معنی و گسترش ضرب المثل آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم

معنی و گسترش ضرب المثل آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم را بخوانید و برای بازنویسی یا نوشتن یک انشا یا داستان درباره این ضرب المثل فارسی ایده بگیرید.

ضرب المثل بر اساس حروف الفبا
مثل نویسی آب در کوزه و ما تشنه لبان میگردیم

ستاره | سرویس محتوای کمک درسی – یکی از فعالیت های مثل نویسی نگارش یازدهم، نوشتن درباره معنی و گسترش ضرب المثل آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم است. در این مطلب ابتدا معنی و کاربرد این مثل فارسی را بررسی می‌کنیم، سپس با نوشتن یک انشا آن را گسترش می‌دهیم. 

 

معنی و گسترش ضرب المثل آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم

 

معنی و گسترش ضرب المثل آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم

معنی آب در کوزه و ما تشنه لبان می‌گردیم

به طور خلاصه معنی این ضرب المثل یعنی از داشتن چیزی یا نعمتی بی اطلاع بودن یا قدر آن را ندانستن و یا «خود داشتن اما از دیگران طلبیدن». کاربرد این ضرب المثل وقتی است که ناگهان متوجه داشته ها و استعدادهای خود می شویم در حالی که تا پیش از آن، آن چیز را در جاهای دیگر چستجو می‌کرده‌ایم. گاهی نیز به معنای افسوس خوردن است؛ یعنی ای دل غافل ما قدر نعمت‌ها و داشته هایمان را نداشتیم و بیهوده در جاهای دیگر به دنبالش می‌گشتیم. 

این مثل همچنین می‌تواند اهمیت «خودشناسی» را به شنونده گوشزد کند. مفهومی شبیه به این بیت زیبا از مولوی:

بیرون زِ تو نیست هرچه در عالم هست / در خود بطلب هر آنچه خواهی که تویی

 

معنی و گسترش ضرب المثل آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم

 

انشا گسترش ضرب المثل آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم

مقدمه

اینکه هر کدام از ما در بسیاری مواقع، نیازهایمان را در بیرون از خود جستجو می‌کنیم، به دلیل این است که شناخت عمیقی نسبت به درون خود نداریم. چه بسا مفاهیم مهمی مثل آرامش، خوشبختی و شادی را باید در خود پیدا کنیم، زیرا هر چقدر در دنیای بیرون به دنبال آن ها بدویم تا زمانی که خود را نشناخته ایم، راه به جایی نخواهیم برد. در واقع آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم!

بدنه

یکی از تجربیات جالب من در زندگی این است که به دلیل شیوع ویروس کرونا، زمان زیادی را مجبور شدم در خانه بمانم و اوقاتم را به تنهایی بگذرانم. تا پیش از آن، هر زمانی که بیکار می‌شدم و وقت اضافه داشتم به بیرون از خانه می‌رفتم و اوقات فراغتم را یکسره در کنار دوستان و افراد دیگر می‌گذراندم. گویی از تنها شدن با خودم هراس داشتم و نمی‌دانستم باید چه کنم. 

واقعیت این است که روزهای اول خیلی سخت گذشت، مرتب به دوستان و آشنایان تلفن می‌کردم و یا با گوشی همراهم خودم را سرگرم می کردم، اما کم کم متوجه پوچی این کار شدم و سعی کردم از تنهایی لذت بیشتری ببرم. سکوت کم کم برایم قابل تحمل و بعد دلپذیر شد. کتاب های نخوانده زیادی داشتم که مطالعه آن ها را شروع کردم. به کارهای مورد علاقه ام یعنی نقاشی و خوشنویسی پرداختم. برای خودم غذاها و نوشیدنی های مورد علاقه ام را درست کردم و خلاصه با خودم حسابی رفیق شدم. در این ایام دیدم نسبت به زندگی ام عوض شد و حالا احساس می‌کنم چقدر خودم را بیشتر از قبل دوست دارم. 

نتیجه

من همیشه در بیرون از خودم و در همصحبتی و ارتباط با دیگران به دنبال توجه، محبت و تایید می‌گشتم، اگر چه هرگز این احساسات را به طور شایسته دریافت نکردم و همیشه احساس بی قراری و پریشانی داشتم. اما دورانی که مجبور به تنهایی شدم باعث شد بفهمم همه این احساسات از درون من نشأت می‌گیرد. وقتی خودم را بیشتر دوست داشته باشم و از خودم و کارهایی که می‌کنم بیشتر راضی باشم، وقتی به خودم بیشتر اهمیت بدهم و خواسته های درونی ام را تشخیص بدهم و در جهت برآورده کردن آن‌ها تلاش کنم، احساس آرامش و خوشبختی بیشتری دارم. در نتیجه زمانی که واقعا شادترم و اعتماد به نفس بیشتری دارم، تاثیر بهتری بر دیگران هم می‌گذارم و ارتباطم با دنیای بیرون هم بهتر می‌شود. 

 

کاربران عزیز؛ شما می‌توانید معنی و گسترش ضرب المثل چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی را نیز در ستاره بخوانید. 

یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
وب گردی:
مطالب مرتبط

نظر خود را بنویسید