خطای شناختی بی توجهی به امر مثبت

خطای شناختی بی توجهی به امر مثبت موجب می‌شود که فرد اصرار داشته باشد که موفقیت‌هایش بی‌ارزش هستند و نکات مثبت خود را کوچک می‌شمارد.

ستاره | سرویس روانشناسی – خیلی از مواقع احساسات منفی ما ناشی از خطاهای ذهنی و شناختی است که موجب درک نادرست و غیر منطقی ما از موقعیت و اتفاقات اطرافمان می‌شود. از آنجا که تفکر منفی موجب احساس ناخوشایند می‌شود بنابراین اصلاح افکار و جایگزین کردن افکار منطقی و مثبت به جای خطاهای شناختی می تواند حالمان را خوب کند. یکی از تحریفات شناختی، خطای شناختی بی توجهی به امر مثبت است که در ادامه آن را بیشتر بررسی می‌کنیم.

 

تعریف خطاها یا تحریفات شناختی

انسان در طی سالهای رشد خود بنا بر تجربه‌ها و گاه یادگیری‌های زیانبار قواعدی وضع می‌کند که ممکن است انعطاف‌ ناپذیر بوده و در بسیاری از موارد به داده‌هایی که ذهن از دنیای اطرافش دریافت می‌کند فرم داده و آنها را باب میل خود تغییر می‌دهند. خطاهای شناختی مثل آینه و یا دوربینی هستند که اشکال را به همانگونه که هستند باز نمایی نمی‌کنند، بلکه شکلهای عجیب و غریبی از اشیاء را نشان می‌دهند. این تحریفات شناختی یا الگوهای تفکر غیرمنطقی در فرد نهادینه شده‌اند و باعث می‌شوند که فرد درک درست و منطقی از مسائل نداشته باشد. این الگوهای تفکر اغلب افکار و احساسات منفی را تقویت کرده و مداومت در داشتن این نگرش منفی نسبت به خود، آینده و دنیا باعث اضطراب و افسردگی و بیماری‌های روانی می‌شود. یکی از این خطاهای شناختی خطای شناحتی بی توجهی به امور مثبت نام دارد.

 

خطای شناختی بی توجهی به امر مثبت

افرادی که دارای این نوع تفکر غیرمنطقی هستند، توجه زیاد و با ارزشی به جنبه‌های مثبت زندگی خود ندارند و همیشه نکات مثبت را برای خود بی‌اهمیت جلوه می‌دهند. با بی‌ارزش شمردن تجربه‌های مثبت، اصرار بر مهم نبودن آنها دارند. کارهای خوب خود را بی‌اهمیت می‌خوانند، معتقدند که هر کسی می‌تواند این کار را انجام دهد. بی توجهی به امر مثبت شادی زندگی را می‌گیرد و شما را به احساس ناشایسته بودن سوق می‌دهد. شما در واقع با این نوع تفکر، تجربیات، اعمال یا کیفیات مثبت خود را نادیده می‌گیرید.

 

خطای شناختی بی توجهی به امر مثبت

 

اگر کسی با وجود خطای شناختی بی توجهی به امر مثبت به موفقیتی دست پیدا کند، فکر می‌کند که سزاوار این موفقیت نبوده و تعریف دیگران را چاپلوسی می‌داند و خود را مستحق تعریف و تمجید نمی‌داند. از جمله این افکار، تمایل شدید بعضی از افسرده‌هاست که تجربه‌های خنثی و حتی مثبت را منفی ببینند. نه تنها تجربه‌های مثبت نادیده گرفته می‌شود، بلکه به تجربه‌های منفی و کابوس نیز تبدیل می‌شوند. نمونه بارز این موقعیت وقتی است که به خاطر کاری که کرده‌ایم یا لباسی که پوشیده‌ایم، از ما تعریف می‌کنند، چه بسا پیش خود می‌گوییم: «نه واقعا این طور نیست، می‌خواهند که لطفی کرده باشن»”و با یک جمله از کنار تعریف می‌گذریم . گاهی می‌گوییم : «نه، اصلا چیز مهمی نبود». اگر به طور دائم روی حوادث خوب آب سرد بپاشید، جای تعجب نیست که زندگی این همه سرد و بی‌روح به نظر برسد.

 

مثال خطای شناختی بی توجهی به امر مثبت

به طور مثال نگهبان ساختمان تجاری با تیزهوشی موفق به شناسایی یکی از سه سارقی شده بود که در هفته قبل از یکی از مغازه های این ساختمان دزدی کرده بودند. مسئول ساختمان ضمن قدردانی از نگهبان که بعد از چند روز موفق به کشف این گروه شده بود از نگهبان خواست که یکی از روزهای هفته زمانی را مشخص کند که در جلسه‌ای با حضور افراد و مالکین ساختمان از زحمات وی قدردانی شود. نگهبان امروز و فردا کرده و یکسره می‌گفت کار مهمی نکرده‌ام و از تعیین وقت سرباز می‌زد. یا مثلا پروژه‌ای را با موفقیت به پایان می‌رسانید و با خود می‌گویید: «درست است که آن پروژه را به انجام رساندم، ولی بدان معنا نیست که فرد با کفایتی هستم، چرا که در این مورد شانس آوردم.»

شخصی را در نظر بگیرید که قبل از شرکت در مصاحبه استخدامی به شدت نگران است. یکی از افکار منفی غالب بر ذهنی وی این است که با خود می‌گوید: حرف جالبی ندارم که بزنم. مسلما سایر داوطلبان استخدام وضعشان از من به مراتب بهتر است. در واقع او دچار خطای شناختی بی توجهی به امر مثبت شده و توانایی‌های خود را دست کم گرفته است و فرض را بر این گذاشتی که سایرین از او واجد شرایط تر هستند. به نظر شما او چه فکر منطقی را می‌تواند جایگزین کند تا احساس بهتری داشته باشد؟

برای آشنایی با سایر خطاهای شناختی و نیز چگونگی اصلاح آن برای داشتن احساس بهتر به مقاله زیر مراجعه نمایید:

 
خطاهای شناختی چه هستند و چگونه اصلاح می‌شوند؟
 
 
یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
وب گردی:
مطالب مرتبط

نظر خود را بنویسید