معنی حکایت دعای مادر فارسی هفتم به همراه معنی کلمات

حکایت دعای مادر یکی از حکایات زیبا در ادبیات تعلیمی است که به اهمیت نیکی به والدین می‌پردازد. در این مطلب به بررسی حکایت دعای مادر، معنی حکایت دعای مادر فارسی هفتم، معنی کلمات و آرایه های ادبی حکایت مادر خواهیم پرداخت.

معنی حکایت دعای مادر فارسی هفتم

ستاره | سرویس محتوای کمک درسی – حکایت دعای مادر که در بستان العارفین آمده است، یکی از حکایات زیبا درباره اهمیت احسان به والدین و دعای خیر پدر و مادر است. در ادامه ابتدا متن حکایت دعای مادر را خواهید خواند و در ادامه با معنی حکایت دعای مادر و معنی کلمات آن آشنا خواهید شد.

 

معنی حکایت دعای مادر
معنی حکایت دعای مادر فارسی هفتم به همراه آرایه های ادبی و معنی کلمات

 

متن حکایت دعای مادر

از بایزید بسطامى – رحمة اللّه علیه – پرسیدند که ابتداى کار تو چگونه بود؟ گفت: من ده ساله بودم، شب از عبادت خوابم نمى‌بُرد.

شبى مادرم از من درخواست کرد که امشب سرد است، نزد من بخُسب.

مخالفت با خواهش مادر برایم دشوار بود؛ پذیرفتم. آن شب هیچ خوابم نبرد و از نماز شب بازماندم. یک دست بر دست مادر نهاده بودم و یک دست زیر سر مادر داشتم.

آن شب هزار «قُل هُوَ اللّهُ اَحَد» خوانده بودم.

آن دست که زیر سر مادرم بود، خون اندر آن خشک شده بود. گفتم: «اى تن، رنج از بهِر خداى بکش.»

چون مادرم چنان دید، دعا کرد و گفت: «یا رب، تو از وى خشنود باش و درجتش، درجهٔ اولیا گردان.» دعاى مادرم در حقّ من مستجاب شد و مرا بدین جاى رسانید.

 

معنی حکایت دعای مادر

از بایزید بسطامی (رحمت خداوند بر او باد) پرسیدند که تو چگونه به این مقام و مرتبه رسیدی؟ در زندگی خود چه کردی و چگونه رفتار کردی که نزد خداوند شایسته شدی و به این راه هدایت شدی؟ او در پاسخ گفت: هنگامی که من ده ساله بودم، شب‌ها مشغول عبادت بودم و نمی‌خوابیدم. یک شب مادرم از من درخواست کرد که، چون امشب سرد است نزد او بخوابم.

از آنجایی که دوست نداشتم خواهش مادرم را نادیده بگیرم و این کار برایم آسان نبود، درخواست او را قبول کردم. آن شب اصلا خوابم نبرد و نتوانستم نماز شب نیز به جا آورم. در آن شب یک دستم در دست مادر بود و دست دیگرم در زیر سرش بود تا راحت بخوابد.

آن شب هزار بار سوره توحید را خوانده بودم. آن دستم که زیر سر مادرم بود، بخاطر آنکه بی‌حرکت مانده بود و خون در آن جریان نداشت، خشک و کرخت شد. پس به بدن خود گفتم به خاطر خداوند و خشنودی او رنج و سختی امشب را تحمل کن.

وقتی مادرم از خواب برخاست و مرا در آن وضعیت دید برایم دعا کرد و گفت: خدایا تو هم از فرزندم راضی باش و مقام و مرتبه‌اش را در ردیف مرتبه بزرگان و عارفان قرار بده. اینگونه بود که دعای مادرم درباره من پذیرفته شد و آن دعای خیر مادر مرا به این درجه و جایگاه رساند.

 

معنی کلمات:
  • ابتدای کار: شروع زندگی
  • بخسب: بخواب
  • باز ماندن: محروم شدن
  • از نماز شب باز ماندم: نتوانستم نماز شب را بخوانم
  • از بهر: بخاطر
  • درجت: درجه، رتبه
  • اولیا: جمع ولی، دوستان خدا
  • مستجاب: پذیرفته شده، اجابت شده
  • رحمه اللّه علیه: رحمت خدا بر او باد

 

آرایه های ادبی:

  • کار: کنایه از راه و طریقت عرفانی
  • از عبادت خوابم نمی‌برد:‌ از (شدت شوق و انجام) عبادت، در این جمله محذوف است و باعث اغراق بیشتر در جمله شده است. 
  • بازماندن: کنایه از «ازکار ماندن، متوقف شدن»
  • «دست» در سطر سوم: آرایه تکرار
  • دست و سر: تناسب
  • ای تن…: شخصیت بخشی
  • جای: کنایه از جایگاه و مقام

 

بیشتر بخوانید: انشا درباره مادر؛ ۳ انشای عادی و ساده، ادبی، احساسی

 

درباره کتاب بستان العارفین

بستان العارفین و تحفة المریدین رساله دوم از مجموعه دو رساله منتخب رونق المجالس و بستان العارفین و تحفة المریدین است. بستان العارفین رساله‌ای است بی آغاز و انجام و حاوی حکایت‌های مربوط به صوفیان مانند “بایزید بسطامی”، “سفیان ثوری”، “صالح سمرقندی”،” رابعه” و…

رسالهٔ بستان العارفین مجموعا حاوی ۱۷۴ صفحه است و هر صفحه دارای ۱۷ سطر است. اصل این رساله در کتابخانه دانشگاه دولتی آلمان است و نسخه عکس گرفته شده از آن در کتابخانه اسعد افندی ترکیه است. در این رساله هیچ گونه تاریخی دیده نمی‌شود؛ اما تصحیح کننده آن یعنی آقای دکتر احمد علی رجایی با توجه به ضمیمه بودن این رساله با رساله رونق المجالس احتمال می‌دهد که در قرن ششم هجری قمری یا اندکی پیش از آن تحریر یافته است.

دکتر احمد علی رجایی در مقدمه این مجموعه نوشته است:

چنین به نظر می‌رسد که منتخب رونق المجالس را مردی چرب دست و شیرین قلم و صاحبدل نگاشته است؛ اما رساله ضمیمه آن یعنی بستان العارفین و تحفة المریدین احتمالا به وسیله کاتبی کم سواد و بی دقت نوشته شده است؛ زیرا آثار نوسازی و دستکاری در عبارات آن هویدا است.

مولف هیچ کدام از این دو رساله، تاکنون شناخته نشده اند؛ اما آنچه مسلم است در زمان سلطنت عبدالحمید ثانی پادشاه عثمانی در سیزدهم رمضان سال ۱۳۰۵ هجری قمری در چاپخانه مکه معظمه به وسیله سید خلیل بن سید مصطفی حافظ کتب حرم به چاپ رسیده است. گفتنی است که در بعضی از کتابخانه‌های معتبر کشور، کتاب دیگری مشابه این کتاب به نام بستان العارفین گلستان العابدین وجود دارد که در قرن یازدهم هجری توسط زین العابدین احمدشیروانی تألیف شده است. این کتاب نیز حکایت‌هایی به نظم و نثر در باب اخلاق و عرفان دارد.

یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط

نظر خود را بنویسید