اگر کمی جستجو کنید میبینید که علاوه بر زیاد بودن تعداد شعر در مورد لبخند یا شعر درباره لب یار، اشعار مربوط به چشم معشوق نیز زیاد است؛ چرا که لبخند و چشمان یار دو عاملی هستند که شاعران هنگام سرودن شعر در وصف یار، توجه ویژهای به آنها دارند. از منظر عاقلان چشم دریچهای به درون و نماد دانایی و بصیرت است و برای عاشقان تیر دلربایی معشوق است.
اعجاب چشم در گیرایی و نقش آن در زیبایی چهره دلدار آنقدر زیاد بوده که شاعران بسیاری از بهترین اشعار در وصف زیبایی معشوق خود را به توصیف و تشبیه چشمان یار اختصاص دادهاند. از میان شاعران برخی بیش از دیگران به وصف چشم پرداختهاند. به عنوان مثال اشعار عاشقانه حافظ از تشبیهات درباره چشم انباشته است، او چشم یار را به نرگس تشبیه میکند؛ و یا مولانا در اشعار عاشقانه خویش چشم معشوقان را به تصویر میکشد و تنگ بودن آنها را میستاید. سعدی در زیباترین اشعار عاشقانه خود چشم یار را به چشم آهو مانند میکند و شاعران معاصر نیز حتی در شعر در مورد عینک از چشمان یار سروده اند.
در شعر معاصر نوع تشبیهات متفاوت میشود اما کماکان چشم جایگاه ارزندهای در میان اشعار عاشقانه دارد. در تهیه و تنظیم مطلب حاضر تلاش کردیم زیباترین شعرهای عاشقانه درباره چشم را از شاعران کهن و شاعران معاصر در قالب سنتی و نو گردآوری کنیم تا برگی دیگر بر شعرهای عاشقانه سایت ستاره باشد.
شعر عاشقانه چشم از شاعران بزرگ
ای چشم تو دلفریب و جادو
در چشم تو خیره چشم آهو
در چشم منی و غایب از چشم
زآن چشم همیکنم به هر سو
صد چشمه ز چشم من گشاید
چون چشم برافکنم بر آن رو
چشمم بستی به زلف دلبند
هوشم بردی به چشم جادو
هر شب چو چراغ چشم دارم
تا چشم من و چراغ من کو
این چشم و دهان و گردن و گوش
چشمت مرساد و دست و بازو
مه گر چه به چشم خلق زیباست
تو خوبتری به چشم و ابرو
با این همه چشم زنگی شب
چشم سیه تو راست هندو
سعدی به دو چشم تو که دارد
چشمی و هزار دانه لولو
سعدی
♥♥♥♥
پیش از من و تو لیل و نهاری بوده است
گردنده فلک نیز به کاری بوده است
هرجا که قدم نهی تو بر روی زمین
آن مردمک چشم نگاری بوده است
از مجموعه شعرهای خیام
♥♥♥♥
چشمم چو به چشم خویش چشم تو بدید
بی چشم تو خواب چشم از چشم رمید
ای چشم همه چشم به چشمت روشن
چون چشم تو چشم من دگر چشم ندید
از مجموعه اشعار مهستی گنجوی
♥♥♥♥
دل عاشق به پیغامی بسازد
خمار آلوده با جامی بسازد
مرا کیفیت چشم تو کافیست
ریاضتکش به بادامی بسازد
باباطاهر
♥♥♥♥
وقتی گریبان عدم با دست خلقت میدرید
وقتی ابد چشم تو را پیش از ازل میآفرید
وقتی زمین ناز تو را در آسمانها میکشید
وقتی عطش طعم تو را با اشکهایم میچشید
من عاشق چشمت شدم، نه عقل بود وُ نه دلی
چیزی نمیدانم از این دیوانگی و عاقلی
یک آن شد این عاشق شدن، دنیا همان یک لحظه بود
آندم که چشمانت مرا از عمق چشمانم ربود
وقتی که من عاشق شدم شیطان به نامم سجده کرد
آدم زمینیتر شد و عالم به آدم سجده کرد
من بودم و چشمان تو، نه آتشی وُ نه گِلی
چیزی نمیدانم از این دیوانگی و عاقلی
من عاشق چشمت شدم شاید کمی هم بیشتر
چیزی در آنسوی یقین، شاید کمی هم کیشتر
آغاز و ختم ماجرا لمس تماشای تو بود
دیگر فقط تصویر من در مردمکهای تو بود
♥♥♥♥
آه باشد به ز زلف عنبرین عشاق را
اشک باشد بهتر از در ثمین عشاق را
آب حیوان است خوی آتشین عشاق را
آیه رحمت بود چین جبین عشاق را
میکند ز آتش سمندر سیر گلزار خلیل
درد و داغ عشق باشد دلنشین عشاق را
آنچنان کز چشمه سنبل شسته رو آید برون
پاک سازد دیدههای پاک بین عشاق را
از تهی چشمی بود عرض گهر دادن به خلق
ور نه دریاها بود در آستین عشاق را
غافلان گر در بقای نام کوشش میکنند
ساده از نام و نشان باشد نگین عشاق را
کوته اندیشان قیامت را اگر دانند دور
نقد باشد پیش چشم دوربین عشاق را
گر چه از نقش قدم در ظاهرند افتادهتر
توسن افلاک باشد زیر زین عشاق را
آسان سیران نمیبینند صائب زیر پا
نیست پروای غم روی زمین عشاق را
از مجموعه اشعار صائب تبریزی
پیشنهاد: اگر به خواندن اشعار عاشقانه علاقه دارید می توانید شعر درباره مو را در ستاره بخوانید.
تک بیتی چشم از شاعران کهن
گویی دو چشم جادوی عابدفریب او
بر چشم من به سحر ببستند خواب را
♥♥♥♥
چشمت به کرشمه خون من ریخت
وز قتل خطا چه غم خورَد مست
♥♥♥♥
توبه کنند مردم از گناه به شعبان
در رمضان نیز چشمهای تو مست است
♥♥♥♥
چشمت چو تیغ غمزه خونخوار برگرفت
با عقل و هوش خلق به پیکار برگرفت
♥♥♥♥
آورده ز غمزه سحر در چشم
در داده ز فتنه تاب در موی
سعدی
♥♥♥♥
دو چشمش بسان دو نرگس به باغ
مژه تیرگی برده از پر زاغ
از مجموعه شعرهای فردوسی
♥♥♥♥
مستی به چشم شاهد دلبند ما خوش است
زان رو سپردهاند به مستی زمام ما
♥♥♥♥
راه دل عشاق زد آن چشم خماری
پیداست از این شیوه که مست است شرابت
♥♥♥♥
به یک کرشمه که نرگس به خودفروشی کرد
فریب چشم تو صد فتنه در جهان انداخت
♥♥♥♥
چشم جادوی تو خود عین سواد سحر است
لیکن این هست که این نسخه سقیم افتادست
♥♥♥♥
چشم تو ز بهر دلربایی
در گردن سحر ذوفنون باد
♥♥♥♥
نرگس همه شیوههای مستی
از چشم خوشت به وام دارد
♥♥♥♥
ز چشمت جان نشاید برد کز هر سو که میبینم
کمین از گوشهای کردهست و تیر اندر کمان دارد
حافظ
♥♥♥♥
مست شوند چشمها از سکرات چشم او
رقصکنان درختها پیش لطافت صبا
♥♥♥♥
به دو چشم من ز چشمش چه پیامهاست هر دم
که دو چشم از پیامش خوش و پرخمار بادا
مولانا
♥♥♥♥
دهانی و چشمی به اندازه تنگ
یکی راه دل زد یکی راه چنگ
♥♥♥♥
به چشمی ناز بیاندازه میکرد
به دیگر چشم عذری تازه میکرد
از مجموعه شعر نظامی
♥♥♥♥
از چشٖم و دل مپرس که در اولین نگاه
شد چشم من خرابِ دل و دل خراب چشم
صائب تبریزی
♥♥♥♥
من از این هر دو کمانخانه ابروی تو چشم
برنگیرم و گرم چشم بدوزند به تیر
♥♥♥♥
نمیگویم به وصل خویش شادم گاه گاهی کن
بلاگردان چشمت کن مرا گاهی نگاهی کن
♥♥♥♥
چشم بر هم نزنم گر تو به تیرم بزنی
لیک ترسم که بدوزد نظر از روی توام
تک بیتی چشم از شاعران معاصر
تا تو نگاه میکنی کار من آه کردن است
ای به فدای چشم تو، این چه نگاه کردن است
شهریار
مجموعه ای از بهترین اشعار ترکی شهریار را به همراه ترجمه در ستاره بخوانید.
♥♥♥♥
دو چشم داشت دو سبز آبی بلاتکلیف
که بر دوراهی دریا ـ چمن مردد بود
حسین منزوی
اگر به اشعاری با مضامین دریا علاقه دارید می توانید مجموعه بهترین اشعار و متن درباره دریا را در ستاره بخوانید.
♥♥♥♥
گنه از جانب ما نیست اگر مجنونیم
گوشه چشم تو نگذاشت که عاقل باشیم
سیدعلی صیدی طهرانی
♥♥♥♥
با یافتن چشم تو آرام گرفتم
چون شاعر درمانده پس از کشف قوافی
علیرضا بدیع
خورشید هم از چشم سیاه تو میافتد
هر روز اگر طی نکند عرض جهان را
غلامرضا طریقی
آن که چشمان مرا تَر کرد، اندوه ِ تو بود
گرچه چشم عاشقان بوده ست از آغاز، تَر
علیرضا قزوه
♥♥♥♥
چشم تو بادهترین جام حلالیست که هست
در مقامی که همان حال محالیست که هست
از مجموعه اشعار افشین یداللهی
♥♥♥♥
چشم مست یار من میخانه میریزد بهم
محفل مستانه را رندانه میریزد بهم
فیض الله نکویی
♥♥♥♥
از دست چشمهای کسی درد میکشم
مادر بخوان برای من امن یجیب را
سجاد دانشمند
♥♥♥♥
دنیا همه شعر است به چشمم اما
شعری که تکان داد مرا چشمِ تو بود
میلاد عرفانپور
♥♥♥♥
چشم من چشم تو را دید ولی دیده نشد
من همانم که پسندید و پسندیده نشد
سجاد سامانی
♥♥♥♥
موی تو قرارم بهم میزند
چشم تو به مستی رهم میزند
بیژن ترقی
♥♥♥♥
به آیه آیه چشم خمار تو سوگند
پس از نگاه خرابت شراب نازل شد
فاطمه معصومی
♥♥♥♥
برق چشم تو به هر بت بخورد میشکند
چه کسی دیده بتی با هنر بتشکنی
عمران میری
♥♥♥♥
مثل غزل پختهی سعدیست نگاهت
هربار مرورش بکنم باز قشنگ است
رؤیا باقری
♥♥♥♥
روزهام با ربنّای دیدهات وا میشود
العجب از آن همه ذکری که در چشمان توست
آرش شریعتی
♥♥♥♥
آمدم می بخورم، توبه کنم، برگردم
باز میخانه چشم تو زمینگیرم کرد
بابک نبی
♥♥♥♥
مادرم گفت که عاشق نشوی! گفتم: چشم
چشمهای تو مرا بی خبر از چشمم کرد
محمدمهدی شفیعی
♥♥♥♥
کمی با سرمه زیبا کن دو چشم نکتهبینت را
مشخص کن برایم مرزهای سرزمینت را
بنیامین دیلم کتولی
کاشف الکل اگر رازیست بانو بىگمان
کاشف ِمستىِ چشمانِ شما من بودهام
محسن محمودى
♥♥♥♥
آسمان روی زمین بود و نمیدانستم
آبی چشم شما سر به هوا کرد مرا
♥♥♥♥
من کزین فاصله غارت شدهی چشم تو ام.
چون به دیدار تو افتد سرو کارم چه کنم
♥♥♥♥
چشمان تو غنائم جنگی ست بی گمان
با من کمی بجنگ که این هم غنیمت است
♥♥♥♥
دلهای سنگ را به نگاهی طلا کنی
این کیمیاگری هنر چشمهای توست
♥♥♥♥
یک نگاهت به من آموخت که در حرف زدن
چشمها بیشتر از حنجرهها میفهمند
♥♥♥♥
تو با یک چشم با خلق و، به دیگر چشم با مایی
بدین منظور گم کردن، مشوّش ساز دلهایی
اشعار عاشقانه چشم سنتی
نکته: از آنجا که به ندرت یک شعر به صورت کامل در وصف چشم است و هدف ما در این مطلب اشعار عاشقانه چشم بود، بجز اولین شعر که یک غزل کامل است، بقیه آنچه در این بخش برای شما برگزیدیم بیتهای منتخب و زیبایی از یک غزل هستند که با چشم در ارتباط بودند و ابیاتی را که ارتباطی با چشم نداشتند حذف کردیم.
گناه چشم تو… یا… نه! گناه عکاس است
که این چنین به نگاهت دچار و حساس است
و مدتی است که هنگام دیدن چشمت
«اعوذ بالله» او «قل اعوذ بالناس» است
برای رستن او از جهنم و آتش
پل صراط نگاهت ملاک و مقیاس است
تمام اهل زمین را جهنمی کردی
که آیه آیه ی چشمت «یوسوس الناس» است
تمام شهر از ایمان به کفر برگشتند
گناه چشم تو حالا به پای عکاس است؟
منصوره فیروزی
♥♥♥♥
از غم که چشمهای تو لبریز میشود
انگار فصلها همه پاییز میشود
تلفیق چشم شیر و غزال است چشم تو
چون با غرور و عشق گلاویز میشود
سیدمحمدمجید موسوی گرمارودی
♥♥♥♥
هر چقدر این روزها دستان من تنهاترند
چشمهایت شب به شب زیباتر و زیباترند
رازداریهای من بیهوده است، این چشمها
از تمام تابلوهای جهان گویاترند…
من پَر کاهی به دست باد پاییزم ولی
چشمهای روشنت از کهربا گیراترند…
پانتهآ صفایی بروجنی
♥♥♥♥
در قطاری كه تو در آن هستی
خانه ام روی ریل بود ای كاش
كوركورانه دوستت دارم
شعرهایت بریل بود ای كاش!
پاك كن خط چشم هایت را …
یاسر قنبرلو
♥♥♥♥
هر کسی شعر به چشمان تو تقدیم کند
مثل این است که رقاصه به باکو ببرد…
باز هم خیره به عکست شده ام تا شاید
این سری چشم تو را چشم من از رو ببرد
حسین زحمتکش
♥♥♥♥
بیماری چشمان تو بیمارم کرد
در دام غم و غصه گرفتارم کرد
یک روز امید زندگی داد به من
روز دگر از زمانه بیزارم کرد
کیوان هاشمی
♥♥♥♥
در هر نگهت مستی صد جام شرابست
چشمان تو میخانه دلهای خراب است
زد شعله به جان چشم فریبای تو هر چند
برق نگهت زود گذر همچو شهاب است
محمد شهدی لنگرودی
♥♥♥♥
چشم تو شهر فرنگیست که دیدن دارد
دیدمت خوب، دلم حس پریدن دارد
حرفها میزند از دور نگاهت با من
برق چشمان تو الحق که شنیدن دارد!
قاف امیدی و پاهای من دیوانه
در رسیدن به شما عزم دویدن دارد
گریه کم میکنم، اما چشم هایم پی تو
مثل هر ابر دگر عشق چکیدن دارد
ما همه منتظریم و تو نخواهی آمد ….
خودمانیم که ناز تو خریدن دارد!
زیر بال و پر زلفت دل ما را برگیر
که بدون تو فقط فکر رمیدن دارد
چند سالی ست که من مرده ام، اما قلبم
با مسیحایی تو شوق تپیدن دارد
حسین دهلوی
شعر نو عاشقانه درباره چشم
کاش میدیدم چیست
آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاری است
آه وقتی که تو لبخند نگاهت را
میتابانی
بال مژگان بلندت را
میخوابانی
آه وقتی که
تو چشمانت
آن جام لبالب از جاندارو را
سوی این تشنه جان سوخته میگردانی
موج موسیقی عشق
از دلم میگذرد
روح گلرنگ شراب
در تنم میگردد
دست ویرانگر شوق
پرپرم میکند
ای غنچه رنگین پر پر
من در آن لحظه که چشم تو به من مینگرد
برگ خشکیده ایمان را
در پنجه باد
رقص شیطان خواهش را
در آتش سبز
نور پنهانی بخشش را
در چشمه مهر
اهتزاز ابدیت را میبینم
بیش از این سوی نگاهت نتوانم نگریست
اهتزاز ابدیت را یارای تماشایم نیست
کاش میگفتی چیست
آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاری است
زیبا…
زیبا هوای حوصله ابری است
چشمی از عشق ببخشایام
تا رود آفتاب بشوید
دلتنگی مرا…
زیبا
چشم تو شعر
چشم تو شاعر است
من دزد شعرهای چشم تو هستم…
محمدرضا عبدالملکیان
چشمهایت دو گوی جادو
دست بر آنها بگذار
بردار
تا آینده را ببینم:
در عمیقترین قهوهای چشمانت
مردی به من لبخند میزند
که از من جوانتر است
حتی با موهای سپیدش
علیرضا کاهد
همیشه با منی…
و من
درختی
که با معجزه نگاه تو
چشم به راه بهار است
سلمان نظافت یزدی
مردمکهای تو
همیشه مسیر شب را نشان میدهند
حتی اگر سحرخیزترین چشم جهان باشی
حتی اگر قبل از خورشید بیدار شوی
ما
روزها را به زندگی کردن دیگران مشغولیم
و فقط
شبها را در خود زندگی میکنیم…
جلال حاجیزاده
♥♥♥♥
چشمهای تو
وقت زیادی از خدا گرفت
اگر آفریده نمیشد
زیبایی بیشتری
به کوه
به دریا
به جنگل
میرسید
مهدی نظارتیزاده
♥♥♥♥
چشمهایت عطری دارند گیج کننده
از همانها که پلک میزنی
و یکباره جهان
به بوی مردمکهای خوش رنگت
عطری دلچسب میگیرد!
عالیه جهانبین
آسمان
و هر چه آبیِ دیگر
اگر چشمان تو نیست
رنگ هدر رفته است
بر بوم روزهای حرام شده
چه رنگها که هدر رفتند
و تو نشدند
♥♥♥♥
در سیاهی چشمهایت
فرورفتهام
و دیگر نمیدانم
جاده به کجا میپیچد
فقط میدانم
که رودی مثل عشق
در دلم جاری شده است
♥♥♥♥
ای قامتت بلندتر از قامت بادبانها
و فضای چشمانت
گستردهتر از فضای آزادی…
تو زیباتری از همهی کتابها که نوشته ام
از همهی کتابها که به نوشتن شان میاندیشم…
و از اشعاری که آمده اند…
و اشعاری که خواهند آمد…
♥♥♥♥
قاصدک! هان، چه خبر آوردی؟
از کجا وز که خبر آوردی؟
خوش خبر باشی، اما، اما
گرد بام و در من
بی ثمر میگردی
انتظار خبری نیست مرا
نه ز یاری نه ز دیار و دیاری باری
برو آنجا که بود چشمی و گوشی با کس
برو آنجا که تو را منتظرند
♥♥♥♥
زن، مردی ثروتمند یا زیبا
یا حتی شاعر نمیخواهد
او مردی میخواهد
که چشمانش را بفهمد
آنگاه که اندوهگین شد
با دستش به
سینه اش اشاره کند
و بگوید:
اینجا سرزمین توست…
♥♥♥♥
چونان به من نزدیکی
که اگر جایی نباشم، تو نیز نیستی
چونان نزدیکی
که دستهای تو بر شانهام
گویی دستهای مناند
و هنگام که تو چشم میبندی
منم که به خواب میروم!
♥♥♥♥
و چشمانت با من گفتند
که فردا
روز دیگریست
آنک چشمانی که خمیرمایهی مهر است
وینک مهر تو:
نبرد افزاری
تا با تقدیر خویش پنجه درپنجه کنم
میان آفتابهای همیشه
زیبایی تو
لنگریست
نگاهت و چشمانت با من گفتند
که فردا
روز دیگری ست
احمد شاملو
شعر کوتاه عاشقانه چشم
چشمهایِ تو،
میزبان آفتابِ صبحِ سبزِ باغهاست!
میشناسمت…
از مجموعه اشعار شفیعی کدکنی
جهان
از چشمهای تو شروع میشود
و جایی در امتداد آشفتگی موهات
به باد میرود
کامران رسولزاده
♥♥♥♥
تو، همه رازِ جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه، محوِ تماشایِ نگاهت
از جمله اشعار عاشقانه فریدون مشیری
♥♥♥♥
گاهی نگاهت
آنقدر نافذ است
که خودم را نه
دیوار پشت سرم را
در چشمت میبینم
افشین یداللهی
♥♥♥♥
دُچار یعنی
دو چشم داری
اما حواست
چهار چشمی پی کسی است
رسول ادهمی
♥♥♥♥
چشمهای تو
پنجرههای بهشت است
پرده پلکهایت را که کنار میزنی
نور به دنیا میآید!
روشنک آرامش
♥♥♥♥
شب
چشمان توست
سیاه، وسیع
دوست داشتنی
باران قیصری
♥♥♥♥
زیباتر از چشمان تو
چشمان من بود
وقتی که
تصویرت
بر آنها نقش میبست
سیدتقی سیدی
♥♥♥♥
گاهی
بهترین
شعرهای دنیا هم
نمیتواند
اندوهِ چشمان زنی را بکاهد
شقایق نیکومنظری
♥♥♥♥
از وقتی که
آبیِ چشمانت را دیده ام
شناگرِ ماهری شده ام
از بس که
غرقِ چشمهایت شدم
مژگان یعقوبی
متن زیبا در مورد چشمان من
شب در چشمان من است
به سیاهی چشمهایم نگاه کن
روز در چشمان من است
به سفیدی چشمهایم نگاه کن
شب و روز در چشم های من است
به چشمهایم نگاه کن
پلک اگر فرو بندم
جهانی در ظلمات فرو خواهد رفت
حسین پناهی
♥♥♥♥
من درباره تو به آنها نگفتهام
اما تو را دیدهاند که
در چشمانم شنا میکنی…
من درباره تو به آنها نگفتهام
اما تو را در کلماتم دیدهاند
عطر عشق،
نمیتواند پنهان بماند
از مجموعه شعرهای نزار قبانی
♥♥♥♥
روزی اگر ببینم آمدهای
بسان کبوتری خسته از دیاران دورست، یار!
با زیبایی بی پایانی در چشمهایت
و بهاری در گیسوانت
یاووز بولنت باکیلر
♥♥♥♥
آبی رنگ چشمهای توست
و آن زمان که لبخند میزنی
زلال ظریف آن
تابش لرزان صبح را
به خاطرم میآورد
آن هنگام که خورشید به دریا میافتد
آبی رنگ چشمهای توست
و آن زمان که گریه میکنی
اشکهای تابانات
همچون جواهراتی زیبا
خودنمایی میکنند
وقتی بیاختیار میخزند
مثل قطرات شبنم بهروی بنفشهها
آبی رنگ چشمهای توست
و آن زمان که به تماشایشان مینشینم
افکار، چون پرتوهای نور منعکس میشوند
گویی که در ژرفای شب
ستارگان گمشدهی آبی میدرخشند
گوستاو آدولفو بکر
متن کوتاه درباره چشمهای زیبا
دو بر هیچ
به چشمانت باختم
♥♥♥♥
زندگی شاید
آن لحظه مسدودیست
که نگاه من
در نی نی چشمان تو
خود را ویران میسازد
و در این حسیست
که من آن را با ادراک ماه
و با دریافت ظلمت
خواهم آمیخت
♥♥♥♥
آدمهای اینجا
هیچکدام شبیه تو نیستند
دلتنگت که میشوم
چشمهایم را میبندم
باران را تجسّم میکنم
تو زلال مهربانی
مهربان زلالی …
♥♥♥♥
همیشه چشمانت
دو چشمه اند در خوابهایم
و همین است که
صبح که شعرم بیدار میشود
میبینم بسترم
سرشار از گل عشق توست
و نم نم گیاه و سبزینه …
متن زیبا درباره چشم و نگاه
من آنچه را احساس باید کرد
یا از نگاه دوست باید خواند
هرگز نمی پرسم
هرگز نمی پرسم که: آیا دوستم داری ؟
قلب من و چشم تو میگوید به من: آری
فريدون مشيری
♥♥♥♥
و چشمان ات با من گفتند
که فردا
روز دیگری ست
آنک چشمانی که خمیرمایه ی مهر است
وینک مهر تو:
نبردافزاری
تا با تقدیر خویش پنجه درپنجه کنم
آنچه خواندید توصیف زیبایی چشم بود در شعرهایی که شاید بیشتر آنها را عاشقانی چشم به راه معشوق (شعر درباره انتظار) سروده بودند. امیدواریم از خواندن آنها لذت و نهایت استفاده را برده باشید. از طریق ارسال نظر بنویسید کدام شعر یا بیت بیشتر از همه نظر شما را به خود جلب کرد.