ستاره | سرویس مذهبی – منظور از صراط و پل صراط چیست؟ آیا این تعبیر در قرآن به طور صریح آمده است؟ بر اساس روایات، معنای ظاهری و معنای کنایی آن چه میتواند باشد؟ برای درک دقیقتر و کاملتر درباره این موضوع با ما همراه باشید.
واژه صراط در قرآن
«.. وَاللّهُ یَهْدى مَنْ یَشاءُ إِلى صِراط مُسْتَقیم» (۱)
و به همین جهت گاهى در طریق منتهى به دوزخ نیز به کار مىرود چنان که در قرآن آمده است:
«اُحْشُرُوا الَّذِینَ ظَلَمُوا وَأَزْواجَهُمْ وَما کانُوا یَعْبُدُونَ * مِنْ دُونِ اللّه فَاهْدُوهُمْ إِلى صِراطِ الْجَحیمِ» (۲)
و همسران آنان و آنچه را که غیر از خدا پرستش مىکردند، محشور نمایید. آنگاه همگى را به سوى راه دوزخ راهنمایى کنید.
«راغب اصفهانى» در معنى «صراط» عنوان سهل و آسان بودن را نیز قید کرده است.(۳) طبعاً راه بهشت و دوزخ هر دو به گونه اى سهل و آسان است. امّا راه بهشت براى این که در گرو عمل به قوانین الهى است، که مطابق با آفرینش انسان بوده و با بُعد ملکوتى انسان هماهنگ است، و راه دوزخ براى این که در گرو توجه بیش از حد به اعمال قواى بهیمى است که با قاطعیت و بُعد حیوانى انسان هماهنگ است. گاهى نیز «صراط» به خود جسر و پل که دو راه را به هم پیوند مىدهد، گفته مى شود.
از آیات و روایات استنباط مىشود که در روز رستاخیز گذرگاهى عمومى وجود دارد که همگان باید از آن عبور کنند و در روایات به آن «صراط» گفته شده است.
آیه ناظر به صراط
هر چند در قرآن به طور صریح در این مورد مطلب وارد نشده است، اما مفسران آیه زیر را ناظر به «صراط» مىدانند:
«وَإِنْ مِنْکُمْ إِلاّ وارِدُها کانَ عَلى رَبِّکَ حَتْماً مَقْضیّاً * ثُمَّ نُنَجّى الَّذینَ اتَّقَوا وَنَذَرُ الظّالِمینَ فِیها جِثِیّاً» (۴)
هیچ یک از شما نیست مگر این که وارد آن (دوزخ) مىشود و این مطلب، حکم و تقدیر حتمى خداوند است. آنگاه پرهیزگاران را نجات مىدهیم و ستمگران را فرو مىگذاریم تا در آن آتش به زانو درافتند.
منظور از کلمه «ورود» در آیه ناظر به صراط
در این که مقصود از کلمه «ورود» در آیه چیست؟ مفسران دو نظر دارند:
۱) به معنی نزدیک شدن و اشراف
مقصود از ورود به دوزخ، إشراف و نزدیک شدن به آن است و گاهى در زبان عرب (و غیر آن) از إشراف و نزدیکى به چیزى به لفظ «ورود» تعبیر مىکنند. مثلاً کسى که به دروازهى شهرى رسیده است مىگویند وارد آن شهر شد. این گروه به برخى از آیات قرآن نیز استشهاد کرده اند. قرآن درباره حضرت موسى (علیه السلام) مى فرماید:
«وَلَمّا وَرَدَ ماءَ مَدْیَنَ…» (۵)
هنگامى که بر آب مدین وارد شد.
مسلماً آب در درون چاه بود و مقصود از ورود بر آب مدین، إشراف بر آن و رسیدن بر بالاى آن است. زیرا به دنبال آیه مىفرماید:
«.. وَجَدَ عَلَیْهِ أُمَّةً مِنَ النّاسِ یَسْقُونَ…»
گروهى را دید که از آب چاه گوسفندان خود را سیراب مىکنند.
بدیهى است کسى که داخل چاه شود نمىتواند بالاى آن را نظاره کند. بنابراین مفاد آیه مورد بحث (وَ إِنْ مِنْکُمْ إِلاّ وارِدُها…) این است که بهشتیان و دوزخیان همگى بر دوزخ إشراف پیدا کرده و نزدیک آن قرار مى گیرند، سپس اهل بهشت نجات یافته و روانه بهشت مى شوند و دوزخیان به دوزخ افکنده مى شوند؛ و اگر در مورد بهشتیان تعبیر «نجات یافتن از دوزخ» به کار رفته است چنان که مى فرماید: (ثُمَّ نُنَجِّى الَّذِینَ اتَّقَوا) براى این است که آنان تا لب پرتگاه دوزخ مىرسند. از آنجا که در چنین شرایطی بیم سقوط در آتش وجود دارد، به کار بردن لفظ «نجات» کاملاً مناسب است.
۲) به معنی داخل شدن
از نظر اکثر مفسران «ورود» در آیه به معنى دخول است و بر این اساس گفته اند همهى اهل محشر (حتى اهل بهشت) داخل دوزخ مىشوند، آنگاه ستمکاران در آن رها مىگردند و پرهیزگاران نجات داده مىشوند، البته بدون آن که آسیبى به آنان برسد. زیرا به فرمان خدا دوزخ، آنان را مانند حضرت ابراهیم علیه السلام نمىسوزاند. این گروه نیز به بعضی از آیات استدلال کرده اند:
الف – قرآن درباره ى پیشوایى فرعون در روز رستاخیز که فراعنه را پشت سر خود قرار داده و به سوى دوزخ رهبرى مى کند (و در حقیقت رهبرى ظالمانه او در این جهان، در آخرت تمثل پیدا مى کند) مى فرماید:
«یَقْدُمُ قَوْمَهُ… فَاورَدَهُمُ النّارَ…» (۶)
پیشوایى قوم خود را بر عهده گرفته و همگان را وارد آتش مىکند.
ب – خداوند درباره معبودان دروغین و مشرکانى که آنان را مىپرستیدند چنین مىفرماید:
«إِنَّکُمْ وَما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنْتُمْ لَها وارِدُونَ * لَوْ کانَ هؤُلاءِآلِهَةً ما وَرَدُوها وَکُلٌّ فِیها خالِدُونَ» (۷)
شما و آنچه که غیر از خدا مى پرستید هیزم دوزخ هستید، و شما وارد آن مى گردید؛ و اگر این معبودان، خدایان واقعى بودند، هرگز وارد آن نمى شدند، و در آن جاودانه خواهید بود.
قضاوت بین دو قول مفسرین درباره معنای کلمه «ورود»
داورى میان این دو نظریه چندان آسان نیست ولى در عین حال باید گفت: قول اول که «ورود» در آیه مورد بحث را به معنى إشراف و حضور مىگیرد، بر خلاف ظاهر است و اگر در سرگذشت موسى علیه السلام و داستان یوسف علیه السلام، ورود را به معنى إشراف بگیریم، به خاطر قرینه اى است که در آن وجود دارد.
زیرا در سرگذشت موسى (ع) یادآور مى شود که موسى گروهى را دید که از چاه، آب مىکشند در حالى که دو دختر دور از غوغاى آنان، در گوشه بیابان به سر مىبرند؛ و این مطلب گواه بر این است که ورود موسى به آب (چاه) به معنى «إشراف» بر آن بوده است، نه دخول در دل چاه.
ولى آیه ظرفیت آن را دارد که به معنى إشراف و حضور در نزد جهنم نیز تفسیر گردد. زیرا نجات پرهیزگاران از آتش همانگونه که با داخل شدن در آن تطبیق مىکند، با إشراف بر آن و قرار گرفتن بر پرتگاه دوزخ نیز سازگار است.
برخى در حالى که معنى دوم را برگزیده اند مىگویند دخول در جهنم از آنِ غیر متقیان است. ولى این نظر با جمله (ثُمَّ نُنَجِّى الَّذینَ اتَّقَوا) سازگار نیست. زیرا نجات مؤمنان حاکى از ورود آنان است، و اگر «ورود» به معنى دخول است پس همگان داخل آن مىگردند و اختصاص به غیر متقیان وجهى ندارد.
در هر حال برخى از مفسران این آیه را ناظر بر صراطى مىدانند که همگان باید از آن عبور کنند و در قرآن آیهى دیگرى که به گونه اى ناظر به مسألهى صراط در قیامت باشد وجود ندارد، ولى در روایات درباره ى آن به تفصیل بحث شده است؛ و ما به طور فشرده روایات مربوط به صراط قیامت را مورد بررسى قرار مىدهیم.
«صراط» در روايات
-
على بن ابراهيم از امام باقر عليه السلام در تفسير آيه:
«وَجیئَ یَومَئِذ بِجَهَنَّمَ یَوْمَئِذ یَتَذَکَّرُ الإِنْسانُ وَأَنّى لَهُ الذِّکْرى» (۸)
«در چنین روز جهنم آورده مى شود، در این روز انسان متذکر مىگردد ولى کجا این تذکر فایده مىبخشد؟»
چنین مى گوید: «ثُمَّ یُوضَعُ عَلَیْهَا الصِّراطُ أَدَقُّ مِنَ الشَّعْرِوَ أَحَدُّ مِنَ السَّیْف» آنگاه راهى روى آن نصب مىشود که از مو باریکتر و از لبه ى شمشیر تیزتر است. (۹)
- شیخ صدوق در معانى الاخبار مىگويد: هر کس امام خود را در این جهان بشناسد و از راهنمایىهاى او پیروى کند از صراط مىگذرد و آن پلى است بر روى دوزخ و آن کس که در دنیا امام خود را نشناسد، قدم او بر صراط مىلغزد و در آتش دوزخ مىافتد. (۱۰)
از این دو روایت استنباط مىشود که «صراط» و «پل» یک چیز است، و آن بر بالاى جهنم قرار دارد. بنابراین، اینکه گفته مىشود «پل صراط»، هر چند رایج و معروف است، اما تعبیر درستى نیست. در کتابهاى کلامى نیز «صراط» همین طور تفسیر شده است.
تفتازانى مىگوید: صراط پلى است نصب شده بر روى دوزخ و همگى بر آن مىگذرند پلى که از مو باریکتر و از شمشیر تیزتر است. آنگاه مىگوید: ممکن است عبور از صراط همان مقصود از ورود همگان در آتش باشد که در آیه (وَإِنْ مِنْکُمْ إِلاّ وارِدُها…) وارد شده است. (۱۲)
جمع بندی روایات
از مجموع اين روايات و گفته هاى متكلمان استفاده مىشود كه راه دوزخيان و بهشتيان همين «صراط» يا «پل» است. چيزى كه هست پاى كافر بر آن مىلغزد و در دوزخ فرو مىافتد ولى مؤمنان از آن عبور مىكنند.
و مفاد آيهى (وَإِنْ مِنْكُمْ إِلاّ وارِدُها…) نيز اين است كه همهى انسانها از نيكوكار و بدكار، بهشتى و دوزخى وارد دوزخ خواهند شد آنگاه گروه نیكوكار بدون آن كه آسيبى به آنان برسد از آن نجات مىيابند.
در اين صورت، روايات و آنچه كه متكلمان اسلامى گفته اند، بيانگر مفاد آيه است و در ضمن چگونگى ورود همه انسانها در دوزخ بيان شده است و آن، اين كه صراط و راهى بر دوزخ قرار دارد كه همگان بايد از آن بگذرند. پرهيزگاران به مشيت و عنايت الهى از آن عبور كرده و از سقوط در دوزخ نجات پيدا مى كنند ولى ستمكاران در آن سقوط مىنمايند.
مقصود از « پل صراط» چیست؟
و امّا اين كه مقصود از صراط و طريق ياد شده كه بر متن دوزخ نصب مىشود و همهى اهل محشر بايد از آن عبور كنند، چيست؟ در اين جا دو احتمال وجود دارد:
- مقصود معنى ظاهرى آن است يعنى پل يا راهى نظير آنچه در دنيا مى باشد، در سراى ديگر بر جهنم نصب مى شود.
- مقصود اين است كه صراط اخروى؛ تجسم و تبلور همان صراط دنيوى است و صراط مستقيم در دنيا كه پرهيزگاران برگزيده اند، تجسم و تجلى اخروى آن اين است كه آنان را به بهشت مىرساند و از طرفى راههاى باطل كه ستمكاران در اين دنيا پيموده اند در سراى ديگر تجسم و تبلور اخروى يافته و آنان را داخل دوزخ مىنمايد.
گروهى که بیشتر به ظواهر اعتماد مىکنند، نظریهى نخست را پذیرفته، و گروه دوم که با استفاده از قرائن و شواهد نقلى و عقلى از مرز ظواهر گذشته و به باطن این گونه تعابیر نیز نظر مىنمایند، نظریه ى دوم را برگزیده اند.
اگر چه داورى در این قبیل مطالب کار دشوارى است ولى آنچه از مجموع روایات و تعبیرات معصومین در زمینه ى صراط و راه وصول به دوزخ و بهشت به دست مىآید همان نظریهى دوم است و در این جا جملهاى از امیر مؤمنان امام علی (ع) نقل میکنیم که مؤیّد نظریهى دوم است:
امام درباره ى تقوا و فرجام پرهیزگارى و نیز برگزیدن راه خطا و منحرف از مسیر تقوا چنین مىفرماید:
«أَلا وَإِنَّ الْخَطایا خَیْلٌ شُمُسٌ حُمِلَ عَلَیْها أَهْلُها وَخُلِعَتْ لُجُمها فَتَقَحَّمَتْ بِهِمْ فِى النّارِ أَلا وَإِنَّ التَّقْوى مَطایا ذُلُلٌ حُمِلَ عَلَیْها أَهْلُها وَأُعْطُوا أَزِمَّتَها فَأَورَدَتْهُمُ الْجَنَّةَ» (۱۳)
«خطاها (پیروى از تمایلات حیوانى) مرکبهاى سرکش و چموشى هستند که صاحبانشان بر آنها سوار شده و عنان آنها از دستشان گرفته شده پس آنان را وارد دوزخ مىنمایند، و پاکدامنى و خویشتندارى در برابر شهوات، مرکبهاى راهوار و مطیعى هستند که صاحبانشان بر آن نشسته و زمام آنان در اختیارشان قرار گرفته پس آنان را وارد بهشت مىنمایند.»
از این روایت به خوبى استفاده مىشود که راه بهشت و دوزخ در حقیقت از هم اکنون در این دنیا شروع مىشود و در نهایت به بهشت و دوزخ منتهى مىگردد و این گونه نیست که در قیامت راه دیگرى وراى آن بر جهنم نصب مىگردد و اهل محشر مکلف بر عبور از آن مىشوند، بلکه آن کس که در همین دنیا صراط مستقیم تقوا را برگزیده در سراى دیگر و با تجسم اخروى او را وارد بهشت مى نماید؛ و آن کس که راه نافرمانى را برگزیده و از طریق وسطى که کتاب و سنت ترسیمگر آن است، به یمین و شمال (۱۴) منحرف گردد، در جهان دیگر تجسم اخروى آن، همان سقوط در درکات دوزخ خواهد بود؛ و در عین حال، نمىتوان این خطبه و امثال آن را گواه قاطع بر نفى نظریه ى نخست گرفت، زیرا کلام امیر مؤمنان على (ع) مملو است از مجاز و استعاره و کنایه و ممکن است بخشى از این تعبیرها یک نوع استعاره باشد که با هر دو نظریه سازگار باشد. (۱۵)
پی نوشت و توضیحات:
[۱] بقره/۲۱۳
[۲] صافات/۲۲ ـ ۲۳
[۳] مفردات راغب، ص. ۲۳۰
[۴] مریم/۷۱ ـ ۷۲.
[۵] قصص/۲۳.
[۶] هود/۹۸.
[۷] انبیاء/۹۸ ـ ۹۹.
[۸] فجر/۲۳.
[۹] بحارالانوار: ج. ۸، باب صراط، روایت ۲.
[۱۰] همان مدرک، حدیث ۳.
[۱۱] شرح عقاید صدوق، ص. ۴۹ ـ ۵۰.
[۱۲] شرح مقاصد: ج. ۲، ص. ۲۲۳.
[۱۳] نهج البلاغه، صبحى صالح، خطبه ۱۶.
[۱۴] اشاره است به فرمودهى على (علیه السلام) که «اَلْیَمینُ وَالشِّمالُ مَضَلَّةٌ وَالطَّریقُ الْوُسْطى هِىَ الجادَّةُ عَلَیها باقِى الکِتابُ وَآثارُ النُّبُوَّةِ وَمِنْها مَنْفَذُ السُّنَّةِ وَإِلَیْها مَصیرُ الْعاقِبَةِ» (نهج البلاغه صبحى صالح، خطبه ۱۶)
[۱۵] برگرفته از منشور جاوید، ج. ۹، ص. ۳۴۳ ـ. ۳۵۳ و اندیشههای جاوید، ج. ۲، ص. ۳۷۸ (با تصرف)
بدون نام
عکس دومی واقعاً تکون دهنده هست