر مسئله و درباره ی هر شخصی باید از تمامی اتفاقات پنهان و آشکار ماجرا اطلاع داشته باشیم و فقط از روی ظاهر قضاوت نکرده و تصمیم نگیریم.

یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
وب گردی:
مطالب مرتبط

نظر خود را بنویسید