معنی شعر باران کلاس چهارم | شعر باز باران با ترانه و خلاصه آن به صورت داستان

شعر باز باران با ترانه از جمله ترانه‌های زیبایی است که به دلیل استفاده از الفاظ پر احساس و جذاب در آن، از محبوبیت بسیار بالایی در میان همگان دارد. شعر باز باران به صورت داستان نیز قابل بیان است.

معنی شعر باران کلاس چهارم

ستاره | سرویس محتوای کمک درسی – خواندن و شنیدن شعر زیبای باز باران با ترانه، خاطرات زیادی را به خصوص برای کودکان دهه ۵۰ و ۶۰ زنده می‌کند. این ترانه یکی از سروده‌های دکتر مجدالدین میرفخرایی متخلص به گلچین گیلانی است. گلچین گیلانی از سرایندگان شعر نو فارسی بوده که در سال ۱۲۸۸ در رشت متولد شد و از نوجوانی به شاعری پرداخت. او در سال ۱۳۵۱ در لندن درگذشت. در این مطلب متن کامل این ترانه همراه با داستانی از آن بیان شده است.

متن شعر باز باران و معنی آن به صورت داستان

معنی شعر باران کلاس چهارم

ﺑﺎﺯ ﺑﺎﺭﺍﻥ
ﺑﺎ ﺗﺮﺍﻧﻪ
ﺑﺎ ﮔﻬﺮﻫﺎﯼ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ
می‌خورد ﺑﺮ ﺑﺎﻡ ﺧﺎﻧﻪ

دوباره باران با صدای شرشرش که همچون ترانه زیبا بود، می‌بارید. با قطره‌های درخشان که همچون گوهر زیبایی بودند و بر بام خانه فرود می‌آمدند.

معنی کلمات:

  • گهر: گوهر، سنگ قیمتی، جواهر

یادم آرد روز باران
گردش یک روز دیرین
خوب و شیرین
توی جنگل های گیلان

با این باران، خاطرات دوران کودکی‌ام زنده شد. در سالهای بسیار دور، یک روز خوب و به یادماندنی در خاطرم هست که به جنگل‌های گیلان رفته بودم.

معنی کلمات:

  • دیرین: قدیمی

کلمات متضاد:

  • شیرین# تلخ

کودکی ده ساله بودم
شاد و خرم
نرم و نازک چست و چابک

در چنین روزی من کودک ده ساله‌ای بودم؛ سرشار از انرژی و شادی. ظریف و کوچک، اما زبر و زرنگ بودم.

معنی کلمات:

  • خرّم: شاداب
  • چست و چالاک: زرنگ

کلمات متضاد:

  • نازک# ضخیم

ﺑﺎﺯ ﺑﺎﺭﺍﻥ
ﺑﺎ ﺗﺮﺍﻧﻪ
ﺑﺎ ﮔﻬﺮﻫﺎﯼ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ
می‌خورد ﺑﺮ ﺑﺎﻡ ﺧﺎﻧﻪ

با پاهای کوچک و کودکانه‌ام بسیار سریع می‌دویدم دقیقا مثل دویدن پرسرعت آهو! از کنار جوی آب می‌پریدم و از خانه‌مان دور می‌شدم.

معنی کلمات:

  • بام: سقف

می‌شنیدم از پرنده
از لب باد وزنده
داستان‌های نهانی
رازهای زندگانی

به آواز زیبای پرنده‌ها گوش می‌دادم و به صدای باد گوش می‌سپردم و از آنها داستان‌های پنهان و اسرار زندگی را می‌آموختم.

معنی کلمات:

  • نهان: پنهان

کلمات متضاد:

  • نهانی# آشکار

برق چون شمشیر بران
پاره می‌کرد ابرها را
ﺗﻨﺪﺭ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ، ﻏﺮّﺍﻥ
ﻣﺸﺖ می‌زد ﺍﺑﺮﻫﺎ ﺭﺍ

رعد و برق مانند شمشیر تیز و برانی بود که انگار ابرها را پاره و تکه‌تکه می‌کرد. رعد، نعره‌زنان با مشت خودش به ابرها می‌کوبید.

معنی کلمات:

  • شمشیر برّان: شمشیر برنده، شمشیر تیز
  • تندر: رعد و برق
  • غرّان: غرّش کنان

جنگل از باد گریزان
چرخ‌ها می‌زد چو دریا
دانه‌های گرد باران
پهن می‌گشتند هر جا

جنگل و درختانش مثل اینکه از دست باد فرار می‌کردند، مثل امواج دریا اینطرف و آنطرف می‌رفتند. دانه‌های گرد باران همه جا پخش می‌شدند.

معنی کلمات:

  • گریزان: در حال فرار

ﺳﺒﺰﻩ ﺩﺭ ﺯﯾﺮ ﺩﺭﺧﺘﺎﻥ
ﺭﻓﺘﻪ ﺭﻓﺘﻪ ﮔﺸﺖ ﺩﺭﯾﺎ
ﺗﻮﯼ ﺍﯾﻦ ﺩﺭﯾﺎﯼ ﺟﻮﺷﺎﻥ
ﺟﻨﮕﻞ ﻭﺍﺭﻭﻧﻪ ﭘﯿﺪﺍ

سبزه‌هایی که در زیر درختان بودند، کم کم با ریزش زیاد باران، همچون دریا پر آب شدند. و تصویر جنگل بصورت وارونه در این آب پیدا بود.

معنی کلمات:

  • وارونه: معلّق

ﺑﺲ گوارا ﺑﻮﺩ باران
ﺑﻪ، ﭼﻪ ﺯﯾﺒﺎ ﺑﻮﺩ باران

چقدر باران دلچسب و زیبا بود.

ﻣﯽ‌ﺷﻨﯿﺪﻡ ﺍﻧﺪﺭ ﺍﯾﻦ ﮔﻮﻫﺮ ﻓﺸﺎﻧﯽ
ﺭﺍﺯﻫﺎﯼ ﺟﺎﻭﺩﺍﻧﯽ، ﭘﻨﺪﻫﺎﯼ ﺁﺳﻤﺎﻧﯽ

من با دیدن گوهرهای باران (منظور قطره‌های باران که مثل گوهر ارزشمندی می‌درخشیدند) درس‌های زیادی گرفتم و رازهای بسیاری از آسمان و خلقت خدا دانستم.

معنی کلمات:

  • گوهر فشانی: پخش کردن جواهرات
  • پند: نصیحت

ﺑﺸﻨﻮ ﺍﺯ ﻣﻦ، ﮐﻮﺩﮎ ﻣﻦ
ﭘﯿﺶ ﭼﺸﻢ ﻣﺮﺩ ﻓﺮﺩﺍ

درس‌هایی مثل اینکه می‌گفتند: ای کودک من! زمانی که در آینده مرد بزرگی شدی، از من این نصیحت را بشنو! 

ﺯﻧﺪﮔﺎﻧﯽ ﺧﻮﺍﻩ ﺗﯿﺮﻩ، ﺧﻮﺍﻩ ﺭﻭﺷﻦ
ﻫﺴﺖ ﺯﯾﺒﺎ، ﻫﺴﺖ ﺯﯾﺒﺎ، ﻫﺴﺖ ﺯﯾﺒﺎ

اگر زندگی برایت سخت و تیره، یا گاهی روشن و امیدبخش شد، در هر صورت زیباست. (چون آفریده خداست)

کلمات متضاد:

  • تیره# روشن

خلاصه‌ای از معنی شعر باز باران با ترانه

ترانه زیبای باز باران با ترانه در اوج زیبایی با بیانی ساده سروده شده و افراد با هر سن و سالی، به راحتی معنایش را درک خواهند کرد. با این حال خلاصه‌ای از متن این ترانه را به صورت نثر و داستان می‌توانیم این گونه بیان کنیم:

دوباره باران با آوایی زیبا و با دانه‌های فراوانی همچون دانه‌های گوهر بر پشت بام خانه می‌بارد. در این هنگام من یک روز بارانی را در کودکی خود به یاد می‌آورم. روزی که برایم یاد آور خاطرات شیرین گردش کردن در جنگل‌های سرسبز استان گیلان است. در آن زمان من یک کودک ده ساله شاد و سر زنده بودم. کودکی ظریف، اما فرز و چابک، که با پا‌های کودکانه خود خیلی سریع همانند یک آهو از روی جوی آب می‌پریدم. در حالی که از خانه دور می‌شدم، به آواز پرندگان و صدای باد گوش میدادم. این صدا‌ها داستان‌ها و اسرار پنهان زندگی را در من زنده می‌کرد.

صدای رعد و برق که مانند یک شمشیر تیز و بران، نعره کهکشان ابر‌ها را پاره می‌کرد را می‌شنیدم. صدای غرش ابر‌ها همانند دیوانه‌ای بود که با صدای بلند می‌خروشید و به ابر‌ها مشت می‌زد. درختان و شاخه‌های آنان همانند موج‌های دریا، به وسیله باد به آن سو و آن سو رفته و می‌چرخیدند. قطرات گرد باران به همه جا ریخته و همه جا را خیس می‌کرد. سبزه زار‌های جنگل با قطرات باران پر شده و به شکل دریا در می‌آمد. به طوریکه عکس جنگل در این دریا به صورت وارونه دیده می‌شد.

باران بسیار زیبا و دلنشین می‌بارید و چقدر این باران دلنشین بود. همچنان که دانه‌های باران همچون مروارید و گوهر بر زمین می‌پاشید، گویی درس ها، رموز و پند‌های آسمانی را به من یاد می‌داد. درس‌هایی که می‌گفت:‌ای کودک دلبند من، تو را نصیحتی می‌کنم و آن این است که‌ای کودک امروز، تو در آینده مردی خواهی شد و این را بدان که زندگی چه سخت و تیره باشد، چه آسان و روشن، اما بسیار زیبا، بسیار زیبا، بسیار زیبا است.

 

متن کامل شعر باز باران با ترانه

در سال‌های گذشته خلاصه‌ای از ترانه باز باران در کتاب‌های پایه چهارم ابتدایی وجود داشت. متن کامل این شعر به شرح زیر است:

ﺑﺎﺯ ﺑﺎﺭﺍﻥ
ﺑﺎ ﺗﺮﺍﻧﻪ
ﺑﺎ ﮔﻬﺮ ﻫﺎﯼ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ
ﻣﯽ ﺧﻮﺭﺩ ﺑﺮ ﺑﺎﻡ ﺧﺎﻧﻪ
ﻣﻦ ﺑﻪ ﭘﺸﺖ ﺷﯿﺸﻪ ﺗﻨﻬﺎ
ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ
ﺩﺭ ﮔﺬﺭﻫﺎ
ﺭﻭﺩﻫﺎ ﺭﺍﻩ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ
ﺷﺎﺩ ﻭ ﺧﺮﻡ
ﯾﮏ ﺩﻭ ﺳﻪ ﮔﻨﺠﺸﮏ ﭘﺮ ﮔﻮ
ﺑﺎﺯ ﻫﺮ ﺩﻡ
ﻣﯽ ﭘﺮﻧﺪ، ﺍﯾﻦ ﺳﻮ ﻭ  ﺁﻥ ﺳﻮ
ﻣﯽ ﺧﻮﺭﺩ ﺑﺮ ﺷﯿﺸﻪ ﻭ  ﺩﺭ
ﻣﺸﺖ و  ﺳﯿﻠﯽ
ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺩﯾﮕﺮ
ﻧﯿﺴﺖ ﻧﯿﻠﯽ
ﯾﺎﺩﻡ ﺁﺭﺩ ﺭﻭﺯ ﺑﺎﺭﺍﻥ
ﮔﺮﺩﺵ ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺩﯾﺮﯾﻦ
ﺧﻮﺏ ﻭ ﺷﯿﺮﯾﻦ
ﺗﻮﯼ ﺟﻨﮕﻞ ﻫﺎﯼ ﮔﯿﻼﻥ
ﮐﻮﺩﮐﯽ ﺩﻩ ﺳﺎﻟﻪ ﺑﻮﺩﻡ
ﺷﺎﺩ ﻭ ﺧﺮﻡ
ﻧﺮﻡ ﻭ ﻧﺎﺯﮎ
ﭼﺴﺖ ﻭ ﭼﺎﺑﮏ
ﺍﺯ ﭘﺮﻧﺪﻩ
ﺍﺯ ﺧﺰﻧﺪﻩ
ﺍﺯ ﭼﺮﻧﺪﻩ
ﺑﻮﺩ ﺟﻨﮕﻞ ﮔﺮﻡ ﻭ ﺯﻧﺪﻩ
ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺁﺑﯽ، ﭼﻮ ﺩﺭﯾﺎ
ﯾﮏ ﺩﻭ ﺍﺑﺮ، ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻭ ﺁﻧﺠﺎ
ﭼﻮﻥ ﺩﻝ ﻣﻦ
ﺭﻭﺯ ﺭﻭﺷن
ﺑﻮﯼ ﺟﻨﮕﻞ
ﺗﺎﺯﻩ ﻭ ﺗﺮ
ﻫﻤﭽﻮ ﻣﯽ ﻣﺴﺘﯽ ﺩﻫﻨﺪﻩ
ﺑﺮ ﺩﺭﺧﺘﺎﻥ ﻣﯿﺰﺩﯼ ﭘﺮ
ﻫﺮ ﮐﺠﺎ ﺯﯾﺒﺎ ﭘﺮﻧﺪﻩ
ﺑﺮﮐﻪ ﻫﺎ ﺁﺭﺍﻡ ﻭ ﺁﺑﯽ
ﺑﺮﮒ ﻭ ﮔﻞ ﻫﺮ ﺟﺎ ﻧﻤﺎﯾﺎﻥ
ﭼﺘﺮ ﻧﯿﻠﻮﻓﺮ ﺩﺭﺧﺸﺎﻥ
ﺁﻓﺘﺎبی
ﺳﻨﮓ ﻫﺎ ﺍﺯ ﺁﺏ ﺟﺴﺘﻪ
ﺍﺯ ﺧﺰﻩ ﭘﻮﺷﯿﺪﻩ ﺗﻦ ﺭﺍ
ﺑﺲ ﻭﺯﻍ ﺁﻧﺠﺎ ﻧﺸﺴﺘﻪ
ﺩﻡ ﺑﻪ ﺩﻡ ﺩﺭ ﺷﻮﺭ ﻭ ﻏﻮﻏﺎ
ﺭﻭﺩﺧﺎﻧﻪ
ﺑﺎ ﺩﻭ ﺻﺪ ﺯﯾﺒﺎ ﺗﺮﺍﻧﻪ
ﺯﯾﺮ ﭘﺎﻫﺎﯼ ﺩﺭﺧﺘﺎﻥ
ﭼﺮﺥ ﻣﯿﺰﺩ، ﭼﺮﺥ ﻣﯿﺰﺩ، ﻫﻤﭽﻮ ﻣﺴﺘﺎن
ﭼﺸﻤﻪ ﻫﺎ ﭼﻮﻥ ﺷﯿﺸﻪ ﻫﺎﯼ ﺁﻓﺘﺎﺑﯽ
ﻧﺮﻡ ﻭ ﺧﻮﺵ ﺩﺭ ﺟﻮﺵ ﻭ ﻟﺮﺯﻩ
ﺗﻮﯼ ﺁﻧﻬﺎ ﺳﻨﮓ ﺭﯾﺰﻩ
ﺳﺮﺥ ﻭ ﺳﺒﺰ ﻭ ﺯﺭﺩ ﻭ ﺁﺑﯽ
ﺑﺎ ﺩﻭ ﭘﺎﯼ ﮐﻮﺩﮐﺎﻧﻪ
ﻣﯽ ﺩﻭﯾﺪﻡ ﻫﻤﭽﻮ ﺁﻫﻮ
ﻣﯽ ﭘﺮﯾﺪﻡ ﺍﺯ ﻟﺐ ﺟﻮ
ﺩﻭﺭ می‌گشتم ﺯ ﺧﺎﻧﻪ
ﻣﯽ ﮐﺸﺎﻧﯿﺪﻡ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﯿﻦ
ﺷﺎﺧﻪ ﻫﺎﯼ ﺑﯿﺪ ﻣﺸﮑﯽ
ﺩﺳﺖ ﻣﻦ ﻣﯽ ﮔﺸﺖ ﺭﻧﮕﯿﻦ
ﺍﺯ ﺗﻤﺸﮏ ﺳﺮﺥ ﻭ ﻣﺸﮑﯽ
ﻣﯽ ﺷﻨﺪﯾﻢ ﺍﺯ ﭘﺮﻧﺪﻩ
ﺩﺍﺳﺘﺎﻧﻬﺎﯼ ﻧﻬﺎﻧﯽ
ﺍﺯ ﻟﺐ ﺑﺎﺩ ﻭﺯﻧﺪﻩ
ﺭﺍﺯﻫﺎﯼ ﺯﻧﺪﮔﺎﻧﯽ
ﻫﺮ ﭼﻪ ﻣﯽ ﺩﯾﺪﻡ ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ
ﺑﻮﺩ ﺩﻟﮑﺶ، ﺑﻮﺩ ﺯﯾﺒﺎ
ﺷﺎﺩ ﺑﻮﺩﻡ
ﻣﯽ ﺳﺮﻭﺩﻡ
ﺭﻭﺯ، ﺍﯼ ﺭﻭﺯ ﺩﻻﺭﺍ
ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺕ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺭﺧﺸﺎﻥ
ﺍﯾﻦ ﭼﻨﯿﻦ ﺭﺧﺴﺎﺭ ﺯﯾﺒﺎ
ﻭﺭﻧﻪ ﺑﻮﺩﯼ ﺯﺷﺖ ﻭ ﺑﯿﺠﺎﻥ
ﺍﯾﻦ ﺩﺭﺧﺘﺎﻥ
ﺑﺎ ﻫﻤﻪ ﺳﺒﺰﯼ ﻭ ﺧﻮﺑﯽ
ﮔﻮ ﭼﻪ ﻣﯽ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺟﺰ ﭘﺎﻫﺎﯼ ﭼﻮﺑﯽ
ﮔﺮ ﻧﺒﻮﺩﯼ ﻣﻬﺮ ﺭﺧﺸﺎﻥ؟
ﺭﻭﺯ، ﺍﯼ ﺭﻭﺯ ﺩﻻﺭﺍ
ﮔﺮ ﺩﻻﺭﺍﯾﯽ اﺳﺖ، ﺍﺯ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺑﺎﺷد
ﺍﯼ ﺩﺭﺧﺖ ﺳﺒﺰ ﻭ زیبا
ﻫﺮ ﭼﻪ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ اﺳﺖ ﺍﺯ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺑﺎﺷﺪ
ﺍﻧﺪﮎ ﺍﻧﺪﮎ، ﺭﻓﺘﻪ ﺭﻓﺘﻪ، ﺍﺑﺮ ﻫﺎ ﮔﺸﺘﻨﺪ ﭼﯿﺮﻩ
ﺁﺳﻤﺎﻥ ﮔﺮﺩﯾﺪ ﺗﯿﺮﻩ
ﺑﺴﺘﻪ ﺷﺪ ﺭﺧﺴﺎﺭﻩ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺭﺧﺸﺎﻥ
ﺭﯾﺨﺖ ﺑﺎﺭﺍﻥ، ﺭﯾﺨﺖ ﺑﺎﺭﺍﻥ
ﺟﻨﮕﻞ ﺍﺯ ﺑﺎﺩ ﮔﺮﯾﺰﺍﻥ
ﭼﺮﺥ‌ﻫﺎ ﻣﯽ‌ﺯﺩ ﭼﻮ ﺩﺭﯾﺎ
ﺩﺍﻧﻪ‌ﻫﺎﯼ ‏ ﮔﺮﺩ ﺑﺎﺭﺍﻥ
ﭘﻬﻦ می‌گشتند ﻫﺮ ﺟﺎ
ﺑﺮﻕ ﭼﻮﻥ ﺷﻤﺸﯿﺮ ﺑﺮﺍﻥ
ﭘﺎﺭﻩ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﺍﺑﺮ‌ﻫﺎ ﺭﺍ
ﺗﻨﺪﺭ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﻏﺮﺍﻥ
ﻣﺸﺖ ﻣﯿﺰﺩ ﺍﺑﺮ ﻫﺎ ﺭﺍ
ﺭﻭﯼ ﺑﺮﮐﻪ ﻣﺮﻍ ﺁﺑﯽ
ﺍﺯ ﻣﯿﺎﻧﻪ، ﺍﺯ ﮐﺮﺍﻧﻪ
ﺑﺎ ﺷﺘﺎﺑﯽ ﭼﺮﺥ ﻣﯿﺰﺩ ﺑﯽ ﺷﻤﺎﺭﻩ
ﮔﯿﺴﻮﯼ ﺳﯿﻤﯿﻦ ﻣﻪ ﺭﺍ
ﺷﺎﻧﻪ ﻣﯿﺰﺩ ﺩﺳﺖ ﺑﺎﺭﺍﻥ
ﺑﺎﺩ ﻫﺎ، ﺑﺎ ﻓﻮﺕ، ﺧﻮﺍﻧﺎ
ﻣﯽ ﻧﻤﻮﺩﻧﺪﺵ ﭘﺮﯾﺸﺎﻥ
ﺳﺒﺰﻩ ﺩﺭ ﺯﯾﺮ ﺩﺭﺧﺘﺎﻥ
ﺭﻓﺘﻪ ﺭﻓﺘﻪ ﮔﺸﺖ ﺩﺭﯾﺎ
ﺗﻮﯼ ﺍﯾﻦ ﺩﺭﯾﺎﯼ ﺟﻮﺷﺎﻥ
ﺟﻨﮕﻞ ﻭﺍﺭﻭﻧﻪ ﭘﯿﺪﺍ
ﺑﺲ ﺩﻻﺭﺍ ﺑﻮﺩ ﺟﻨﮕﻞ
ﺑﻪ، ﭼﻪ ﺯﯾﺒﺎ ﺑﻮﺩ ﺟﻨﮕﻞ
ﺑﺲ ﻓﺴﺎﻧﻪ، ﺑﺲ ﺗﺮﺍﻧﻪ
ﺑﺲ ﺗﺮﺍﻧﻪ، ﺑﺲ ﻓﺴﺎﻧﻪ
ﺑﺲ ﮔﻮﺍﺭﺍ ﺑﻮﺩ ﺑﺎﺭﺍﻥ
ﺑﻪ، ﭼﻪ ﺯﯾﺒﺎ ﺑﻮﺩ ﺑﺎﺭﺍﻥ
ﻣﯽ ﺷﻨﯿﺪﻡ ﺍﻧﺪﺭ ﺍﯾﻦ ﮔﻮﻫﺮ ﻓﺸﺎﻧﯽ
ﺭﺍﺯﻫﺎﯼ ﺟﺎﻭﺩﺍﻧﯽ، ﭘﻨﺪ ﻫﺎﯼ ﺁﺳﻤﺎﻧﯽ
ﺑﺸﻨﻮ ﺍﺯ ﻣﻦ، ﮐﻮﺩﮎ ﻣﻦ
ﭘﯿﺶ ﭼﺸﻢ ﻣﺮﺩ ﻓﺮﺩﺍ
ﺯﻧﺪﮔﺎﻧﯽ ﺧﻮﺍﻩ ﺗﯿﺮﻩ، ﺧﻮﺍﻩ ﺭﻭﺷﻦ
ﻫﺴﺖ ﺯﯾﺒﺎ، ﻫﺴﺖ ﺯﯾﺒﺎ، ﻫﺴﺖ ﺯﯾﺒﺎ

☆~☆~☆~☆~☆~☆~☆

متن شعر باز باران و معنی آن به صورت داستان

بیشتر بخوانید: متن های گوناگون از شعر تاب تاب عباسی

سخن آخر

اگرچه خواندن ترانه باز باران با ترانه در سال‌های گذشته در میان کودکان رواج بیشتری داشت، اما به دلیل متن زیبا و دلنشینش، برای کودکان امروز نیز جذابیت زیادی دارد. علاوه بر گلچین گیلانی، شاعران بسیار زیادی مانند مصطفی رحماندوست و اسدالله شعبانی نیز عمر خود را صرف ادبیات کودک و نوجوان کردند. اگر شما به این دست از اشعار علاقه‌مند هستید، خواندن زیباترین شعرهای کودکانه مصطفی رحماندوست را از دست ندهید. شما چه خاطره‌ای با این ترانه زیبا دارید؟ با ما در قسمت “نظرات و پرسش‌ها” در ارتباط باشید.

یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
وب گردی:
مطالب مرتبط

نظر خود را بنویسید