معنی شعر مگر دیده باشی که در باغ و راغ (شعر گردانی و درک و مفهوم)

معنی شعر مگر دیده باشی که در باغ و راغ به همراه معنی واژگان، مفهوم کلی و انشا شعر گردانی مگر دیده باشی که در باغ و راغ را در این مطلب بخوانید.

شعر مگر دیده باشی که در باغ و راغ

شعر گردانی صفحه ۹۷ کتاب نگارش دهم درباره حکایتی از بوستان سعدی است. برای بازنویسی این شعر باید ابتدا معنی و مفهوم آن را بفهمیم، سپس درک و دریافت خود را درباره معنی شعر مگر دیده باشی که در باغ و راغ بنویسیم.

 

معنی شعر مگر دیده باشی که در باغ و راغ (شعر گردانی و درک و مفهوم)

 

معنی شعر مگر دیده باشی که در باغ و راغ

مگر دیده باشی که در باغ و راغ
بتابد به شب کرمکی چون چراغ

یکی گفتش ای کرمک شب فروز
چه بودت که بیرون نیایی به روز؟

ببین کاتشی کرمک خاک‌زاد
جواب از سر روشنایی چه داد؛

که من روز و شب جز به صحرا نیم
ولی پیش خورشید پیدا نیم

«بوستان باب سوم»

 

معنی لغات:

  • مگر: شاید، احتمالا
  • باغ و راغ: باغستان‌ها و دشت‌های سبز و خرم
  • کرمک شب فروز: کرم شبتاب
  • چه بودت: برایت چه پیش آمد؟ چه دلیلی داری؟
  • کاتشی: که آتشی
  • آتشی کرمک: کرم کوچک همچون آتش 
  • خاکزاد:  زاده شده از خاک
  • روشنایی: استعاره از دانش و آگاهی
  • نیم: نیستم

 

بازگردانی: حتما در باغ و دامنه کوه ها دیده ای که در شب، کرم کوچکی مانند چراغ می‌درخشد. فردی به او گفت، ای کرمک شب تاب، چه برایت روی داده که در روز بیرون نمی آیی. ببین که کرم کوچک که زاده خاک بود، اما همچون آتش می‌درخشید، از روی آگاهی و دانش چه پاسخ زیبایی داد. او پاسخ داد: من روزها هم مثل شب ها در صحرا حضور دارم و هستم اما تنها در شب دیده می‌شوم و روزها دیده نمی‌شوم، زیرا که نور کم من در مقابل نور عظیم خورشید در روز گم می‌شود و من پیش خورشید جلوه ای ندارم و کسی مرا نمی‌بیند.

 

مفهوم کلی: همه علم و دانش ها و امور شگفت، در برابر عظمت خداوند چیزی نیستند و دانا کسی است که به خودش مغرور نشود و بداند که دانشش در برابر علم خداوند ذره ای بیش نیست.

 

معنی شعر مگر دیده باشی که در باغ و راغ (شعر گردانی و درک و مفهوم)

 

انشا شعر گردانی مگر دیده باشی که در باغ و راغ

شعر زیبای مگر دیده باشی که در باغ و راغ از سعدی، مفهومی عرفانی و معنوی دارد و در آن خورشید استعاره ای از زیبایی و دانش عظیم الهی است. بسیاری از ما زمانی که با پدیده های زیبا و شگفت انگیز در دنیا مواجه می‌شویم، چنان غرق تماشا و توجه به آن می‌سویم که از یاد خالق آن غافل می‌مانیم. اما اگر به عمق آفرینش پی ببریم، می‌بینیم که همه پدیده ها همچون کرمک شبتاب در شعر سعدی اعتراف می‌کنند که زیبایی آن‌ها در برابر خداوند هیچ نیست.

همینطور افرادی که به علم و دانش زیادی می‌رسند، می‌دانند که همه علم و آگاهی آن‌ها در برابر پیچیدگی‌های خلقت و دانش الهی ذره ای بیش نیست. بنابراین هیچکس نباید به زیبایی و علم و قدرت خود مغرور شود و همه باید بدانند که تنها قطره ای از دریای لایتنهاهی قدرت پروردگار هستند. 

 

سخن آخر

کاربران عزیز؛ شما می‌توانید درک و دریافت شعر ایستاده ام ایستاده ای ایستاده ایم جنگلیم را نیز که از شعر گردانی های کتاب نگارش دهم است، در ستاره بخوانید. نظرات و دیدگاه‌های خود را برای ما بنویسید.

یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
وب گردی:
مطالب مرتبط

نظر خود را بنویسید